عیسا قلندر
بگذارید از تواناییهای داکتر صاحب عبدالله شروع کنیم.
ما از ایشان خواستیم نظر مبارکش را در مورد سیاست بیان کند. ایشان چنین فرمود: «سیاست چیزی نیست که خدای نکرده مردم افغانستان، مردم شریف افغانستان با احساسات و عواطف برحقی که دارند و جامعهی بینالمللی و نهادهای داخلی در سالهای گذشته همانطور که بزرگان افغانستان مخصوصا شهدای نامدار جهاد و مقاومت و شهدای گمنام افغانستان در جریان هستند و خواهند بود، ما بهخاطر مصلحت کلان که اگر آن را در نظر نمیگرفتیم، بدون شک افغانستان به بحران کلانتر میرفت و به خواست خدا و یاری مردم نجیب افغانستان ما همواره از نیروهای امنیتی افغانستان به نیکی یاد کردهایم و برای شهدای افغانستان در تمامی برنامهها اتحاف دعا کردهایم و از درگار خداوند لایزال استدعا داریم که دعاهای ما را که بدون شک دعای مردم افغانستان هم است، بپذیرد.» (شما از این 114 کلمه در مورد سیاست چیزی فهمیدید؟) وقتی سخنان گهربارش را در مورد سیاست شنیدیم، از شنیدن دیدگاهش در مورد اقتصاد و امنیت صرف نظر کردیم.
بعد بیاییم مهمترین دغدغهی این آقای شیکپوش را در ده سال گذشته بررسی کنیم. در 2009 از رقابت با آقای کرزی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری انصراف داد. گفته میشود دلش را چند قرارداد دولتی چرب کرده بود. هرچند که در پنج سال اخیرِ ریاستجمهوری آقای کرزی، ایشان از جشن استقلال گرفته تا مهمانیها در سفارتخانههای خارجی از تقلب شکایت کرد. در انتخابات 2014 با آنکه رای قابل ملاحظهی از مردم گرفت، اما باخت را پذیرفت و پنج سال تمام پای باختهای متواترش نشست و موی سپید کرد. حتا نتوانست از جنرال ظاهر ظاهر که دست آقای امرخیل را در تقلب رو کرده بود، محافظت کند. همه دیدیم که آقای ظاهر به بهانهی تقاعد کنار زده شد.
سپس همانطور که همه در جریانایم، ایشان پنج سال گذشته بر کرسی ریاست اجراییه تکیه زد. او در پنج سال گذشته، هر روز اتوکشیده به دفتر کارش رفت، در جلسات مهم حکومتی اشتراک کرد، با نمایندههای کشورها و نهادهای بینالمللی دیدار داشت، به کنفرانسها و جلسات بینالمللی و منطقهای اشتراک کرد و حالا در پایان روز چنان گلایه و شکایتی دارد انگار همه از او قرضداریم. یکی نیست به این جنتلمنِ متظاهر بگوید که رقیبت آقای غنی روزانه 16 ساعت کار میکرد و تو حتا روزانه 16 دقیقه در مورد آیندهی سیاسی خودت و کشورت فکر نکردی. همهاش غرق تشریفات «این برو، آن بیا» بودی. در طول پنج سال حتا فرصت نکردی به یکی از دهها ولایت محروم بروی و به مردم وعدهی اعمار نصفباب مکتب یا شفاخانه را بدهی. برعکس آنقدر گرفتار وسواس شیکپوشی بودی که سرت با هزار سودای خام دیگر گرم شد. یقین دارم که آقای عبدالله در طول حیاتش با عبارت «فرصتسازی» برنخورده است. چنانچه او حالا به تمثال فرصتسوزی بدل شده است.
حالا بیایید فعالیتها و ابتکارات آقای عبدالله را در دوران شصتروزهی کمپین بررسی کنیم. اگر ترکیب سالادمانند تیم انتخاباتاش را در نظر نگیریم، ایشان در طول شصت روز کمپین رسمی، هیچ چیزی جز چند کنایه و نیشخند به آقای غنی و عباراتی مانند «مردم سربلند»، «افغانستان باعزت»، «انشاءالله و به یاری خدا»، «اگر خدا خواسته باشد و به یاری مردم»… تحویل مردم نداده. حتا وقتی در مناظرهی تلویزیونی از او خواسته شد برنامهاش را به صورت اجمالی با مردم شریک کند، ایشان گفت که کار روی برنامهها جریان دارد و متخصصین ما دیگر هم برنامههای ما را قویتر میکنند انشاءالله. مگر اجمالیتر از این هم ممکن است؟
شاید بهترین عبارتی که بتواند آقای عبدالله را کوتاه و جامع به معرفی بگیرد، همان ضربالمثل محلی «درونگَندهی برونلشم» باشد. چون برونش هزار مرتبه بیشتر از درونش آراسته و بروز است، درونش چیزی بهدردبخوری نیست. جایی که باید بایستد و استدلال کند، دل به کرسی ریاست اجراییه خوش میکند. وقتی که باید اسناد رو کند، فکاهی میگوید. راستی خوب شد یادم آمد، آقای عبدالله عاشق چکچک است. فرض کنید در یک محفل پنج دقیقه وقت در اختیار او قرار داده میشود تا سخنرانی کند، اگر به قول خودش خدای نکرده مردم برایش چکچک کند، نیم ساعت تمام جوک خواهد گفت و لاف خواهد زد.
حالا در این انتخابات بازهم آقای درونگندهی برونلشم یکی از مدعیان اصلی کرسی ریاستجمهوری است. هرچند کمیسیون تا هنوز آماری از آرای کاندیداها بیرون نداده، اما این متوهم شیکپوش وقت اعلام پیروزی کرده و گفته که کابینه دولت را تشکیل خواهد داد. آغا جان صبر کن، جوجه را آخر پاییز میشمارند. یک دفعه نشود که خدای نکرده (بازهم به قول خودت) روز اعلام نتیجه فضایت مرچآگین شود. از من میشنوی بیا دست از سر مردم بردار، برو راحت یگان شرکت توریستی داخلی تأسیس کن. مردم را به جاهای دیدنی ولایت زیبای پنجشیر تفریح ببر. در حق «آمر» صاحب مسعود شهید هم از نزدیک اتحاف دعا کن. اصلا اختیار کامل داری، تا که میتوانی از عظمت و شکوه پنجشیر و مردمان خوبش سخن بگویی. این مناسبترین شغل است، هم شیک است هم چندان نیاز به فکرکردن و برنامهریزی ندارد. یک آدم خوشاستایل نباید شوق پوشیدن پیراهنهای گشاد کند.