شکست‌ناپذیر: طالبان افغان، منابع اجتماعی و سازگاری نظامی – بخش سوم

بررسی امنیت ملی تکزاس/ تئو فارل
ترجمه: حمید بامیک
ریشه‌های اجتماعی شورش دوباره‌ی طالبان

در هسته‌ی جنبش طالبان یک شبکه‌ی افقی نهفته است که بر مبنای آموزش مشترک مذهبی و تجربه‌ی نظامی استوار می‌باشد و برای گروه یک ایدئولوژی و جهان‌بینی قوی و متحدکننده به ارمغان می‌آورد. جنبش طالبان در شبکه‌ی مدارس دیوبندی در پاکستان تأسیس شد و کادرهای رهبری آن در همان شبکه آموزش دیده است. هزاران مرد جوان از این مدارس برای مبارزه با شوروی در صفوف مجاهدین در دهه‌ی 1980 پیوستند. گروه‌های مبارزین مجاهدین با شبکه‌های بزرگتری به نام «جبهه» هر کدام به رهبری یک رهبر بزرگ که قادر به تمویل منابع نظامی‌شان از طریق دونرهای خارجی بودند، یکجا شدند. بر اساس یک مطالعه‌ی مهم در مورد ریشه‌های طالبان، «در بیشتر قندهار، در آن زمان صدها فرمانده طالبان و ده‌ها جبهه‌ی طالب وجود داشت … طالبان به‌دنبال آن بودند که خود را از دیگر گروه‌های مجاهدین تفکیک کنند چون آن‌ها تصور می‌کردند که جهادشان نسبت به جهاد مجاهدین واقعی‌تر است.» جنگجویان طالبان جوان پیوندی قوی با جنبش و یکدیگر خود با تحمل سختی‌ها در صفوف مجاهدین ایجاد کردند.
خروج شوروی از افغانستان در سال 1989 و سقوط رژیم حمایتگر شوروی در کابل سه سال بعد، باعث از بین رفتن پیوندهای مشترک که احزاب مختلف مجاهدین را با یکدیگر متحد کرده بود، گردید و جنگ داخلی به‌زودی آغاز شد. در جنوب افغانستان، جنگجویان محلی آزاد بودند. آن‌ها غیرنظامیان را شکنجه می‌کردند ، بالای مردم محل جریمه‌های خودسرانه اعمال می‌کردند، زمین‌های‌شان را غصب می‌کردند، و مردم محل را به‌خاطر گرفتن پول و سوءاستفاده‌ی جنسی اختطاف می‌کردند. در ولایت قندهار، در سال 1994، تحت رهبری ملاعمر، طالبان مسلح شدند تا امنیت و عدالت را برای مردم پشتون تأمین کنند. در طی چهار سال جنگجویان طالبان در سراسر افغانستان مستقر شدند و تمام رقبای خود را یا شکست دادند و یا با پول خریدند. تا سال 1998، تنها چند جبهه‌ی مقاومت باقی مانده بود، به‌ویژه اتحاد شمال که در کوه‌ها در شمال‌شرق افغانستان مستقر شده بودند. طالبان پس از در اختیارگرفتن کنترل کشور، امارت اسلامی افغانستان را تأسیس کردند اما به‌خاطر نداشتن بودجه‌ی کافی (با بودجه‌ی سالیانه حدود 80 میلیون دلار) و مهارت‌های لازمه برای اداره‌ی امور قادر به ارائه‌ی خدمات عمومی در سرتاسر افغانستان نبودند. علاوه بر این، گروه طالبان قوانین سخت و وحشیانه‌یی را بالای مردم اعمال کردند مثل جلوگیری از رفتن زنان به کار و رفتن دختران به مکاتب. براین اساس، سقوط حکومت طالبان در اواخر سال 2001 و اوایل سال 2002 توسط بسیاری از افغان‌ها مورد استقبال قرار گرفت.
حکومتداری فراتر از کابل و جلوگیری از بازگشت جنگ داخلی چالشی عمده برای حکومت موقت افغانستان تحت رهبری حامد کرزی در سال 2002 بود. کرزی برای این‌که از آغاز دوباره‌ی جنگ داخلی جلوگیری کند به جنگ‌سالاران مختلف در دولت جدید افغانستان پست‌های دولتی داد. به این ترتیب، جنگ‌سالاران فاسد که در دهه‌ی 1990 توسط طالبان شکست خورده و از قدرت به دور مانده بودند، دوباره بعد از سقوط حکومت طالبان به‌عنوان والی، فرمانده پولیس، و فرمانده امنیه در ولایات مقرر شدند. این دفعه جنگ‌سالاران در مقام دولتی و رسمی بار دیگر اموال مردم محل را به سرقت برده و آن‌ها را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند. بناءً این کار به نوبه‌ی خود زمینه‌ی بازگشت تدریجی طالبان را در جنوب و شرق افغانستان در سال 2004 مساعد ساخت. به گفته‌ی یکی از بزرگان محلی ولایت هلمند: «روزبه‌روز مردم از این دولت خسته شده و از آمدن طالبان به مناطق خود استقبال می‌کردند.»
ایالات متحده در سال‌های 2001 و 2002 مذاکرات صلح با طالبان را رد کرد و کرزی نیز در طی این مدت به پیشنهادات طالبان پاسخ نداد. در عوض، نیروهای عملیات ویژه‌ی ایالات متحده، طالبان – «تروریست‌ها» – را دستگیر کرده و در بازداشتگاه‌های بگرام افغانستان و گوانتانامو نگه‌داری می‌کرد. بسیاری از مردم عادی، طوری‌که طالبان آن‌ها را غیرنظامیان محلی می‌گویند، نیز در عملیات ویژه‌ی ایالات متحده دستگیر شدند. چنان‌که مایک مارتین خاطرنشان می‌کند، امریکایی‌ها «نفهمیدند که تعیین جایزه‌ی نقدی به‌خاطر دستگیری یک نفر می‌تواند موجب گردد تا مردم هر کسی را که با آن‌ها دشمنی داشته باشد و یا حتا افراد بی‌گناه را به‌حیث فرد مظنون شناخته و پول تعیین‌شده را به‌دست آورد.» بی‌عدالتی در عملیات ضدتروریستی ایالات متحده همراه با بازگشت جنگ‌سالاران سوءاستفادهجو در قدرت، طالبان را مجبور ساخت که مجدداً بسیج شود. با توجه به دیدگاه چندین مصاحبه‌شونده‌ی طالبان، یکی از آن‌ها اشاره کرد: «زمانی‌که کرزی رییس‌جمهور شد، طالبان نمی‌جنگیدند. آن‌ها در خانه‌های خود بودند… اما زمانی‌که امریکایی‌ها و دولت‌های افغانستان به خانواده‌های طالبان حمله کردند و آن‌ها را مورد آزار و اذیت قرار دادند… این کار سبب شد که طالبان دوباره به مبارزه بپردازند.» در اواخر سال 2002 و 2003 گروه‌های طالبان در ولایات جنوبی ارزگان، هلمند و قندهار و ولایات شرقی پکتیا و خوست فعالیت خود را آغاز کردند.
افراد ارشد طالبان نیز در پاکستان دوباره بسیج شدند و در ماه مارچ 2003 سران طالبان شورای رهبری طالبان را در شهر کویته ایجاد کردند. شورای رهبری طالبان در بین طالبان به نام شورای رحمانی یاد می‌شود اما در غرب به نام شورای کویته مشهور است. در سال‌های پس از آن، طالبان دوباره موفقانه یک حکومت را در تبعید تشکیل دادند. در آن زمان طوری‌که ملا عمر مخفی بود و ملا عبدالغنی برادر، معاون وی شورای کویته را رهبری می‌کرد. گروه طالبان تعیین والی برای ولایات و ولسوال برای ولسوالی‌ها را در سال 2003 و 2004 از ولایت کندهار و هلمند شروع کرد و در سال 2005 برای ولایات جنوب و شرق افغانستان والی تعیین کرد. دوازده کمیته‌ی ملی در پاکستان (نظامی، سیاسی، مالی، فرهنگی، بهداشتی و غیره) تأسیس شد که هر کدام به‌طور موثر به‌عنوان ادارات دولتی در مناطق تحت کنترل طالبان فعالیت‌های‌شان را آغاز کردند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *