«دولت ایالات متحده حدود ۶۰۰ پرسنل نیروهای امنیتی افغان را که در بخش تامین امنیت محیط و سایر وظایف به تخلیه کمک کردند، تخلیه کرد، اما اینها تعداد بسیار کمی از واحدهای آموزشدیده ایالات متحده را تشکیل میدهند که در کنار سربازان امریکایی می جنگیدند.

سقوط جمهوریت در پانزدهم آگست سال ۲۰۲۱ اتفاق افتاد نه در بیست و چهارم اسد سال هزار و چهارصد شمسی. این سقوط در تقویم ما رخ نداد. در "اسکجول" (تقسیم اوقات) امریکا و ناتو رخ داد. پنج سال بعد که طالبان بروند، آن رفتن نیز در ذی القعده یا شعبان المکرم فلان سال هجری قمری اتفاق خواهد افتد. دیری است که چیزی در تقویم خورشیدی ما رخ نمیدهد.
مولانا سمیعالحق که به پدر معنوی طالبان معروف است، بر این باور است که اگر گروه طالبان نیاز به جنگجو داشته باشد، مدرسه حقانیه را تعطیل و خود به همراه تمام طلبهها دست به اسلحه خواهند شد. به این معنا که در اعمال خشونت از راه زور و جنگ مسلحانه هیچ ملاحظه، تردید یا درنگی ندارند.
آیا با محرومسازی مناطق مرکزی از داشتن یک جاده، کشتار جمعی جنبش روشنایی که فقط عدالت میخواستند، بقیه افغانستان، آبادتر، ثروتمندتر و پیشرفتهتر شد؟ آیا با انفجار مکاتب، آموزشگاهها، مساجد، بازارها و دانشگاهها، آبادی، ترقی، اخلاق، انسانیت و اسلامیت بهتر حاکم شد؟ یا نه، نتیجه برعکس گردید؟
کسانی از تجربه بیست سال اخیر افغانستان بهعنوان «دموکراسی در غیبت دموکراتها» یاد کردهاند، اما مسأله عمیقتر است. من فکر میکنم که تجربهی بیست سال اخیر دموکراسی در افغانستان نه تنها در غیبت دموکراتها که در غیبت مردم -بهعنوان دال مرکزی- اتفاق افتاد و در پایان از همین ناحیه شکست خورد.
مهمترین پیامد تفکر طالبان در عرصه تعلیم و تربیت، تربیت نسلی است که فاقد آزادی است. نسلی خموش که با پرسشگری و کنشگری رابطه معناداری ندارند. نسلی که ارزشهای واپسگرای بنیادگرایی آنها را مسخ کرده است.
چشمانداز فعالیت رسانهها در افغانستان در یک سالگی فروپاشی نظام جمهوری نه تنها تاریک و دردناک است بلکه هیچ امیدی به بهبودی اوضاع نیز نیست. استخبارات طالبان فضای فعالیت برای خبرنگاران و رسانهها را تنگ و ترسناک ساخته است. دیگر از برنامههای بر طرفدار موسیقی، سرگرمی و سیاسی رسانهها خبری نیست و مجریان زن در تلویزیونها اکنون با پوشیدن ماسک در مقابل دوربین ظاهر میشوند.
در آدرسی که لوا برای تسلیمدهی به ما داده بود رسیدیم. طالبان منتظر بودند. از موترها پیاده شدیم. تمام سلاحها، مهمات و وسایط نقلیه را تسلیم دادیم. آخر همه در گوشهای رفتیم تا یونیفورمهای خود را از تن بکشیم و لباس شخصی بپوشیم. در آنجا همه گریه میکردند و بر رهبران خاین لعنت میگفتند.
این عروسی کم کم چنانکه از اول هم معلوم بود، به افسردگیِ فرحناز میانجامد. از عروسی فرحناز دیری نمیگذرد. او اما در همین اوایل زندگی مشترک بار بار به مرکز رواندرمانی مراجعه کرده است. بنا به گفتهی خانم احمدی، فرحناز هربار که میآمده است احساس خودکشی داشته است.
طالبان همچنان از بمبهای بشکهای زردرنگ، سلاحهای سبک و سنگین و نیروهای بدون یونیفورم در عملیاتهای نظامی علیه مهاجمان و مخالفانشان استفاده میکنند. اما به گفتهی محمدرضا از باشندگان کابل، این روشها برای غیرنظامیان «وحشتآفرین» و «خطرناک» است و باید طالبان روش عملیات در مناطق مسکونی را تغییر دهند.