- تابش فروغ
عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران گفته که «اگر تحریمها اثر کند» و «فروش نفتمان به صفر برسد»، ممکن است «از برادران و خواهران افغانستانیمان بخواهیم ایران را ترک کنند.» عراقچی ظاهرا اخراج نزدیک به سه میلیون مهاجر افغانستانی را از ایران بهعنوان بخشی از «سیاست ویژهای» برای اقتصاد ایران ـکه شدیدا تحت فشار تحریمهای فزاینده ایالات متحده امریکا قرار داردـ مطرح کرده است. سخنان عراقچی از چند منظر بیبنیاد، غیرمسئولانه و نژادپرستانه است. واقعیت اما این است که هیچ یک از مواردی که عراقچی در گفتوگوی ویژهی خودش در مورد مهاجران افغانستانی در ایران مطرح کرد، برای مهاجرانِ ستمکشیده و درددیدهی افغانستانی تازگی ندارد. آنها نفرت پنهانی در سخنان عراقچی و امثال او را سالهاست بهصورت عینی و روشن با جان و تنشان از تهران تا شیراز و از مشهد تا بندرعباس حس کردهاند و دیدهاند. جمهوری آرمانشهری آیتاللهها در چهل سال گذشته و رویای برپایی جامعه اسلامی بر بنیاد اخوت و برادری، مملوسترین کابوس زندگی انسان مهاجر، بیوطن و پناهندهی افغان در ایران بوده است.
بازخوانی تاریخِ همهی آنچه بر مهاجران افغانستان در ایران رفته است، از این نوشته مثنوی هفتاد من خواهد ساخت. قرار بر این نیست که همهی بیمهری، بیمبالاتی، تبعیض، محرومیت و ستم را که بیشتر از سی سال ادامه داشته، برشمریم. فراموشی نیز چارهای کار نیست و چه بسا که درد توهین و تحقیر، درد ستم و نابرابری، درد آوارگی، تبعید و مهاجرت و بیوطنی هرگز بهسادگی از حافظهی جمعی قربانیان ستم و تبعیض رفتنی نیست. هر مهاجری با خودش یک وطن آوارگی و درد را برای اینکه از شر جنگ، از شر بینانی و از شرارت تفنگ زنده بماند، در سینهاش گور میکند و با خودش به جایی میبرد که بتواند در آن نفس بکشد، لقمهنانی بخورد و به دور از سایهی مرگ زیر سقفی شبی را سحر کند.
افغانستانیهای مهاجر به گفتهی حافظ شیرازی «از پی حشمت و جاه» به ایران نرفتهاند. ما میدانیم از آن روز که یک عده آخوند امام و پیشوای ایران شدند، قصهی ایران و مهمانداری تاریخی ایران به پایان رسید. از سویی هم شاید هیچ کسی از پی برآوردن آرزوهای بلندپروازانهی خودش تن به مهاجرت اجباری و تبعید ندهد. گاهی بلاهای که در خانهی آدمی رخنه میکنند، چنان بیرحم اند که آدمی دامن هر اهریمنی را آغوش فرشتگان میپندارد. شهروندان ایرانی که از خفقان سیاسی رژیم آخوندی، از جوخههای مرگ خمینی و خامنهای، از محاکمههای صحرایی خلخالی، از نیرنگ و تزویر رفسنجانی و مصباح یزدی، از شرارت و قضاوت ناعادلانه برادران لاریجانی، از سرکوب خونین آزادی و برابری، از حصر خانگی، از بیم گشت ارشاد، از ترس زندان اوین، از تهمت و افترای ملیشههای بسیج و مدیران صدا و سیما تن به ترک دیارشان دادهاند، دقیقا میدادند وقتی آتش در لانهی آدمی بیفتد، مهاجرت و پناهجویی انتخاب نیست، بلکه جبر و ناگزیری است. ما افغانستانیها نیز از جبر روزگار، از «بد حادثه»، از زیر پاشنههای فرماندهان روس، از مدینهی فاضلهی کمونیستها، از جهنمی که مجاهدین برای ما ساخت، از امارت جهل و شقاوت طالبانی، از تروریسم ملاعمری و بن لادن، از بینانی و از بیروزگاری به ایران پناه بردیم.
درست است که «برادران و خواهران افغانستانی» جناب عراقچی مهمانان ناخواندهی ایران بودند. از این «برادران و خواهران» اما عراقچیها بهرهها بردهاند. دستکم جوانی سه نسل از افغانستانیهای مهاجر در کورههای آجرپزی، در زبالهدانیهای مواد شیمیایی، در سنگتراشی و اسفالتریزی و در شاقهترین و کممزدترین شغلهای ایران به پیری رسید. «برادران و خواهران افغانستانی» زیر سایهِی همایونی ولایت فقیه از کمترین حق انسانی برخوردار نبودهاند. عراقچیها برخلاف تمامی قوانین مهاجرت و پناهندگی، برخلاف حسن همجواری و همسایگی، برخلاف اصول و اخلاقیات انسانی درهای مدارس و بیمارستانها را بر روی آنها بستند و حق زندگی انسانی و آبرومند را از صدها هزار تن آنها گرفتند. عراقچیها که حالا فخر نان و کار به مهاجران افغانستانی را به دنیا میفروشند، فراموش میکنند که زیر نام «دفاع از انقلاب اسلامی» صدها مهاجر گمنام و آوارهی افغانستانی را با ترفند و نیرنگ به میدانهای جنگ ایران و عراق فرستادند و هیزم یک جنگ نابرابر ساختند. همین چندی پیش در سوریه از بینوانایان افغانستانی برای دیکتاتوری بشار اسد سپر انسانی ساختند تا پروژهی «صدور انقلاب اسلامی» و «دفاع از بیت رهبری» همچنان ادامه داشته باشد.
زندگی سه میلیون مهاجر افغانستانی و پیامد بیخانمانی آنان حربهی سیاسی خوبی برای ترساندن ترامپ نیست. در عوض، عراقچیها در طرح سیاست ویژه برای اقتصاد ایران به این فکر کند که درآمد ناچیز و کار شاقهی چند میلیون کارگر افغانی آخرین اُمید رهایی از سقوط اقتصادی ایران است. بهتر است عراقچی بداند که چهل سال فساد، سوءمدیریت و توسعهطلبی رژیم آخوندی دلیل اصلی وضعیت آشفتهی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران است نه سه میلیون مهاجر بدبخت افغانستانی.