حمید مهدوی
با دیدار جنرال دمپسی، رییس ستاد مشترک ایالات متحدهی آمریکا از کابل، به نظر میرسد نتایج مثبت و دلگرم کنندهای را برای از سر گیری مذاکرات برای امضای توافقنامهی امنیتی دوجانبه بین ایالات متحدهی آمریکا و افغانستان به وجود آمده باشد.
رییس جمهور کرزی در اعتراض به گشایش تشریفاتی دفتر سیاسی طالبان در قطر که به شکل یک سفارتخانه ساخته شده بود، گفتوگوها در مورد پیمان دو جانبهی امنیتی را به حالت تعلیق درآورد.
تفاوت پیمان امنیتی که از آن سخن میرود با پیمان دوجانبهی استراتژیک که در جریان دیدار باراک اوباما در ماه می سال گذشته از کابل به امضا رسید، این است که پیمان امنیتی به ایالات متحده اجازه خواهد تا 9 پایگاه نظامی در افغانستان تأسیس کند و همچنین و به ارتش آمریکا از پیگرد قانونی مطابق به قوانین افغانستان نیز، مصئونیت داده شود.
در بیانیهای که از سوی رییس جمهور کرزی در 22 جولای سال روان میلادی منتشر شد، آمده است: «افغانستان برای امضای پیمان امنیتی با ایالات متحدهی آمریکا، تحت شرایطی مانند تأمین صلح و ثبات در افغانستان، تقویت نیروهای امنیتی افغانستان و شناسایی افغانستان به عنوان یک کشور آزاد و مقتدر، آماده است».
بدون در نظر داشت این که این تقاضای آقای کرزی درست و قانونی است یا نیست، این درخواست دو پرسش اساسی را به وجود میآورد. چگونه میتوان در کشوری که طی چندین دهه جنگ ویران شده است، صلح آورد؟ آیا باید با طالبان در دفتر جدید شان در قطر به گفتوگوهای صلح پرداخت؟ یا جوامع بینالمللی روی اسلامآباد، جایی که طالبان استخدام شده و آموزش میبیند، متمرکز شود؟
برای حل این مشکل یک روش دوگانه را در نظر میگیریم. نخست این که کابل تمام احتمالها را سنجیده و به دنبال این است تا از پیمان دو جانبهی امنیتی با ایالات متحدهی آمریکا، بیشترین نفع را ببرد و بدین منظور، پیوسته بر فهرست درخواستهای خود از ایالات متحدهی آمریکا تجدید نظر میکند.
حکومت افغانستان از ایالات متحدهی آمریکا انتظار دارد تا این کشور را در مدرن ساختن نهادهای امنیتیاش از طریق ادامهی کمکهای مالی درازمدت و حمایت مادی، کمک کند. بعد از 2014 که مأموریت نظامی ایالات متحدهی آمریکا و حامیانش در افغانستان به پایان میرسد، موجودیت یک ارتش ماهر، آموزشدیده و مجهز برای دو طرف از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
مسئلهی دوم، که از اهمیت زیادی برخوردار است، شرایطی است که از سوی آقای کرزی به منظور جلب توجه جامعهی جهانی به مهمترین نیازهای افغانستان (صلح و امنیت) تعیین شده اند. برای دستیابی به این هدف که مسئولیت خطیری محسوب میشود، جامعهی بینالمللی، بهویژه ایالات متحدهی آمریکا، بر پاکستان فشار وارد کند تا رابطهی خود با شورشیهای طالب را قطع کند.
بعد از کشته شدن اسامه بن لادن در شهرک نظامی پاکستان توسط بخش عملیات ویژهی ایالات متحدهی آمریکا، هیچشکی باقی نمانده است که پاکستان از گروههای تروریستی مثل القاعده، شبکهی حقانی و دیگر سازمانهای نظامی که بر علیه نیروهای ایالات متحده و افغانستان در افغانستان درگیر جنگ اند، حمایت میکند. با ایجاد تغییرات در دینامیزم منطقهای، پاکستان احتمالا با استفاده از شورشگری به عنوان یک وسیله در سیاست خارجی خود ادامه داده است. پاکستان هم مانند سایر کشورها سیاستهای خوب و بد را برای دستیابی به منافع خود در منطقه طرح کرده است.
ستیزه با افغانستان، بخشی از منافع استراتژیک پاکستان است
به عنوان مثال، رابطهی افغانستان–هند، نگرانی امنیتی برای پاکستان است. برای دستیابی به صلح در افغانستان، باید از تدابیر درست اقتصادی و سیاسی استفاده شود. درست زمانی که جوامع بینالمللی برای ایجاد اعتماد و اطمینان بین این دو کشور همسایه چیزی را انجام ندادهاند، افغانستان نیز در نشانه گرفتن سازندهی ترسها و نگرانیهای منطقهای پاکستان، توانایی محدود داشته است. به جای ادامهی مذاکرات صلح با مقامهای طالبان در قطر، باید به پاکستان، جایی که گرهها ناگشوده باقی ماندهاند، تمرکز شود.
برای مطمئن شدن از صلح و امنیت در درازمدت، باید اردوی ملی افغانستان به سلاحهای پیشرفته تجهیز شود، تا آنها توانایی خنثاسازی حملات شورشیها را داشته باشند. همکاران بینالمللی دولت افغانستان باید در انجام تعهدات خویش که در حین امضای پیمان استراتیژیک به مردم افغانستان وعده شدهاند، بیشتر واقعبین باشند. در غیر این صورت، این به نبود ترسناک همکاری بینالمللی با افغانستانی دلالت میکند که در جستوجوی کمکهای نظامی از هند است و آنهم زمانی که ناتو به نابودی منابع خود در این کشورِ مخروبه ادامه داده و پایگاههای نظامی خود را به مرز انفجار رسانده است.