احسان نوید
هفده سال پیش در هجدهم سنبله سال 1381 یکی فرماندهان نامدار مقاومت در برابر طالبان بر اثر یک حملهی پیچیده تروریستی جان باخت. افغانستان پس از مرگ فرمانده احمدشاه مسعود شاهد رویدادهای سیاسی فراوانی بود. دو روز پس از اعلان مرگ فرمانده مسعود، سازمان القاعده بزرگترین حملهی تروریستیاش را در خاک ایالات متحده امریکا به اجرا گذاشت و متعاقب آن افغانستان آماج حملات امریکا و متحدانش قرار گرفت. سقوط طالبان و شکلگیری نظام سیاسی جدید مبتنی بر دموکراسی و حکومت انتخابی، مهمترین پیامدهای این حادثه بود.
افغانستان از آن زمان تا کنون راه درازی را پیموده است. تلاشهای فراوانی برای شکلگیری یک دولت ملی، توسعه و رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی صورت گرفته است. در این میان شاهد رونق گرفتن هرچند نسبی آموزش عمومی، مشارکت در انتخابات و شکلگیری نهادهای مستقل امنیتی و نیروی نظامی بوده است.
در کنار این نشانههای امیدبخش برای آینده، مردم در این سالها تجربههای تلخی از دموکراسی و تلاش برای تشکیل یک دولت ملی را نیز چشیدهاند. اکنون و پس از هفده سال، میکانیزمهای اجراکنندهی مشارکت سیاسی مردم، اعتبار و کاراییاش را از دست داده است. طالبان و گروههای تروریستی همراهش بر میزان کشتار مردم و حمله به تأسیسات دولتی افزودهاند و ناامنی کماکان یک مسألهی جدی برای کلیه اصناف جامعه است. حاکمیت قانون جایش را به فساد مضاعف داده است.
شکست پروژهی دولتسازی همان گونه که پیامدهای سنگینی بر وضعیت اقتصادی و امنیتی کشور گذاشته، آثار ناگواری بر روان جمعی مردم گذاشته است. میتوان این ناامیدی و سرخوردگی را در نحوهی مواجهه اقشار و اصناف مختلف جامعه با این روز و هفتهی شهید مشاهده کرد. پس از گذشت نزدیک به دو دهه از سقوط طالبان و شکلگیری نظام سیاسی جدید، اقوام افغانستان روایتهای خاص خود را از پیروزی و جهاد و ارزشهای سیاسی کشور دارند؛ روایتهایی که گاهی بهشدت با هم متضادند و مستعد تشدید شکافهای اجتماعی و بی شک نشان از رجعت مردم و عناصر فعال سیاسی به پایگاههای سنتیِ قومیشان دارد.
روز یکشنبه بهدلیل شلیکهای هوایی کارناوالهایی که بهمناسبت تجلیل از هفتهی شهید در شهر کابل به گشتزنی پرداختند، دستکم چهارتن جان باختند و 13 تن دیگر نیز زخمی شدند. شهر تبدیل به یک منطقهی ممنوعه شده بود و صدای شلیک هر از گاهی در فضای پایتخت میپیچید. در سوی دیگر و در واکنش به این نمایش خیابانی، شماری نیز پرچم جمعیت اسلامی را که تبدیل به نماد این کارناوالها شده، آتش زدند. هر دو رویداد سطح افراطگرایی و تندروی را در میان گروههای سیاسی-قومی به روشنی بیان میکند.
رشد افراطگرایی سیاسی، بازگشت به مرجعیتهای قومی و کم شدن تمایل به همگرایی و همدیگرپذیری با وصف آن که در گذشته نهچندان دور این کشور ریشههای عمیقی دارد، مسألهی اکنون و زمان حال ما نیز است. این مسایل بیتردید حاصل فرایندهای اشتباه و سیاستگذاریهای غلط هفده سال اخیر است. در این سالها فرصت زیادی برای التیام زخمهای گذشته، اعتمادسازی و شکلگیری یک دولت ملی و کاهش بیثباتی و تنشهای سیاسی در اختیارمان قرار دارد. با تأسف اما برخورد ما با این فرصتها بیش از اندازه ناشیانه، متأثر از برداشت و درک غلط گذشتهی ما از مناسبات سیاسی افغانستان بود. به همین دلیل انتخابات، قانونگرایی، حاکمیت پاسخگو و مبتنی بر مشارکت حداکثر مردم آن گونه که باید، محقق نشد. دلیل عدم تحقق آن بیش از آن که ناشی از دخالتهای منطقهیی باشد، در عدم اعتماد ما به همدیگر، خودخواهی و رویکرد انحصارگرایانه به قدرت و سرانجام حکومت به شدت متمرکز ریشه داشت. نتیجهی چنین رویکردی شکست پیهم پروژههای بازسازی و دولتسازی در افغانستان بود. نتیجهی آن را بیتردید در شکست انتخابات و آلوده شدن آن به تقلب و تشدید فساد میتوان دید.
متأسفانه تداوم این وضعیت ممکن است به یک بحران اجتماعی و سیاسی و نهایتاً فروپاشی کشور منجر شود. اما چنانچه تاریخ نشان داده، برای رسیدگی به یک معضل و مشکل حاد زمان زیادی لازم نیست، توان درک و فهم و ارادهی عملی برای تغییر در روشها و تمهیداتی لازم است که مسبب شکست و سرخوردگی شدهاند.