تاریخ رازآلود حدیث؛ از امتناع پیامبر تا آتش ابوبکر و زندان عمر

تاریخ رازآلود حدیث؛ از امتناع پیامبر تا آتش ابوبکر و زندان عمر

رصیفـ22 إسلام الكلحي
مترجم: جلیل پژواک

پیامبر نمی‌خواست به جز کلام الله، هیچ سند دیگری، از جمله اسناد منتسب به وی در میان پیروانش پخش شود. پس حدیث چگونه ثبت شد؟ و تاریخ رازآلود گردآوری حدیث چگونه‌ست؟ در صحیح مسلم از قول ابوسعید خدری روایت شده است که پیامبر فرمود: «در مورد من ننویسید، و به غیر از قرآن هرچیزی که درباره من نوشته شده باید پاک شود.» همین‌طور در سنن ترمذی و بازهم از قول ابوسعید خدری روایت شده که گفته: «ما از از پیامبر اجازه خواستیم که بنویسیم، و او نپذیرفت.» همین‌طور احمد بن حنبل در مسند خود از ابوهریره روایت می‌کند که وقتی پیامبر درباره آنچه که در مورد ایشان نوشته بودند، شنید، عصبانی شد و فرمود: «کتبی غیر از کتاب الله؟ کلام الله را ستایش کنید و به آن ایمان داشته باشید.» ابوهریره گفته که ما همه‌ی آنچه را نوشته بودیم جمع کردیم و آتش زدیم. به‌رغم این روایت در مورد ممانعت پیامبر از نوشتن حدیث، روایاتی نیز وجود دارد که مجازبودن نوشتن حدیث را تأیید می‌کند. بخاری می‌نویسد که پیامبر در هنگام فتح مکه خطبه‌ای ایراد کرد و مردی از وی خواستار اجازه برای مکتوب‌کردن این خطبه شد و پیامبر فرمود: «برای ابوشاه بنویس.» ابوهریره همچنین روایت می‌کند که عبدالله بن عَمر بیش‌تر از خودش حدیث در اختیار دارد، زیرا عبدالله می‌نوشت. ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: «می‌توانیم استنباط کنیم که پیامبر اجازه‌ی نوشتن حدیث خود را داده بود.» همچنین در صحیح عبدالله بن عَمر آمده است که عبدالله از پیامبر می‌پرسد که آیا اجازه دارد در تمام شرایط، آنچه را از ایشان می‌شنود، مکتوب کند، و پیامبر پاسخ داد: «بلی، من فقط حقیقت را می‌گویم.»

احمد امین، متفکر مصری در کتاب خود «فجر اسلام» می‌نویسد: «برخی از محققان می‌خواستند تناقض بین برخی احادیث را رفع کنند. اما گفتند که نوشتن آن‌ها پس از نزول قرآن، از ترس این‌که احادیث با آیات قرآنی اشتباه گرفته نشود، ممنوع است.» اما محمدرشید رضا، از این‌که پیامبر دستور نگارش سنن را نداده بود، دفاع کرد و گفت: «معتبرترین روایت، حدیثی است که توسط ابوسعید خدری روایت شده که می‌گوید پیامبر نوشتن حدیث را ممنوع کرده بود و روایتِ معتبر دیگری نیست که با این موضوع مغایرت داشته باشد و استدلال علیه آن به‌دلیل ضعف و نبود ثبوت، معتبر نیست.» با این‌حال، شیخ محمد ابوزهرا معتقد است که روایت ابوسعید اعتبار ندارد و منبع آن پیامبر نیست. او نوشته: «حتا اگر فرض کنیم که این حدیث از پیامبر باشد، من به این عقیده تکیه می‌کنم که آخرین سفارش پیامبر نوشتن احادیث بود.»

کتب حدیث و آتش ابوبکر

در کتب تاریخ چندین روایت وجود دارد که نشان می‌دهد امتناع از نوشتن حدیث پس از درگذشت پیامبر، در زمان سلطنت خلفای راشدین ادامه داشت. این امر این استدلال را که پیامبر در اواخر عمر نظر خود را تغییر داده و نوشتن سخنانش فراتر از کلام الله را مجاز دانسته، تضعیف می‌کند. ابوبکر، اولین خلیفه مسلمانان نوشتن حدیث را منع کرد. عایشه، همسر پیامبر در كتاب «تذكرة الحفاظ» از شمس‌الدین ذهبی، روایت کرده است که ابوبکر 500 حدیث پیامبر را جمع‌آوری کرد و پس از یک شب عذاب، از عایشه خواست حدیثی را که می‌داند به او بگوید و عایشه این کار را انجام داد و سپس ابوبکر احادیث را جمع کرد و آتش‌ زد. عایشه از ابوبکر پرسید که چرا آن‌ها را سوزاندی، و ابوبکر در پاسخ گفت: «من می‌ترسیدم به‌عنوان کسی که مسئولیت این کلمات را دارد، بمیرم… و معلوم شود که این چیزی نیست که او فرموده و من آن‌ها را نادرست منتقل کرده‌ام.» این روایت از جانب ابوبکر، تأیید شده است. از ابوبکر، با وجود این‌که او اکثر اوقات همراه پیامبر بود، در مقایسه با سایر اصحاب پیامبر روایات اندکی وجود دارد. ال نوواوی می‌گوید: «ابوبکر صدیق 142 حدیث را نقل کرد، بخاری و مسلم فقط درباره شش تای آن توافق داشتند. بخاری یازده حدیث را به تنهایی تأیید کرد و مسلم نیز یک حدیث را تأیید کرد. دلیل این‌که ابوبکر با وجود این‌که نزدیک‌ترین صحابی پیامبر بود، حدیث کم‌تری را نقل کرده است، این است که او قبل از گسترش حدیث درگذشت و بعدا بود که پیروان اسلام بیش‌تر به شنیدن، جمع‌آوری و حفظ احادیث توجه کردند.»

عمر؛ از ممنوع‌کردن حدیث تا زندانی‌کردن راویان

عمر بن خطاب، خلیفه دوم مسلمانان، در مقایسه با ابوبکر بیش‌تر مخالف روایت حدیث بود. عمر در تلاش برای محدودکردن روایت حدیث، در مورد نوشتن سنن با اصحاب پیامبر مشورت کرد و اکثر آن‌ها نظر مثبت دادند. او پس از یک ماه گفت: «اهل کتاب، قبل از شما کتاب‌هایی را در کنار کتاب خدا نوشته و به آن مراجعه کرده و از کتاب خدا غافل شده‌اند. سوگند به خدا که اجازه نخواهم داد چیزی با کتاب خدا رقابت کند.» عمر سپس از مکتوب‌کردن احادیث دست برداشت. او به این اکتفا نکرد و کتاب‌هایی را که حدیث در خود داشتند، آتش زد. در کتاب «محدودیت دانش» از الخطیب، آمده است که وقتی عمر بن خطاب شنید که برخی کتاب‌ها در میان مردم پخش شده است، از افراد خود خواست که این کتاب‌ها را ببینند. افرادش فکر کردند که او می‌خواهد آن‌ها را بخواند. رفتند و آن کتاب‌ها را خریدند، اما عمر آن‌ها را آتش زد. عمر روایان را از پخش حدیث منع کرد. در کتاب «تاریخ مختصر دمشق» از ابن منظور و در «البدایة و النهایة» از ابن کثیر، آمده است که عمر خطاب به ابوهریره گفت: «آن‌ها باید این سخن‌زدن از پیامبر خدا را بس کنند، ورنه من آن‌ها را به زمین گور می‌کنم.» همچنین عمر به کعب گفت: «آن‌ها باید این کار را متوقف کنند، وگرنه من آن‌ها را به سرزمین میمون‌ها می‌فرستم.» همین‌طور در «تذکرة الحفّاظ» از شمس‌الدین ذهبی، نویسنده چگونگی زندانی‌شدن ابن مسعود، ابو الدردا و ابو مسعود الانصاری را به دست عمر روایت می‌کند. از قول عمر در این کتاب آمده است که به این سه نفر می‌گوید: «شما درباره پیامبر خدا بیش از حد حرف زده‌اید.» همچنین در «کتاب هدایت» از ابوعلی الخلیلی ذکر شده است که عمر بن خطاب چگونه تعدادی از مردم از جمله ابوهریره را زندانی می‌کند و خطاب به آن‌ها می‌گوید: «آن‌ها از پیامبر خدا داستان می‌گفتند.» این افراد تا زمان مرگ عمر در زندان وی به‌سر می‌بردند.

صحابه حدیث را صحه نمی‌گذاردند

عثمان بن عفان، با این‌که یکی از مهم‌ترین اصحاب پیامبر بود، درباره ایشان زیاد صحبت نمی‌کرد. در «کتاب الطبقات الکبیر» از ابن سعد، آمده است که عثمان بن عفان بر روی تریبیون ایستاد و گفت: «کسی اجازه ندارد حدیثی را نقل کند که در دوره‌های ابوبکر یا عمر نشینده باشد… من از پیامبر شنیدم که گفت هرکسی که سخنانی را از من نقل کند که من نگفته باشم، جایش در جهنم است.» بخاری از آل سعید بن یزید روایت می‌کند که گفته او با نزدیک‌ترین یاران پیامبر دوست شده، اما هرگز از آن‌ها حدیث نشنیده و «فقط طلحه یک روز از حدیث سخن زد.» حافظ ابن هاجر در توضیح حدیث از عبدالله البطال و دیگران می‌گوید: «بسیاری از نزدیکان پیامبر از ترس اضافه‌گویی یا کم‌گویی، درباره پیامبر سخن نمی‌گفتند.» عسقلانی می‌گوید: «گروهی از اصحاب پیامبر و پیروان وی بودند که حدیث می‌نوشتند و ترجیح می‌دادند که فرد آن را به صورت شفاهی یاد بگیرد زیرا آن‌ها خودشان آن‌را به صورت شفاهی یاد گرفته بودند. اما وقتی تعدادشان کاهش یافت، ائمه از ترس این‌که این دانش از بین نرود، آن‌را مکتوب کردند.»

شیخ محمد ابوریه در کتاب خود «أضواء إلى ألسنة المحمدية» می‌نویسد که خلفای راشدین، اصحاب پیامبر و علما از روایت از پیامبر خودداری می‌کردند و حتا می‌ترسیدند. رشید رضا درباره صحابی می‌گوید: «آن‌ها نمی‌خواستند که حدیث همانند قرآن به بخشی از دین تبدیل شود.» مصطفا السباعی مخالف این خط فکری بود و گفت که این ناشی از ترس از مخلوط‌شدن سخنان پیامبر با قرآن بود و تناقضی در بین نیست. او گفت به باور وی، آنچه ممنوع است مستندکردن رسمی حدیث، به شکل قرآن است اما آنچه مجاز است، مستندکردن سنن به منظور جلوگیری از سردرگمی است.

ابوهریره و عایشه

اگر صحابی پیامبر از ایشان روایت اندکی داشته‌اند، پس این همه حدیث از کجا آمده است؟ اصحاب پیامبر که بیش‌ترین سخن را درباره پیامبر داشته‌اند، شش نفر به سرپرستی ابوهریره و عایشه بودند. طبق «تاریخ مختصر دمشق» از ابن منظور، دو مرد از بنی عامر با عایشه روبه‌رو شدند و گفتند: «ابوهریره می‌گوید آنچه خانه را ویران می‌کند، زن و اسب هست.» این سخن عایشه را خشمگین کرد و در پاسخ گفت: «این یک دروغ است. آنچه ابوهریره گفته مایه‌ی رنج ابوقاسم می‌شود. دروغ چیزی است که مردمِ قبل از اسلام را گرفتار رنج کرد.»

طبق گفته‌های عایشه، ابوهریره دروغ گفته بود. وقتی عایشه با ابوهریره روبه‌رو شد، او را متهم به جعل حدیث کرد. ابوهریره به‌جای دفاع از خود، شروع کرد به صحبت‌کردن درباره عایشه. در کتاب «فتح الباری، شرح صحیح بخاری» نوشته ابن حجر عسقلانی آمده است که: «عایشه به ابوهریره گفت: تو چیزهایی را از پیامبر نقل می‌کنی که من هرگز از وی نشنیده‌ام. ابوهریره در پاسخ گفت: خب شما را آیینه و آرایش از وی دور کرد، درحالی‌که مرا هیچ چیز از وی دور نکرد.»

سیاست و گردآوری حدیث

گردآوری حدیث که از اواخر قرن دوم هجری، قبل از بخاری و پس از مرگ اصحاب و اکثر پیروان پیامبر آغاز شد، به دستور حاکمان سلسله امویان انجام شد. شهاب القرشی الزهری اولین کسی بود که حدیث را گردآوری کرد و این کار را مجبور شد انجام دهد. در کتاب «بيان العلم و فضله» از ابن عبدالبر قرطبی آمده است که الزهری گفته: «من مردد بودم تا این‌که مجبور به انجام این کار برای شاهزاده‌ها شدم. پس وقتی پای اجبار در میان آمد، این کار را برای مردم انجام دادم.» حاکمان بنی امیه همچنان روایان را مجبور می‌کردند که احادیث پیامبر را گردآوری کنند. آن‌ها با این کار خود در پی تحکیم قدرت بودند. احمد امین در کتاب خود «فجر اسلام» می‌نویسد که «رقابت بین علی و ابوبکر، بین علی و معاویه و بین عبدالله بن زبیر و عبدالمالک و سپس بین امویان و عباسیان، همه‌ی این‌ها دلیلی برای گردآوردی احادیث بسیار بود.» شیخ محمد ابوریه در کتاب خود «أضواء إلى ألسنة المحمدية» می‌گوید: «سیاست وارد این موضوع شد و تأثیر زیادی بر آن گذاشت. حاکمان از حدیث برای تحکیم حاکمیت خود استفاده کردند و آن‌را به یکی از قوی‌ترین ستون‌ها برای ساخت حکومت خود تبدیل کردند.» این وضعیت در دوران معاویه شدت یافت. معاویه از پول و نفوذ خود برای ثبت و گردآوری احادیث استفاده کرد.

یک دیدگاه دیگر

نصر حامد ابوزید، در کتاب خود «نقد گفتمان دینی» در مورد مسأله سنن نوشته و چنین خلاصه کرده است که «سنن در اواخر نوشته شد و سپس در معرض میکانیسم‌های انتقال شفاهی قرار گرفت که این کار آن‌را به حوزه متون تفسیری نزدیک کرد تا مفهوم آنچه که پیامبر فرموده است، منتقل شود نه این‌که کلمات تحت‌اللفظی بیان شود.» امام محمد عبدو، مفتی پیشین مصر، موضع واضحی در رابطه به سنن دارد و آن رد احادیثی است که مغایر با قرآن، منطق یا علم باشد. او معتقد است که در برابر حدیثی که بدون تغییر یا تحریف معنای آن یا اضافه‌کردن کدام ماده‌ی جدید یا متفاوت به آن، کاملا با قرآن سازگار باشد، اعتراضی وجود ندارد.

دیدگاه‌های شما
  1. یکی از کلان ترین بحث که در علم حدیث وجود دارد، بحث جرح و تعدیل است که علمای برجسته ای در بخش کار کرده اند.
    نگران شما به دلیل این نیست که مردم خلاف شریعت عمل می کنند، بلکه شما با شک وارد کردن به سنت پیامبر اسلام ص می خواهید که زمینه را برای تفکر سیکولار و نفرت از دین مساعد کنید.
    قضاوت در مورد حدیث،نیاز به شناخت دقیق از معارف لغوی و شرعی و علم الرجال در سلسله حدیث دارد.
    امروز که چنین بحث را مطرح کردید، دور از انتظار نیست که جهل تان به اندازه شود که شاید در مورد قرآن هم قضاوت کنید.

  2. ننوشتن احادیث پیامبر کار صحیحی نبود که در دوران بعد از رحلت ایشان تا بیش از یک قرن ادامه داشت، این کار میتوانست به سنت پیامبر خلل وارد کند که متاسفانه توسط خلیفه اول و دوم پیگیری شد.

    1. یکی از کلان ترین بحث که در علم حدیث وجود دارد، بحث جرح و تعدیل است که علمای برجسته ای در بخش کار کرده اند.
      نگران شما به دلیل این نیست که مردم خلاف شریعت عمل می کنند، بلکه شما با شک وارد کردن به سنت پیامبر اسلام ص می خواهید که زمینه را برای تفکر سیکولار و نفرت از دین مساعد کنید.
      قضاوت در مورد حدیث،نیاز به شناخت دقیق از معارف لغوی و شرعی و علم الرجال در سلسله حدیث دارد.
      امروز که چنین بحث را مطرح کردید، دور از انتظار نیست که جهل تان به اندازه شود که شاید در مورد قرآن هم قضاوت کنید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *