بررسی امنیت ملی تکزاس/تئو فارل
ترجمه: حمید بامیک
بر اساس مصاحبههای گسترده با فرماندهان و مقامات طالبان، آقای جیستو چسکی نشان میدهد که چگونه طالبان برعلاوهی استفاده از تاکتیکهای جدید، توانستند از «نوآوریهای تکنولوژیک» شامل اسلحههای سنگین ضدهوایی، تسلیحات سنگینی مثل هاوان، سلاحهای ضدزره پیشرفته و تفنگهای تکتیرانداز و دستگاههای انفجاری دستساز (IEDs) علیه نبرویهای دولتی و خارجی در میدانهای جنگ استفاده کنند. مصاحبهشوندگان طالبان اعتراف کردند که تجهیزات نظامی را از ایران دریافت کردهاند و بعضی آنها میگویند که گروه طالبان تجهیزات نظامی را از روسیه دریافت کردهاند. اما مصاحبهشوندگان طالبان دربارهی اینکه آیا ارتش پاکستان از گروه طالبان حمایت میکند یا خیر بسیار محطاطانه صحبت میکنند. با وجود این، احتمال دارد که پاکستان پروسهی فراهمسازی نوآوریهای تکنولوژیکی و تجهیزات را برای طالبان تسهیل ساخته و طرز استفادهی آنها را برای گروه طالبان آموزش داده باشد.
مهمترین سازگاری نظامی طالبان با فنآوریهای جدید، استفاده از دستگاههای انفجاری دستساز (IED) میباشد. طالبان برای مدیریت این تلاشهای جدید جهت استفاده از فنآوریهای مدرن در کویته و پیشاور کمیسیونهای ماینسازی را ایجاد کردند. در سال 2006، حدود 30 درصد از تلفات در اثر استفاده از دستگاههای انفجاری دستساز (IEDs) بوده است. یک سال بعد، رقم تلفات IEDs تقریباً به 40 درصد افزایش یافت. از سال 2008 تا 2010، IED باعث کشتهشدن بیش از نیمی از نیروهای ائتلاف شد. تا اواخر سال 2008، استفاده از IED ها در هلمند از سال قبل چهار برابر افزایش یافته بود. در تابستان سال 2009 استفاده از موادهای منفجره IED از 100 درصد در یک ماه به بیش از 450 درصد در یک ماه رسید (80 درصد نیروی های انگلیس توسط IED کشته شدند). استعمال IED در سال 2010 افزایش یافت مثلاً در ماه فبروری 2010 استفاده آن به 600 درصد و در ماه مارچ به 700 درصد رسید.
در ابتدا، طالبان بیشتر مواد منفجرهی دستسازشان را با استفاده از ماینهای باقیماندهی شوروی و موادهای منفجرناشدهی ISAF میساختند. اما برای تولید بیشتر مواد منفجره، طالبان مجبور شدند که از کود تولیده شده برای ساخت مواد منفجره در پاکستان استفاده کنند. تا سال 2009، طالبان 80 درصد از IED ها را از نوع مواد منفجرهی خانگی (تولیده شده در پاکستان) میساختند. نیروهای غربی به حملات طالبان با جابهجا ساختن وسایط نقلیهی زرهی با قابلیت حمل بیشتر پاسخ دادند. مواد منفجرهی خانگی طالبان در برابر وسایط نقلیهی زرهی نیروهای غربی تقریباً بیست برابر قدرت تخریبیاش کمتر بود. گروه طالبان قادر به ساخت IED های با قدرت بلند که بتوانند وسایط نقلیهی زرهی نیروهای غربی را از بین ببرند، نبودند. نیروهای ایالات متحده و بریتانیا همچنان بیشتر بالای تشخیص تواناییهای IED سرمایهگذاری کردند. طالبان محتوای مواد فلزی که در ساخت IED استفاده میشود را کاهش دادند تا نیروهای غربی نتوانند به آسانی آنها را تشخیص دهند. تا سال 2011، طالبان IED را در ولایات هلمند، کندهار و خوست تولید میکردند. ایالات متحده و نیروهای ائتلاف شکار کردن سازندگان IED را دراولویت کاریشان قراردادند. یک منبع طالبان به بررسی تأثیر مبارزه علیه IED به شبکهی حقانی میگوید: طالبان تقریباً 100 سازنده IED را در سال 2013 و حدود 75 سازندهی دیگر را در سال 2014 از دست دادند. با توجه به منابع طالبان، ایران برای گروه طالبان در سال 2010 مواد منفجره که از راه دور قادر به تخریب وسایط نقلیهی زرهی نیروهای غربی بود را کمک کرد و در سالهای 2011 و 2012 کمکهای ایران برای این گروه در بخش مواد منفجره افزایش یافت.
چنین استفادهی گستردهیی از IED ها توسط گروه طالبان عرصه را برای رفتوآمد وسایط نقلیهی ایالات متحده و نیروهای ائتلاف در ولایات هلمند، خوست و کندهار بهطور فزایندهیی تنگ کرد. در سال 2006-2007، بریتانیا تنها دو تیم برای دفع IED در کل ولایت هلمند داشت. تا اواخر سال 2008 این رقم به شش تیم و تا اواخر سال 2009 به چهارده تیم افزایش یافت. اما هنوز هم این تیمها برای دفع IED کافی نبود. یک بازنگری نظامی در مورد تهدید IED نشان میدهد که IED «یک ذهنیت دفاعی» را در نیروهای بریتانیایی ایجاد کرده بود که نیروهای بریتانیایی بهطور فزایندهیی روی آن تمرکز کرده بودند و نمیتوانستند بهراحتی از شر آن وضعیت فرار کنند. بعد از استقرار وسایط نقلیهی زرهی جدید، آموزش بهتر و تجهیزات برای تشخیص IED و هدف قرار دادن تولید IED، وضعیت برای ایالات متحده و نیروهای بینالمللی به تدریج بهبود یافت. تا سال 2011، میزان تلفات نیروهای ائتلاف که اکثراً توسط مواد منفجره IED کشته میشد، بیشتر از 50 درصد کاهش یافت. تلفات به اثر مواد منفجره IED در سال 2012 به 30 درصد رسید که این رقم یک کاهش قابل ملاحظهیی را نشان میداد. مأموریت ائتلاف در ماه دسامبر 2014 به پایان رسید. با بیرون شدن نیروهای غربی، بار جنگ با طالبان به دوش نیروهای امنیتی افغانستان افتاد. از آنجاییکه ارتش افغانستان توانایی مبارزه با IED را نداشتند و همچنان مجهز با وسایط زرهی پیشرفته نبود بناءً بیرون شدن نیروهای ائتلاف ارتش افغانستان را در مقابل گروه طالبان بسیار آسیبپذیر ساخت.
بالابردن مهارت جنگی شورشیان توسط شورای پیشاور، از جمله تصویب کمیسیونهای نظامی توسط شورای کویته، برای بالا بردن توانایی طالبان در جهت سازگاری نظامی بسیار مهم بود. تغییر در تاکتیکهای جنگی شورشیان یک رژیم نظامی جدید را بین گروههای طالبان ایجاد کرد و این روند توسط دستورالعملهای شورای کویته و پیشاور تقویت میشد. این کار فرماندهان گروه طالبان را مجبور به آموزش و مشاورهی منظم در مورد تاکتیکهای چریکی کرد. یکی از فرماندهان طالبان در هلمند در اوایل سال 2012 چنین میگوید: «اکنون همهی ما متمرکز بالای آموزشهای IED، ساخت شبکههای انتحاری، آماده کردن انتحاری و چریکها هستیم.» به گفتهی یکی دیگر از فرماندهان طالبان، واحدهای طالبان هر چهار ماه یکبار «15 یا 20» روز تمرین نظامی میکنند. یک مصاحبهشوندهی دیگر طالبان در ولسوالی سنگین میگوید که طالبان «تصمیم گرفتند مراکز آموزشی جدیدی را برای مجاهدین باز کنند.» با توجه به عملیات نظامی ارتش ایالات متحده و بریتانیا، یک مصاحبهشوندهی دیگر در این رابطه نظر متضاد و بیشتر قانعکننده دارد: «ما برای آموزش خود مکان امن نداریم. یک روز ما در یک منطقه آموزش میبینیم و روز دیگر در یک منطقهی دیگری آموزش میبینیم.» بسیاری از مصاحبهشوندگان طالبان در هلمند میگویند که «طالبان خارجی» (طالبان پاکستانی) برای مدت یک یا دو هفته اینجا میآیند تا برای شورشیان آموزش نظامی بدهند. طالبان که برای ارایهی آموزش نظامی از پاکستان میآیند به احتمال زیاد عضو تیمهای آموزش سیار هستند که از کویته یا پیشاور حرکت میکنند و از یک روستا به روستای دیگر میروند. ظاهراً مشاوران نظامی پاکستان و ایران بهطور قابل توجهی از آموزش گروه طالبان حمایت میکنند. تمرکز بالای آموزش گروه طالبان ظرفیت آنها را در یادگیری استعمال سلاحهای جدید وساخت بمبهای پیشرفته و کارگیری آنها در جنگ افزایش داده است.
توانایی سازگاری نظامی کلید موفقیت شورش طالبان میباشد. طالبان تاکتیکهای اولیه را در جنگ شوروی یاد گرفتند، مثل به تلهانداختن مأموریت نظامی دشمن و حمله به پایگاههای آنها، انجام حملات انتحاری در برابر توپخانهها و نیروی هوایی غرب. موجودیت ساختار کمتر سختگیرانه در شبکهی طالبان، توانایی این گروه را برای حملات تهاجمی و دستیابی به نتایج محسوس در میدان جنگ به میزان قابل توجهی کاهش داد. طالبان عمداً دو روش را اتخاذ کردند: روش اول – اول معرفی فرماندهی گروههای مبارز نسبتاً متمرکز از طریق سیستم کمیسیونهای نظامی در سطح ولایات و کمیسیونهای نظامی در سطح ولسوالیها؛ و دوم، با روی آوردن به تاکتیکهای چریکی و جلوگیری از جنگ مستقیم با نیروهای دشمن. روش دوم، افزایش در استفاده از مواد منفجرهی IED بود که بهطور قابل ملاحظهیی مانع رفتوآمد نیروهای امنیتی بینالمللی و افغان میشد.
ما میتوانیم قدرت و انگیزهی سازگاری نظامی را در سازگاری نطامی طالبان ببینیم. تلفات زیاد اعضای طالبان در میدانهای جنگ باعث شد تا طالبان برای یافتن راههای جدید روی آورند تا بتوانند در مقابل نیروهای دولتی و خارجی مبارزه کنند. هنگامیکه ملا ذاکر رهبری کمیسیون نظامی کویته را در سال 2009 ایجاد کرد، تلاشهای گروه طالبان برای یافتن راههای جدید مبارزه شدت یافت. رهبری سیاسی طالبان، طرفداران قدیمی شورای کویته، به ذاکر و اصلاحات سازمانیاش علاقهیی نداشت، اما حمایت شورای پیشاور از ذاکر که توسط پاکستان تمویل مالی میشد، این اختلافات و نگرانیها را از بین برد. ساختار غیرمتمرکز طالبان به فرماندهان محلی در چگونگی جنگ – مثلاً چه وقت، با کی و چگونه جنگ کنند، آزادی بیشتر داده بود. تحت رهبری ذاکر سیستم متمرکز گروه طالبان بیشتر بالای شبکهی اصلی طالبان – یعنی شبکهی مادر – تمرکز داشت. این کار با گذشت زمان، گروه طالبان را قادر ساخت تا از پیشرفت تاکتیکهای جدید، آموزش، فنآوریهای جدید نظامی و ساخت بمب بیشتر بهره ببرد. سرانجام ایدههای جدید با آمدن افراد جدید در گروه طالبان ظاهر شد: نوآوریهای سازمانی و تاکتیکی نهتنها از سوی ISI پاکستان (همانطور که قبلاً تصور میشد) به گروه طالبان تجهیز و آموزش داده میشد بلکه هنگامیکه یک جناح متزلزل حزب اسلامی در جنبش طالبان جذب شد و شورای پیشاور را تشکیل کرد، باعث آمدن تغییرات در روشهای جنگی گروه طالبان گردید.