فرهاد حقیار؛ دانشآموختهی ژورنالیزم
اشاره:
چرا رأی میدهیم؟
چرا رأی نمیدهیم؟
هر شهروند افغانستان در روند انتخابات به این دو سوال فکر میکند و یا در مواجهه با انتخابات به یکی از این تصامیم میرسد. هر شهروندی تا رسیدن به پاسخ یکی از سوالات دلایلی دارد.
اطلاعات روز حامی مردمسالاری است. در چند ماه گذشته نظارت دقیق بر عملکرد نهادهای ذیربط و مسوول دیگر داشته است. اما یک بحث نسبت به هر انتخابات دیگر بیرمق و کمرنگتر است؛ شهروندان و رأیدهدگان چه میگویند و مهمتر از همه: چرا رأی میدهند؟ چرا رأی نمیدهند؟
اطلاعات روز میخواهد گزیدهیی از دیدگاهها و یاداشتهای شهروندان را منتشر کند. باور ما این است که توضیح دلایل رأی دادن یا ندادن، میتواند به تصمیمگیری منطقیتر شهروندان و خلق یک گفتمان سازنده و مردمسالار کمک کند.
******
پرسش سخت و بدون شک تأملبرانگیزی است؛ چرا رأی میدهم؟ ماجرا از چند ماه پیش شروع شد. قصد نداشتم در انتخابات پارلمانی کشور رأی بدهم. روزی با یکی از رفیقهایم که از شمال کشور است، گفتوگویی پیرامون انتخابات داشتیم. رفیقم گفت: «در ولایتهای سمت شمال، بهخصوص ولایت سرپل و فاریاب وضعیت آشفته است. مخالفان دولت به راحتی به کسی اجازه نمیدهند که در انتخابات شرکت کند، ولی افرادی که از سوی حزب اسلامی قصد دارند در انتخابات شرکت کنند، حتا در ناامنترین مناطق، سهولتهای فراوانی دارند و به احتمال زیاد، افراد آنها در این دور پارلمان بیشتر نفوس خواهند داشت.»
نمیدانم حرفهایش درست بود یا نه، اما این سخنان برای من انگیزه داد تا در انتخابات پارلمانی کشور شرکت کنم. پس از شنیدن حرفهای رفیقم تلاش کردم تا دلایلی پیدا کنم که بر مبنای آن مصمم به رأیدادن شوم.
مهمترین مسألهیی که همواره با آن دستوپنجه نرم کردهام، پدیدهی شوم و نفرینشدهی تبعیض است. آشنایان زیادی داشتم که با تمام دشواریهای روزگار به تحصیلات شان ادامه دادند اما، در اخیر وقتی به ادارههای مختلف دولتی جهت گرفتن وظیفه رفتند، تنها به این دلیل که از قوم، زبان و یا حتا مذهبی نبودند که رؤسای ادارهها بودند، بیکار ماندهاند. شاید صدای صدها فردی که با سرنوشت اینچنینی گرفتار اند، تأثیرگذاری آنچنان نداشته است اما، فردی که این افراد به عنوان نماینده در مجلس نمایندگان کشور انتخاب کردهاند، اگر صدا بلند میکرد شاید گوشهیی از مشکلاتشان را حل میکرد که متأسفانه صدا بلند نکرد. پس رأی میدهم تا شخصی به مجلس راه یابد که برای حل مشکلات و بیعدالتیهایی که در حق ما صورت میگیرد، صدایش را بلند کند و در زمینهی حل آن تلاش ورزد.
مسألهی بعدی که مهمترین اصل برای من میباشد، مبارزه در برابر هویت تحمیلی و جعلییی است که حلقات مختلفی در زمینهی آن تا آخرین توان کار میکنند. این موضوع جز موضوعات جنجالبرانگیز در کشور است. هرچند تعدادی از نمایندگان واقعی مردم در مجلس نمایندگان همواره در این راستا مبارزه کردهاند، ولی پلهی ترازوی مخالفان آنها همیشه سنگینی کرده است. رأی میدهم تا فردی وارد مجلس شود که خار چشم متعصبان باشد. خار چشم بیسوادان و باسوادان جاهلی باشد که کورکورانه در پی حذف هویت اکثریت باشندگان افغانستان اند. رأی میدهم تا آن اقلیت مبارز و دانشمند در پارلمانی که دلسوزانه و صادقانه به مردم خدمت میکنند صفشان محکمتر و قویتر شود.
آنچه پارلمان کشور را همواره بدنام ساخته است، فساد موجود در این نهاد میباشد. اینکه وکیلان از وزیران برای رأیدادن به آنها پول میگیرند، از کسی پوشیده نیست. وقتی یک نمایندهی مجلس از وزیر پول میگیرد، واضح است که دیگر توان اعتراض را نمیداشته باشد و همانند نان پوسیده، جز تعفن چیز دیگری را نمیتواند در پارلمان ایجاد کند. رأی میدهم تا دستکم یکی از معاملهگران و فاسدان از راهیابی به مجلس بازماند. رأی میدهم تا حداقل وکلایی در مجلس راه یابد که مقابل این خودفروشان و فاسدان درونمجلس مبارزه و ایستادگی کند.
مسألهی پایانی را میخواهم جنبهی اعتقادی بدهم. رأی یک امانت است. به فردی که رأی میدهیم در واقع در کارکردهای خوب و بد آن شخص شریک هستیم. اگر به مردم خدمت کند پاداش آن به عنوان صدقهی جاریه نصیب ما خواهد شد. اما اگر آن شخص با استفاده از قدرتی که ما به او بخشیدهایم فحاشی، فسق، زورگویی و سوءاستفاه وظیفوی کند، ما نیز در پیشگاه خداوند منحیث رأیدهنده مسوولیم. رأی میدهم اما به فردی که با کامیابشدنش ما دچار عذاب وجدان نشویم.
به نظر من رأیندادن چارهی کار نیست. باید محتادانه و اندیشمندانه جهت آیندهی بهتر ما رأی دهیم. باید افراد توانا را حمایت کنیم تا در آینده حکومت و پارلمان کارا داشته باشیم. باید رأی دهیم تا از ورود چهرههای تکراری، فاسدان، غاصبان زمین، زورمندان، خودفروشان و معاملهگران جلوگیری کنیم. من اگر رأی ندهم شاید یک فرد توانا از راهیابی به مجلس بازماند!