شاعران شعر میخواندند و حضار کف میزدند. هنرمندان با ویلون و دمبوره آواز میخواندند و جوانان میرقصیدند. ملت، حاشیهنشین سیاست و قدرت، روز تولد مزاری را روز تولد عدالت میدانند. جوانانی که هر روز رنج تحقیر و تعصب نژادی را با خود حمل میکنند، به روز جمعه، 9 جوزا گردهم آمدهاند تا برای عدالت کف بزنند و تولد عدالت را جشن بگیرند. به دور از فضای مبارزات انتخاباتی، به دور از دود و در فضایی از صمیمیت، آمدهاند تا شاد باشند. آمدهاند تا دوباره یادآوری کنند که در این سرزمین مردی بود که با دل و جان برای رسیدن به عدالت مبارزه کرد و برای عدالت جان داد. شاعران، نویسندگان، هنرمندان، دانشجویان و استادان دانشگاه از جیب خود هزینه کردهاند تا این برنامه را به صورت باشکوهتری برگزار کنند. در اینجا خبر از پول تبلیغات و کمپاین و بازاریابی نیست. همه با دل و جان آمدهاند تا یکبار دیگر، عدالت را در تولد مزاری جشن بگیرند. محمود جعفری، مرتضی برلاس و جاوید شعر خواندند. گروه موسیقی ماندگار، با ترکیبی از دمبوره و ویلون، محفل را غرق شادی کردند. حمید سخیزاده، با دمبورهنوازی، راز ماندگاری مزاری را سرود.
پنجم جوزای 1326: اهالی قریهی نانوایی منطقهی چهارکنتِ بلخ، به دنیا آمدن کودکی را جشن گرفتند که بعدا نامش مزاری شد. مزاری در خانوادهی زراعتپیشه به دنیا آمد و پدرش خداداد نام داشت. از مکتبخانه شروع کرد و به مدرسهی مزار رفت. با اسماعیل بلخی آشنا شد. آشنایی با اسماعیل بلخی، مزاری را آشنای درد مردم ساخت. مثل خیلیهای دیگر، برای سربازی رفت. سربازی در آن زمان از روی جبر بود و نه اختیار؛ اما مزاری خود انتخاب کرد که سربازی کند. دولت وقت شاید شوریدهسری و اخلاق ماجراجوی او را درک کرده بود. مزاری را به ناامنترین منطقهی افغانستان (پکتیا) فرستادند. دوران سربازی را از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ در پکتیا سپری کرد. دوباره به تحصیل پرداخت. در نجفِ عراق تعلیمات دینی را فراگرفت و تا سال 1355، تعلیمات حوزوی را به پایان رساند. در نجف با خمینی آشنا شد. خمینی در تبعید بود و مزاری به عنوان رابط خمینی و حوزهی علمیهی قم، بین قم و نجف در رفت و آمد بود. باری در مرز ایران و عراق دستگیر شد و به زندان رفت. با شروع فصلهای جهاد، مزاری به جهادیان پیوست. او علیه روس چهارده سال مقاومت کرد. مقاومت او را سازمان نصر حمایت میکرد. مزاری از وجود گروههای چندگانه در داخل ملتش رنج میبرد. با تأسیس حزب وحدت، تلاش کرد که این گروها را از خانهجنگی خلاص کند و به صحنهی کلان سیاسی وارد کند. با شکست کمونیستها در سال 1371، او با قدرت و وحدتش وارد کابل شد.
در کابل اما وضعیت تغییر کرد. کنترول اوضاع از دست جهادیان خارج شد. حکومت آن زمان خودکامه و تکبنیاد شد. مزاری تمام ارزشها و اهدافی را که برایش مبارزه کرده بود، روی آب دید. او با حکومت روی توزیع قدرت و حل عادلانهی مسئلهی ملی جور نیامد. دو چیزی که مزاری میخواست؛ اما برای حکومت پذیرفتنی نبود. شاید آنها از درک آن مسایل عاجز بودند که روزی حذف اقوام در افغانستان فاجعه به بار میآورد. مزاری بارها فریاد کرد که راهحل مسئلهی افغانستان با پذیریش همدیگر و تحمل همدیگر وابسته است. مزاری عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی را پیشنهاد کرد؛ اما گوش شنوایی پیدا نشد. به عبارت دیگر، آنچه را مزاری به عنوان راهحل در آن زمان مطرح میکرد، برای همقطاران جهادیاش قابل درک نبود. مزاری در مراودههای سیاسیاش، زیرک و باهوش بود. با دوستانش بهترین دوست بود و با دشمنانش بهترین دشمن. او علیه ستم و تبعیض بهپا خواست و خود قربانی تبعیض شد. مزاری سه سال علیه بدخواهان مردم در غرب کابل مقاومت کرد. به یتیمان نان رساند و به سربازان اسلحه و مهمات جنگی. او هرگز از خواستههایش دستبردار نشد و برای عدالت ملی، در 22 حوت 1373 جان داد.
عدالت ملی
عدالت ملی موضوع محوری در مبارزات و کارنامهی مزاری عنوان شده است. دکتر امین احمدی، رییس دانشگاه ابن سینا و عضو کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی، سخنران این محفل بود. آقای احمدی با اشاره به مسایلی که در زمان مزاری جریان داشت، گفت: «در آن وقت مفهومی ذیل عنوان تبعیض ملی مطرح بود و مزاری آمد، برای رفع این تبعیض، عدالت ملی را مطرح کرد.» به باور دکتر احمدی، سیاستمداران وقت، موضوعی را که مزاری مطرح کرده بود، برنمیتابیدند یا اصلا تلاش نکردند تا آن را درک کنند. احمدی همچنین افزود که موضوع عدالت ملی و مسایل دیگری را که مزاری زیر این عنوان مطرح کرد، بهآسانی قابل درک نبود و به همین خاطر، مزاری به مبارزه برخواست و تلاش کرد تا در مقابل چیزی غیر از طرح عدالت ملی، تسلیم نشود. آقای احمدی همچنان گفت که تبعیض ملی از سالهای دور در این کشور وجود داشته است و بهآسانی هم از بین رفتنی نیست. مزاری تلاش کرد تا با طرح عدالت ملی، موضوعاتی را مطرح کند که تبعیض ملی از میان برداشته شود. طبق گفتههای دکتر احمدی، آنچه را بازیگران مسلط بر صحنهی سیاست در آن دور نپذیرفتند، امروز به یک گفتمان مسلط برای حل منازعات در افغانستان تبدیل شده است. در دورهی جدید، تمام بازیگران قدرت قبول کردند که بدون پرداختن به عدالت ملی، نمیشود زندگی مسالمتآمیز داشت. احمدی همچنان اضافه کرد که گفتمان عدالت ملی و عدالتخواهی تبدیل به یک گفتمان مسلط و حتا در شعارهای انتخاباتی نیز رسوخ کرده است. اما مشکلات همچنان باقی اند. جوانان باید ادامه دهنده و تفسیر کنندهی طرح عدالت ملی در کشور باشند و این پروژهی ناتمام را به پایان برسانند.
استاد احمدی در بخشی از صحبتهای خود طرح نظریهی ملی برای دوام پروژهی عدالت ملی را عنوان کرد و گفت: «بنده به سهم خودم، طرح نظریهی ملی را پیشنهاد میکنم و حس میکنم با طرح نظریهی ملی، ما میتوانیم به عدالت نزدیک شویم.» احمدی طرح نظریهی ملی را تحت چهار مفهوم به بحث گرفت. شالودههای عینی ملت واحد، نوع نظام سیاسی، نقش دولتسازی برای پدید آمدن یک ملت و تقویت ساختارهایی که منجر به تولید یک ملت واحد شوند، چهار عنوانی بودند که دکتر احمدی در طرح نظریهی ملی عنوان کرد. حیات انصافی به نمایندگی از این جمع، از دولت کنونی خواست تا روز پنجم جوزا، که روز تولد مزاری است را به عنوان روز عدالت در تقویم کشور بگنجاند. انصافی اضافه کرد که مزاری عدالت ملی را برای تمام مردم افغانستان میخواست و برای تحقق این آرمانش مبارزه کرد و لازم است تا پنجم جوزا را به عنوان روز عدالت داشته باشیم.
جوزا تا حوت
مزاری با گذشت هر روز محکمتر از دیروز وارد صحنه میشود و در جامعه برای خودش جا باز میکند. نوع نگرش به مزاری یا نوع پرداختن به مزاری، در حقیقت تعیین نسبت با مزاری است. هرکسی از هر رهگذری در افغانستان، اول باید با مزاری تعیین نسبت کند تا فهمیده شود که عدالت را میپذیرد یا ضد آن را. فراگیری اندیشهی مزاری باعث شده است تا هریکی از نامزدان انتخاباتی نیز تکلیف خود را با این شهید روشن کنند. یکی از نامزدها، در شعارهای انتخاباتیاش از طرحهای مزاری استفاده میکند. همهساله از جشن تولد او و سالیاد شهادتش نیز تجلیل به عمل میآید. رهبران سنتی هزاره، همهساله در سالیاد شهادت مزاری، محافل بزرگ سیاسی را ترتیب میدهند و به دروغ میگریند. اما تولد مزاری را هرگز جشن نمیگیرند. تولد مزاری ممکن است برای آنانی که دغدغهی عدالت دارند، مهم باشد؛ اما برای کسانی که از آدرس مزاری به قدرت رسیدند، مهم نیست.