گیسو یاری دانشجوی دورهی ماستری حقوق بشر دانشگاه کلمبیا، نیویارک -ذکی یوسفی ماستر کلام و استاد دانشگاه، کابل
بعد از رژیم طالبان، سازمان ملل و جامعهی جهانی توجه خاصی نسبت به افغانستان مبذول داشتهاند. این توجهات شامل دولت – ملتسازی، اقتصاد، جامعهی مرفه و دموکراتیک، آموزش و تحصیل، صحت، حقوق بشر، حقوق زن و… بوده است . در این موارد کمکهای مالی زیادی انجام دادهاند. آنچه بیشتر میتوان بر آن تمرکز کرد، زنان و تحصیل است. آنها، استراتژیها و برنامههای متعددی را بهکار بردند تا زمینهی تحصیل را در افغانستان، مخصوصا برای خانمها فراهم کنند. از طرف دیگر سعی داشتهاند تا پیامدهای خشونت علیه زنان را برجسته کرده و برنامهیی را روی دست گیرند تا این خشونتها را کاهش دهد. بعد از سالها تلاش و مصارف هنگفت پول، بحث در مورد خشونت علیه زنان و میزان رنجی که زنان روزانه میبرند، هنوز باقی است. سازمان ملل و فعالان جامعهی مدنی در افغانستان از سطح محلی تا بینالمللی در این موضوع، بهصورت مداوم با چالش مواجهاند. سوالها در قسمت کمکهای جهانی از یک جهت، و فرصتهای ایجادشدهی اجتماعی برای زنان و کاهش خشونت علیه آنها از طرف دیگر، همیشه مطرح بوده است. اما تا هنوز این سوالات کمتر یا حتا هیچ پاسخی دریافت نکردهاند.
تحصیل، یکی از مفاهیم حیاتی برای توانمندسازی زنان در افغانستان شناخته شده است. این موضوع در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، سیستم UPR(Universal Periodic Review) و Treaty Bodies ، از طرف دولت افغانستان طوری گزارش شده است که تعداد دختران در مکاتب و دانشگاهها نسبت به سالهای قبل افزایش یافتهاند. و از این موضوع تجلیل ملی و بینالمللی بهعمل آمده است. قابل ستایش است که میبینیم خانمها بیشتر وارد دانشگاه شدهاند؛ اما آیا این را هم میدانیم و میفهمیم که خشونت علیه آنها نیز وراد محیط دانشگاه میشود؟ آیا ما کدام طرح قابل تطبیقی برای کمک به دانشجویان، مخصوصا خانمها که از ولایات مختلف میآیند، داریم؟ گاهی فکر کردهایم که چه مقدار پول صرف ایجاد مراکز حمایت از دانشجویان دختر، در دانشگاهها شود؟ یا میخواهیم پول فقط بهشکل مصرفی، صرف پروژههای ابزاری کوتاهمدت مثل آموزش و سمینارها شود که خیلی کمتاثیر بوده و هستند؟
پاسخ دادن به این سوالات نهتنها چالشی است برای دانش آموزان و سازمانهای غیردولتی، بل، افزایش نگرانیهاست در قبال کمکهای بینالمللی و بودجهی دولتی برای توانمندسازی زنان و زنان در نظام تحصیلی. و سرانجام اینکه چه کسی پولها را کنترل و نظارت میکند؟
از آنجا که هدف اصلی کمپاین شانزده روزهی امسال(2017)، مبتنی بر خشونتهای جنسیتی در سستم تحصیلی بود، سعی میشود تاثیر کمکهای جهانی بر تحصیل، جنسیت و خشونتهای جنسیتی در مکانهای تحصیلی از جمله، پروندهی زهرا خاوری در دانشگاه کابل، بررسی شود.
طبق دستور کار کمیتههای ملی و بینالمللی، دانشگاهها در افغانستان بهعنوان محیطی در نظر گرفته شده است که ظرفیتهای عقلانی بهویژه دختران، در آن رشد نموده و درجهیی را بهدست آورند و با اینحساب، تحصیل بخشی از توسعهی کشور محسوب میشود. اما، استادان متعصب مرد، محیط و سیستم تحصیلی را برای دانشجویان مخصوصا دختران، طوری ساکت و بسته نگهداشتهاند که نهتنها در آن رشد استعدادها و بارورسازی دانش ضعیف است، بلکه خشونت هم وجود دارد.
ما بهطور مداوم، در دانشگاهها با خشونت علیه زنان مواجه بوده و هستیم . زهرا خاوری، دانشجوی دانشگاه کابل، که به آرزوی تحصیل از ولایت دوردست به کابل سفرکرده بود، بهعلت فشار زیاد استاد راهنمای پایاننامهاش، خودکشی کرد. بههر حال، خاوری به عمق افسردگی رسید و زندگیاش را از دست داد. مرگ او باعث آغاز مباحث اینچنینی در کشور شد: چه کسی مسوول پروندهی خاوری است؟ چرا سیستم دانشگاه باعث مرگ دانشجو میشود؟ و دانشگاه چگونه میتواند سیستماش را تغییر دهد تا مرگومیر دانشجویان و خشونت علیه آنان، مخصوصا خانمها کاهش یابد؟ در حالیکه این بحث میان فعالان، برای تحت فشار قرار دان دولت و سیستم قضایی در مورد محکمهی عادلانهی مرگ زهرا خاوری جریان دارد، بسیاری از دانشجویان، بهشکل انقلابی شروع کردند به نوشتن داستانها و تجاربشان از دانشگاههای کابل . البته داستانهایشان شکنندهاند، و تقریبا همهی آنها با نوعی از خشونت از طرف کارمندان یا استادان دانشگاه مواجه بودهاند. ریشههای این خشونتها را اینگونه میتوان شماره گذاشت:
1. سیستم استخدام استاد در دانشگاهها
استخدام استاد در دانشگاههای دولتی به اینصورت انجام میشود: متقاضی بست کادر علمی، باید ماستر باشد . از طرفی شورای علمی پوهنحی و مؤسسهی تحصیلات عالی تائید شود . امتحان کتبی را سپری کند و سمینار علمی را در محضر هیأت ژوری ارایه کند .
ماستر بودن برای استخدام استاد شرط گذاشته شده است. این موردش قابل قدر است. اما سطح تحصیل امتحانگیرنده و هیأت ژوری مشخص نیست. این در حالی است که اکثریت مطلق اساتید دانشگاههای دولتی افغانستان لیسانس هستند . کدام اصل منطقی و قانونی بر این مورد مهر صحه میگذارد، معلوم نیست. اصلا چرا باید چنین باشد؟ اینکه معیار شورای علمی پوهنحی و مؤسسهی تحصیلات عالی برای تایید یک استاد چیست، نیز واضح نشده است. این خلای قانونی هم کمکی است بر سلیقهگرایی و ایجاد فساد و تبعیض و هم ضعف نهادهای تحصیلی. با این سیستم، نمیتوان به محیط اکادمیک بدون خشونت، بارورسازی دانش و دانشگاه فکر کرد.
2. فهم اساتید
سطح فهم اکثر اساتید دانشگاهها، خیلی پائین است. در حدی که فقط سواد خواندن و نوشتن دارند. این مورد را میتوان به جزوههای فعلی، نوشتهشده از چند دهه قبل، نحوهی تدریس، پاسخگویی اساتید به سوالات دانشجویان، برخورد با دانشجویان ، نبود نشریهی علمی-تخصصی مدار اعتبار در سطح کشور و اینکه وضعیت علمی دانشگاهها برای چند دهه هیچ تکانی نمیخورد، استناد کرد. استادی که سطح سوادش در حد خواندن و نوشتن باشد، او قطعا رفتار و برخودرش هم، همسطح فهماش است . لذا این مورد را در بروز معضلات بیان شده، بهصورت جدی میتوان لحاظ کرد.
3. نگاه ابزاری به زنان و ضعیف پنداشتن آنان
ذهنیت مردسالارانه، نوع نگاه ابزاری به زنان و ضعیف پنداشتن آنها، از علتهای دیگری است که باعث بروز خشونتهای جنسیتی در دانشگاهها میشود. فرقی نمیکند خانم دانشجو باشد یا استاد . در هردو صورت، این ذهنیت تاثیر خاصی بر این موضوع دارد. این ذهنیت باعث میشود تا استادان مرد، بهراحتی خواستهای نامشروعی از دانشجویان اناث داشته باشند و دانشجویان را در تنگنا قرار دهند تا بتوانند به خواست خودشان برسند. فرهنگ حاکم و ترس از بدنامی نیز به این مساله کمک میکند. دختران دانشجو از مطرح کردن بدرفتاری استادان و درخواستهای نامشروع اساتید، حتا با مادر و پدر، خواهر و برادر و دیگر اعضای فامیل میترسند و گاهی شرم دارند. استادان، دقیقا این نکته را درک میکنند که اگر بدرفتاری با دانشجویان دختر یا حتا همکاران زنشان داشته باشند، آنها بهخاطر حفظ آبرویشان، سکوت خواهند کرد. متاسفانه این نگاه و این فرهنگ، جرات خشونت کردن را چندین برابر میسازد.
آنچه از موارد ذکر شدهی فوق میتوان نتیجه گرفت این است که، کمکهای مالی جامعهی جهانی در بخش تحصیل و توانمندسازی زنان، آنچنان که باید، تاثیرگذار و نتیجهبخش نبوده است. این نشان میدهد که فقط کمک مالی مهم نیست. بل، مدیریت، تطبیق و ارزیابی آن نیز مهم است -که متاسفانه ما در نهادهای تحصیلی دولتی افغانستان گزینهی ارزیابی و بازدهی را نداریم. بههرحال، برای بهبود یافتن وضعیت دانشگاهها و کاهش خشونتهای جنسیتی، موارد ذیل را بهعنوان پیشنهاد ارایه میکنیم:
• ایجاد یک مرکز حمایت از دختران دانشجو، بایگانی و محرمسازی دوسیههای آنها در دانشگاه، ضروری است. چون کمیتههای ارزیابی پروندههای خشونتهای جنسیتی مانند پروندهی خاوری، کارساز نیست. اکثر مواقع این نوع دوسیهها فراموش شدهاند. در صورت ایجاد این نوع مرکز است که فعالان میتوانند روابط خوبی با دانشجویان برقرار و از پروندههای آنها نظارت کنند.
• ایجاد سیستم کدگذاری در دانشگاهها برای جلوگیری از ارزشیابی شدن برگههای امتحانی.
• انجام تحقیق در دانشگاهها به این منظور که خشونتها چگونه و در چه شرایطی صورت میگیرند. تحقیقی جامع، از زوایای مختلف که بتواند تغییر پالیسی را پیشنهاد کند و راهکاری باشد برای بهبود وضعیت.
• برگزاری یک روند اصلاحی برای استخدام اساتید جدید در دانشگاهها، حیاتی است. دانشگاه باید اساتید خود را ارزیابی نماید و مطابق آن، باید اشخاص بیلیاقت و متعصب منفک شود. مداخلهی وزارت تحصیلات عالی و حکم ریاستجمهوری در این اصلاحات ضروری است.
• برای جلوگیری از خشونت، فعالین و جنبشهای دانشجویی نباید خاموش باشند. این خاموشی نهتنها باعث متضرر شدن دانشجویان، بل، باعث باقی ماندن اشخاص بیلیاقت و متعصب میشود- که میتوانند به نسلهای آینده نیز ضربه وارد کنند. یکجا شدن جنبشهای دانشجویی با نهادهای غیردولتی و حقوقبشری، بهخاطر از بین بردن خشونت در محیط دانشگاهها، ضروری پنداشته میشود. آنها ضمن آنکه کارهای خودشان را پیش میبرند، باید برای کاهش خشونت در دانشگاهها، مستقیما اقدام نمایند.
• وزارت معارف، تحصیلات عالی، ارشاد حج و اوقاف، امور زنان، اطلاعا و فرهنگ و سایر ارگانهای ذیربط، باید در هماهنگی باهمدیگر برای تغییر فرهنگ نامطلوب حاکم و نگاه بدبینانه به زنان، برنامه بچینند. سعی کنند با برنامههای مختلف از جمله آموزش و تبلیغ در مکانهای عمومی، این نگاه نسبت به زنان را از بین ببرند.