محمد اسماعیلی
گرمی هوا از 30 درجه گذشته است. دماسنج آرام آرام به عدد 39، عددی که برای بعضی افغانها به عنوان عدد شوم به شمار میرود، نزدیک میشود. جماعتی با رهبران دستار به سر و ابا به تن، در بلندترین نقطهی ساختهی بشر در شهر کابل نزدیک میشوند. این جماعت پرشور اند و باحال. برای من قبل از هر چیزی این مسأله پرسشبرانگیز است که چرا باید در این هوای سوزناک با چنین شور و هیجان بر بلندای پل هوایی رفت؟ حس میکنم، حاجتی برای برآورده شدن در درون این جماعت وجود دارد. بنری را میبینم که نوشته است: «روز قدس، روز وحدت مسلمین است»، پاسخم را مییابم. من قناعت میکنم که این جماعت تشنهی آزادی فلسطین است. پس باکی ندارد که در این هوای گرم اینجا باشند. در میان جماعت پرسه میزنم که ببینم چه کسانی در بین شان است. به کودکانی بر میخورم که تصورش برایم سخت است. طفل 12 ساله، بلندتر از قد و قامتش، عکسی را بلند کرده که وزن آن، عرق ناشی از گرما را چندبرابر کرده است. در میان جماعت روزه داران، کودکانی را میبینم که درسایهی عکس خمینی و خامنهای، آیسکریم شان را میخورند. بدون تعجب از قضاوتم متنفر میشوم. حالا بیگمان به این باور میرسم که برای تشریفآوری در چنین جایی و در چنین ساعتی، نه قدس، بلکه اجباری در کار است. اگر نه، این طفل از کجا باید بداند که آمده است تا قدس را آزاد کند؟ او اصلاً قدس را نمیشناسد. وقتی میپرسم که قدس چیست؟ میگوید مسجد است. در کجاست؟ نمیدانم. اما عمامهدارانی که رهبران این صفهای نامنظم و کوتاه اند، تشنهتر از کودکانی است که در هوای گرم آن روز، آیسکریم میخوردند. حالا پرسش اصلی برایم این است که اینان چرا؟ قدس، جواب آنهاست. آنها برای قدس آنجا آمده بودند. اما این کافی نبود. آنجا بیشتر از قدس خمینی و خامنهای وجود داشت. پس حق بدهید که بپرسم و بنویسم قدس چیست؟ یومالقدس افغانی چگونه است؟
قدس؛ وحدت اسلامی و فتنهی ایرانی
روز قدس (آخرین جمعهی ماه رمضان)، روز رسمی در تقویم جمهوری اسلامی ایران است. در هیچکشور دیگر، روز قدس نه رسمی است و نه «روز قدس». آخرین جمعهی ماه رمضان، در تمامی کشورهای اسلامی، به استثنای جمهوری اسلامیایران، با سایر جمعههای این ماه و جمعههای دیگر تفاوتی ندارد. اما در جمهوری اسلامی از سال 1358 تاکنون، روز قدس است. قُدسی که جمهوری اسلامی تعریف کرد، 34 سال قبل به زبان روحالله خمینی چنین تعریف شد: «روز قدس، فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرقش برافراشته شود. روزی است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمیتوانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم میدانم و روزی است که باید ما تمام قوای خود مان را مجهز کنیم». همچنین او در شرح جهانی بودن این روز گفت: «روز قدس، جهانی است و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابلهی مستضعفین با مستکبرین است، روز مقابلهی ملتهایی است که زیر فشار ظلم آمریکا و غیرآمریکا بودند، روزی است که باید مستضعفین مجهز شوند، در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند… روز قدس، روزی است که باید سرنوشت ملتهای مستضعف معلوم شود. باید ملتهای مستضعف در مقابل مستکبرین اعلان وجود بکنند. باید همانطور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید، تمام ملتها قیام کنند و این جرثومههای فساد را به زبالهدانها بریزند».
بلی. این تعریف خمینی از روز قدس بود. پس از آن، جمهوری اسلامی ایران هرسال در روز قدس راهپیمایی میکنند. اما نه خمینی به قول خود صادق ماند و نه جمهوری اسلامی قدس را روزی برای وحدت مسلمین باقی گذاشت. ایرانیها از همان ابتدای کار علیه وحدت مسلمین فتنه ایجاد کردند. پس از نبرد سال 1967 که فلسطینیها در درهی کرامه، اسراییلیها را متحمل شکست سنگینی کردند، روزی به نام «روز فلسطین» نامگذاری شد. اما ایرانیها، به دلیل این که این روز بیشتر ماهیت عربی داشت، آن را درسال 1358 ه. ش به روز قدس تغییر نام دادند. ابراهیم یزدی، وزیر خارجهی دولت مهدی بازرگان در مورد روز قدس میگوید: «به دنبال این پیروزی، آن روز تاریخی به «معرکهی کرامه» و «روز جهانی فلسطین» عنوان گردید، که در ماه اکتبر مراسمی در این روز در همه جا برگزار میشد». وی با بیان این که نامگذاری روز فلسطین هویت عربی داشت و مورد استقبال مسلمانان و کشورهای اسلامی قرار نگرفت، اظهار داشت: «پس از پیروزی انقلاب در وزارت امور خارجه با دوستانی از جمله آقایان کمال خرازی و علی صادقی تهرانی، معاونان سیاسی و بینالمللی اینجانب، بحث و تبادل نظر کردیم و در نتیجه پیشنهادی به بنیانگذار انقلاب ارائه کردیم که روز قدس به جای روز فلسطین در آخرین روز جمعهی ماه مبارک رمضان قرار گیرد».
این تغییرنام از «روز فلسطین» به «روز قدس»، فتنهی آشکار، علیه وحدتی بود که مسلمانان درسال 1967، میلادی از آن دم میزدند و بدان خرسند بودند. اما جمهوری اسلامی، راه خودش را پیمود. آخرین جمعه را «روز قدس» نامگذاری کرد و برای آن سالهاست که هزینه میپردازد. سوال اساسی این است که چرا «روز قدس» برای ایرانیها مهم است؟
جمهوری اسلامی و «روز قدس»
قدس برای کارگزاران جمهوری اسلامی، بیش از آن که یک دغدغهی دینی و اسلامی باشد، حربهای سیاسی است. نه آیتالله خمینی برای آن تلاش کرد که قدس را آزاد کند و نه حسن روحانی به چنین چیزی میاندیشد. اما آیتالله خمینی، حسن روحانی، اصلاحطلبان و اصولگرایان، تا جمهوری اسلامی است و آیتالله خامنهای، بدون «رهبر معظم» یادآوری نمیشود و برای جلوگیری از نابودی ایدهی «روز قدس»، هزینهی مالی هنگفتی خواهد کرد. «روز قدس» اکنون به یک ننگ تاریخی و سیاسی برای جمهوری اسلامی مبدل شده است. ننگی که جمهوری اسلامی را بیش از آن که محبوب کند، منفور کرده است. ننگی که جمهوری اسلامی حاضر است برای برپا ماندنش، هزینههای هنگفت مالی و سیاسی را بپردازد، ورنه، ایرانیها هم بدین باور رسیده اند که آنان کجا و آزادی قدس کجا؟ مردم ایران، آنانی که اگر به آزادی برسند، نه تنها برای قدس راهپیمایی نخواهند کرد، بلکه روزه هم نخواهند گرفت، اکنون به چیزی به نام «روز قدس» نه فکر میکنند و نه بها قایل اند. اما سرکوبی که در ایران جاری است، ایدهی «روز قدس» را هنوز زنده نگه داشته است. هزینهای که جمهوری اسلامی از درآمدهای نفتی برای تبلیغات مذهبی و اسلامی و در راه «جمهوری اسلامی» میکند، میلیونها شهروند این کشور را به جادههای جمهوری میکشد که نه اسلامیاست و نه جمهوری.
ازاین رو، قدس به عنوان دکتورینِ تبلیغاتی علیه اسراییل و متحدان آن، همچنان در ایران جاری است. قدس اگر خاموش شود، جمهوری اسلامی از یک منظر، بیعفت میشود. بیعفتی جمهوری اسلامی در بیداری و مردمسالاری است. مردمی که هرچند تاحدودی بیدارند و استوار؛ اما در یوغ استبدادی که رمز بقای جمهوری اسلامی از نوع ایرانی است، همچنان با جمهوری اسلامی نفس میزنند. حالا، قدس نه یک دغدغهی دینی و حس مشترک اسلامی برای جمهوری اسلامی، بلکه یک مانور تبلیغاتی و یک بازی سیاسی برای آنان است. جمهوری اسلامی به عمالان و اجیرانش در سراسر دنیا، حتا کشورهای اروپایی، پول تزریق میکند تا «روز قدس» برپا بماند. اگر از «روز قدس» گرامیداشت نشود، تشت رسوایی جمهوری اسلامی از بام میافتد؛ یک شکست تاریخی در برابر اعراب و یک شکست سیاسی در برابر اسراییل. پس جمهوری اسلامی هرکاری میکند تا «روز قدس» دوام بیاورد و از این روز و کردههای این روز، علیه دشمنان جمهوری اسلامی استفاده کند. دشمنی که فقط مربوط به جمهوری اسلامی ایران و اسراییل است، نه به اسلام ربطی دارد و نه شیعه و سنی. اما جمهوری اسلامی از این حربه استفادهی چندگانه میکند؛ استفاده علیه اسراییل، آمریکا و متحدانش، استفاده علیه سنی و استفاده علیه شیعه.
یومالقدس افغانی
قدس برای افغانها به آن تاب و تبی که در ایران است، همگانی و فراگیر نیست. اینجا در افغانستان، مؤمنترین فرد، روز قدس را گرامی نمیدارد. نه سنی و نه شیعه، فکرآزادی قدس را در سر میپروراند. هرچند که افغانها اکثراً مسلمان اند؛ اما کسی برای قدس عزاداری نمیگیرد. کسی برای قدس، راهپیمایی نمیکند. از این رو «روز قدس» برای اکثریت مسلمانان افغانستان، روز همگرایی و وحدت مسلمین نیست. روز قدس چنان مینماید که مسلمانان این دیار همه آگاهند که در پس «روز قدس»، ریا و تزویر جاری است. گویی همه میدانند که «روز قدس»، محصول و فرآوردهی جمهوری اسلامی است. از این رو، همه یا آگاهانه یا ناآگاهانه از گردهمآیی میپرهیزند و مثل هرروز گرفتار نان و زنده ماندن اند. اما چندسالی میشود که روز قدس به شکل مسخرهآمیز در افغانستان یادآوری میشود. از میان جمعیت انبوه و میلیونها مسلمان، عدهی محدود که عدد آنان به صد نمیرسند، از روز قدس، تجلیل میکنند. برنامهی گرامیداشت از «روز قدس»، با حمایت آشکار و مدیریت واضح سفارت جمهوری اسلامی ایران، اینجا در افغانستان برگزارمیشود. هرسال که از روز قدس میگذرد، نشانههایی از دست داشتن جمهوری اسلامی در برگزاری چنین یادوارهای، آشکارتر میشود. چند روحانی سبک و چند رانده شدهی سیاسی، تریبون ایرانیها برای دفاع از ارزشها و منافع جمهوری اسلامی است. آنانی که از سفارت ایران و با اجرای برنامههای این سفارت امرار معیشت میکنند، مجریان روز قدس اند. قدس هرسال با اشتراک و برنامهریزی چندتن گرامی داشته میشود. گرامیداشتی که واقعاً مضحک است. سالهاست که ایرانیها برای برگزاری باشکوه این روز سرمایهگذاری میکنند؛ اما نه جمعیت قدسخواه اضافه میشود و نه چهرههای آنان تبدیل میشود. سید عیسی حسینی مزاری، رییس خبرگزاری صدای افغان و روزنامهی انصاف، شناختهترین فرد نفوذی جمهوری اسلامی، انجنیر احمد شاه احمدزی، رییس ستاد برگزاری روز قدس، سید هادی هادی، مسوول بنیاد پیامبر اعظم، سید ضیا موحد، از مرکز فرهنگی تبیان و محمد حسین جعفری، از جملهی افرادی است که سالهاست در قیادت جمهوری اسلامی، گلو پاره میکنند و تیشه بر ریشه میزنند. امسال نیز آنان مراسم روز قدس را برگزار کرد. از این رو، یومالقدس در افغانستان، بیش از آن که برای قدس باشد، برای پول است. برای تثبیت جایگاه در نوکری و مزدوری است. آنانی که شعار قدس را سر میدهند، نه از قدس میدانند و نه به قدس باور دارند. این جا است که احمقانه فریاد میزنند: «لبیک یا خامنهای، لبیک یا نصرالله». قدس افغانی، همان قدس جمهوری اسلامی ایران است. قدس این جا، نه برای فلسطین، بلکه برای جمهوری اسلامی ایران برگزار میشود. قدس، بازی سیاسی است که رژیم ایران و مزدوران آن آن را برپا میکنند و به این منظور سراسر چیغ میزنند که «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی». دکتورینی که خمینی برای سیاست خارجی ایران تعریف کرد، اکنون اما، چندشهروندی که خود را افغانی میدانند و بدون شک ایران را برتر از افغانستان میپندارند، این جا در کابل، در بلندترین نقطهی آن، آن را سر میدهند و فریاد میزنند. این جماعت نه نمایندهی افغانها اند و نه مؤمن راسخ در راه اسلام و دین. اینان همان چهرههای تکراری در اجرای منافع جمهوری اسلامی اند. اینان پول میگیرند و آن را به تهیدستان و کودکان تزریق میکنند، تا پول بیشتر بگیرند. اینان دوشندههای گاو شیری به نام «رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامیایران» اند که صد کیسه میدوشند و دو کیسه میبخشند.
پس یومالقدس افغانی، یومالریال ایرانی است. ده نفر رایزنی فرهنگی ایران را میدوشند و دهها نفر دیگر را به سرک میکشند. رسانههایی که به حمایت جمهوری اسلامی منتشر میشوند و فعالیت میکنند، از شرکای این برنامهها اند. آنان تلاش میکنند در بازتاب آن بزرگنمایی کنند. جمهوری اسلامی میلیاردها ریال را به مصرف میرساند، تا شبکههای خبری جمهوری اسلامی از چندکشور برنامهی «روز قدس» را پوشش دهند. جمهوری اسلامی با چنین مصرف، دو چیز میخواهد؛ به رُخ کشیدن نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای اسلامی برای اسراییل و آمریکا و خاکمالی در چشم ملت ایران. ملتی که به گمان کارگزاران و گردانندگان جمهوری اسلامی، فکر کنند که ایدیولوژی «جمهوری اسلامی» مقبول و پسندیدهی مسلمانان است. پس قدس افغانی، قدس زورکی است. همانگونه که در بسیاری کشورها، قدس روز دوشیدن جمهوری اسلامیاست، این جا نیز قدس روز دوشیدن ریال است. عدهای میدوشند و عدهای دیگر، فریب وعدهای را میخورند که سالهاست در این فریب شریکیم. اگر طعم ریال ایرانی را از روز قدس بردارید، کسی فاتحهی آن را نخواهد خواند. «روز قدس» برای افغانیها مرده است؛ چون «روز قدس»، ایرانی است. ایرانی که در فاجعههای بزرگ تاریخ افغانستان نقش بس بزرگی داشته است. نه سنی از رنجی که ایرانیها برای شان به وجود آوردهاند، راضی است و نه شیعه، که خانهی شان را ایرانیها سوختاندهاند. چه بسا این که مسلمانان افغانستان میدانند که جمهوری شیعی ایران، ظلمهای بس بزرگی در حق سنیهای ایرانی کرده است. جمهوری اسلامی که نتواند آسودگی ملتش را تأمین کند و جمهوری اسلامی که آزادی مذهبی سنیهای کشورش را برنتابد، چگونه داعیهی وحدت مسلمین را در سر میپروراند و آنگه چگونه به جمهوری اسلامی اعتماد کرد؟
هرچند که فلسطین خاک گرامی برای مسلمانان است، افغانیها فلسطین را دوست دارند و از ظلم اسراییل بر ملت فلسطین رنج میکشند؛ اما افغانیها دلیلی نمیبینند که آب را به آسیاب جمهوری اسلامی بریزند. پس هرچند که فلسطین مظلوم بماند و عشق ما به فلسطین افزونترشود؛ اما «روز قدس»، ایدهای رو به انقراض و مرگ است. مرگی که تدریجاً با ظلم و رفتار جمهوری اسلامی، مهیا خواهد شد و دیگر کسی به ساز جمهوری اسلامی نخواهد رقصید.