مسائل حقوق بشر و این چیزها زینت مجلس است اما همگی، خصوصا اروپاییها میفهمند که طالبان تغییر نمیکنند. طالبان هم میفهمند که تغییر نمیکنند اما آمدهاند که کمی خود را شیرین کنند.
فعالان مدنی، فرهنگی و رسانهای جوامع درگیر جنگ، مثل جامعهی افغانستان، بیش از آنکه بر صورت گفتمانی ناکام «مقابله به مثل» پای بفشارند یا به صورت گفتمانی «ترس و فرار» تن دهند، از مسیر معقول مقاومت منفی سخن بگویند.
بین مرگ، جنگ، زندگی و صلح پیوند جدی، آشکار و عمیقی وجود دارد. اشتیاق و میل به زندگی، باور و میل به صلح را در روان فرد و روح جامعه، جا میدهد و مرگپسندی، بستر پیدایش و توسعهی جنگ را میگستراند.
حوزههای بینالمللی و داخلی صلح باید در تشخیص محدودیتهای آنچه جامعه بینالمللی میتواند و نمیتواند سهیم باشد، واقعبینانهتر عمل کنند. برای اینکه یک روند صلح وجود داشته باشد، باید در ابتدا قهرمانان داخلی، یک فرایند صلح را بخواهند. جامعه بینالمللی میتواند از روند صلح حمایت کند، اما نمیتواند به تنهایی فرایندی را ایجاد کند.
آنچه در نهایت از اهمیت اولیه در روند صلح برخوردار است، تعامل و رابطه بین طرفین درگیری است، نه لزوما رابطه بین طرفین و دولتها یا سازمانهای خارجی. برای ایجاد سطح اعتماد مورد نیاز برای مذاکره در خصوص یک راه حل سیاسی پایدار، روند صلح باید بر ایجاد گامهای کوچک قابل اندازهگیری از توافق متقابل بین طرفین متمرکز شود که باعث ایجاد اعتماد به نفس برای حرکت در مسائل بزرگتر میشود.