در چند سال گذشته شاهد ظهور دو جنبش سیاسی بزرگ در پاکستان بودهایم که هرکدام تأثیرات مهمی بر وضعیت فعلی این کشور دارد. یکی «جنبش تحفظ پشتون» یا (PTM) یک گروه مدنی عمدتا متشکل از پشتونهاست که بیشتر در مناطق قبایلی پاکستان، خیبر پختونخوا، بلوچستان و بخشهایی از شهر بندری کراچی زندگی میکنند، و دیگری حزب سیاسی و مذهبی «تحریک لبیک پاکستان» است. هر کدام در نوع خود بحثبرانگیز و جنجالی ظاهر شده است اما همچنان از حمایت پایگاههای مردمی بزرگ و پرشور برخوردارند. هرچند که برآورد مؤثقی درباره تعداد اعضای این دو جنبش وجود ندارد، هم جنبش تحفظ پشتون و هم تحریک لبیک پاکستان موفق میشوند در هر گردهمایی خود هزاران نفر را جمع کنند. با این وجود دیدگاهها، تجربهها و مسیرهای احتمالی این دو جنبش سیاسی نمیتواند متفاوتتر از آنچه اکنون هست باشد.
داستان این دو گروه گویای چیزهای زیادی درباره وضعیت کنونی جامعه و دولت پاکستان است.
جنبش تحفظ پشتون ادعا میکند که به دنبال آزادیهای مدنی بیشتری برای پشتونها و خواستار متوقفشدن قتلهای فراقانونی و سایر موارد نقض حقوق بشر در مناطق قبایلی (جایی که پشتون قوم مسلط است) پاکستان است. این گروه اولینبار در جنوری ۲۰۱۸ پس از آن موردتوجه قرار گرفت که رهبری تحفظ پشتون در واکنش به کشتهشدن نقیبالله محسود، جوان پشتون از مناطق قبایلی، به دست یک مأمور پولیس شهر کراچی، تحصن ده روزهای را در اسلامآباد به راهانداخت.
واکنش دولت پاکستان از ابتدا تاکنون در برابر جنبش تحفظ پشتون تند بوده است. دولت پاکستان ابتدا با دستگیرکردن و اعمال محدودیت سفر بر رهبران و هواداران این جنبش واکنش نشان داد. سپس در ۱ دسامبر ۲۰۱۸ علی وزیر و محسن داور، از رهبران تحفظ پشتون و از جمله نمایندگان مجلس پاکستان، هنگام تلاش برای پرواز به دبی توسط آژانس تحقیقات فدرال پاکستان بازداشت شدند. چند روز بعد در ۵ دسامبر هجده عضو تحفظ پشتون پس از شرکت در یک گردهمایی اعتراضی در اسلام آباد، پایتخت فدرال پاکستان، بازداشت شدند. و در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۸ پولیس ایالت بلوچستان مانع خروج منظور پشتین، رهبر جنبش تحفظ پشتون از میدان هوایی شهر کویته برای ملاقات با خانوادههای افراد گمشده، شدند. مقامات بلوچستان با متهمکردن پشتین به نفرتپراکنی و اظهارات آتش افروزانه علیه پاکستان و نهادهای دولت این کشور، این اقدام خود را توجیه کردند.
برخوردها بین جنبش تحفظ پشتون و نهادها و مقامات پاکستانی در سال ۲۰۱۹ به طور فزایندهای خشونتآمیز شد. تورن جنرال آصف غفور، سخنگوی ارتش پاکستان در یک کنفرانس خبری در ماه اپریل سال ۲۰۱۹ جنبش تحفظ پشتون را به طرز بدخواهانهای هشدار داد و گفت: «[ما] میخواهیم هر کاری برای مردم [مناطق قبایلی] انجام دهیم اما زمان برای کسی که آلهدست میشوند به پایان رسیده است. وقت آنها تمام شده است.» یک ماه بعد از آن محسن داور و علی وزیر اعتراضی را در نزدیکی یک ایست بازرسی ارتش در وزیرستان شمالی به راه انداختند. آنچه اتفاق افتاده هنوز مشخص نیست اما دستکم ۱۳ معترض که اعضای جنبش تحفظ پشتون بودند، کشته شدند و ارتش پاکستان اعلام کرد که فقط یک کشته داده است. ارتش ادعا کرد که در برابر شلیکهایی که توسط اعضای تحفظ پشتون آغاز شده بود دست به دفاع از خود برده است، درحالیکه تحفظ پشتون این فاجعه را یک قتل عام بیدلیل توصیف کرد.
با اینحال حملات بر تحفظ پشتون به این جا ختم نشد. در ماه می سال ۲۰۲۰ برادر علی وزیر، عارف وزیر، در وزیرستان جنوبی به ضرب گلوله کشته شد. و سپس در ۱۶ دسامبر علی وزیر پس از متهمشدن به «توطئه جنایی» و «اظهارات تحقیرآمیز علیه نهادهای دولتی» در شهر پیشاور بازداشت شد.
درحالیکه تحفظ پشتون در غرب و در میان برخی پاکستانیها هوادارانی دستوپا کرده است اما در کسب حمایت مردمی گسترده در پاکستان ناکام مانده است. برعکس، این جنبش انتقادهای شدید مردم را علیه خود برمیانگیزد. برخی از بدخواهان جنبش تحفظ پشتون، اعضای این جنبش را بهعنوان قومگرایانِ موردحمایت بیرونیها توصیف میکنند که آرمانهای جداییطلبانه دارند. برخی دیگر تحفظ پشتون را به داشتن ارتباط با سازمانهای تروریستی در مناطق قبایلی متهم میکنند. و برخی دیگر، احتمالا به دلیل انتقاد شدید این جنبش از ارتش پاکستان، اعضای تحفظ پشتون را بهعنوان خائنان ملت محکوم میکنند.
***
تحریک لبیک پاکستان پیش از جنبش تحفظ پشتون ظهور کرد. تحریک لبیک یک حزب سیاسی پیرو مکتب اسلامی «بریلوی» است. «بریلوی» زیرمجموعهای از اسلام سنی است که اکثر مسلمانان پاکستان آن را بهعنوان مذهب شان قبول دارند. تحریک لبیک از قوانین ضدکفرگویی جنجالی پاکستان دفاع میکند. هر کردار یا گفتاری که درباره اسلام یا پیامبر اسلام باشد و این قوانین آنرا بدنامکننده یا بدخواهانه تلقی کند، جرم انگاشته میشود. این قوانین اغلب توسط تندروها برای هدف قراردادن اقلیتهای مذهبی یا حلوفصل اختلافات شخصی مورد سواستفاده قرار میگیرد. در سال ۲۰۱۸ ما تهدید ناشی از تحریک لبیک پاکستان را در اینجا بررسی کرده و استراتژی حکومت پاکستان برای ضعیف نگه داشتن این حزب را به ارزیابی گرفتیم.
تحریک لبیک پاکستان از طریق حمایت قاطع و توجه به ممتاز قدری که در سال ۲۰۱۱ سلمان تأثیر، والی پنجاب را ترور کرد، مورد توجه قرار گرفت. قدری گفته بود سلمان تأثیر را به خاطر مخالفت شدید و علنیاش با قوانین ضدکفرگویی و توهین به مقدسات پاکستان ترور کرده؛ قوانینی که جزای هرگونه اقدامی که را بیحرمتی به پیامبر اسلام تلقی شود، مرگ میداند. (قدری به قتل محکوم شد و بعدا در سال ۲۰۱۶ توسط دولت اعدام گردید). طبق این قوانین پاکستان احمدیها (اقلیت دینی در این کشور که تبعیض گسترده را تجربه میکنند) حق ندارند عبادتگاههایشان را مسجد بخوانند یا از القاب پیامبر اسلام استفاده کنند.
تحریک لبیک پاکستان همانند جنبش تحفظ پشتون اعتراضات گستردهای را سازمان میدهد و اغلب موردتوجه مقامات پاکستانی قرار میگیرد که گهگاهی میتواند به درگیریهای شدید بین دو طرف منجر شود. در سال ۲۰۱۷ «تحریک لبیک یا رسول الله»، سلف تحریک لبیک پاکستان، رهبر فتنهانگیز این جنبش، خادم رضوی را به کانون توجهات سرتاسری در پاکستان کشاند، هنگامی که پیروان وی علیه تغییری در تحلیف مذهبی که بخشی از روند رسمی شروع به کار نمایندگان جدید پارلمان پاکستان است، اعتراض کردند. این حرکتِ تحریک لبیک یا رسول الله در نهایت وزیر عدلیه پاکستان را مجبور به استعفا کرد. در سال ۲۰۱۸ تحریک لبیک پاکستان اعتراضات دو هفتهای را علیه تبرئه آسیه بی بی، که متهم به کفرگویی شده بود، راه انداخت و طبق برآوردها موجب ۲۲۶ میلیون روپیه خسارت به اموال عمومی شد. تحریک لبیک پاکستان در این اعتراضات و اعتراضات دیگر خواستار اعدام «کفرگوها» شد. در پی اعتراضها علیه آزادشدن آسیه بی بی و پس از آنکه حکومت سعی در سرکوب قانونی تحریک لبیک کرد، رضوی بازداشت و به فتنه متهم شد. اما او پس از انتقال آسیه بی بی به کانادا، از زندان آزاد شد.
در تازهترین مورد تحریک لبیک پاکستان در نوامبر ۲۰۲۰ پایتخت را به تعطیلی کشاند و خواستار اخراج سفیر فرانسه از پاکستان به دلیل نشر کارتون های ضداسلامی در مطبوعات فرانسه شد.
رضوی که پس از اعتراضات ماه نوامبر امسال ناگهان مُرد، همانند رهبران تحفظ پشتون از زبان و مضامینی استفاده میکرد که برای بسیاری پاکستانیها آزاردهنده و اهانت آمیز محسوب میشود. او هنگامی که از حضور گسترده مردم در مراسم تشییع جنازه نیکوکار پاکستانی «عبدالستار ادی»، یکی از محبوبترین چهرهها در تاریخ پاکستان، انتقاد کرد و مدعی شد که یتیمخانهی متعلق به او مسئول «۱۶ هزار کودک نامشروع» است، خشم مردم را برانگیخت. رضوی همچنین جماعت اسلامی را که مهمترین حزب سیاسی اسلامگرای جریان اصلی در پاکستان است و دیریست در تمام سطوح سیاسی پاکستان کار میکند، زخم زبان زد. او در سخنرانی خود جماعت اسلامی را با فرقه احمدی (اقلیت مذهبی بهشدت موردستم در پاکستان که اعضای آن از جانب بسیاری از پاکستانیها مرتد دانسته میشود) برابر دانست. این پیام مذهبی جنجالی تحریک لبیک با مرگ رضوی به پایان نرسید. پس از او در ماه نوامبر مفتی زاهد محمود مدنی، چهره برجسته تحریک لبیک پاکستان به امیر جماعت اسلامی، سناتور سراج الحق، بهعنوان «بدمذهب» اشاره کرد و از کارگران حزب در یک گروه واتساپ تحریک لبیک خواستار رد پیام تسلیت سراج الحق در پی مرگ رضوی شد.
تحریک لبیک علیرغم این کشمکشها ضرباتی را که تحفظ پشتون طی سه سال گذشته متحمل شده است، تجربه نکرده است. بازداشت و محکومیت کوتاه رضوی در سال ۲۰۱۸ با توجه به واکنش معمول دولت پاکستان در چنین مواردی، مورد استثنا بود. دولت سعی نمیکند که اعتراضات تحریک لبیک پاکستان را متوقف کند و اغلب به خواستههای این گروه تن میدهد. در مثالی گویا هزاران نفر در مراسم تشییع جنازه رضوی که در بنای یادبود ملی در لاهور معروف به «منار پاکستان» برگزار شده بود، شرکت کردند و نخست وزیر و ارتش پاکستان مرگ رضوی را تسلیت گفتند.
پس چه چیزی باعث واکنشهای مردمی و دولتی متفاوت نسبت به تحفظ پشتون و تحریک لبیک میشود؟ و چرا این تفاوت چشمگیر است؟
دلیل اصلی این تفاوت این است که اهداف اصلی تحریک لبیک در سطح کشوری بیش از اهداف اصلی تحفظ پشتون پشتیبان دارد. حمایت از قوانین ضدکفرگویی که در چارچوب حقوقی پاکستان ریشه دارد، از دهههای گشته موضع جریاناصلی در میان مردم پاکستان بوده است. مخالفت با این قوانین وجود دارد اما در بهترین حالت محدود است. احزاب سیاسی مذهبی جریاناصلی این کشور که شامل احزابی مانند جمعیت اسلامی، جمعیت علمای اسلام فضل الرحمان و جمعیت علمای پاکستان میشود، هم از فرقه دیوبندی و هم از فرقه «بریلوی» اسلام نمایندگی میکنند و با اینکه از افراطگرایی مذهبی انتقاد میکنند، اما در حمایت خود از این قوانین متحد هستند. در سال ۱۹۵۳ مولانا شاه احمد نورانی، روحانی فرقه «بریلوی» و رهبر جماعت علمای پاکستانی در تظاهرات ضداحمدی جمعیت اسلامی شرکت کرد و از طرفداران اصلی قوانین ضدکفرگویی پاکستان بود. با اینحال در گذشته نورانی از ایجاد پاکستان حمایت کرد، در پارلمان این کشور خدمت کرد و مورد تحسین گسترده شبکههای سیاسی قرار گرفت و در ایجاد اجماع پیرامون پیشنویس قانونی اساسی سال ۱۹۷۳ این کشور نقش محوری داشت. رضوی همچنین توانست پاکستانیها را در حمایت از تفسیر مطلقگرایانه از قوانین ضدکفرگویی پاکستان به طریقی بسیج کند که هرگز باعث چیزی شبیه مخالفت تودهای علیه این قوانین نشود.
تحفظ پشتون اما برعکس تحریک لبیک خواستار حقوق بیشتر برای پشتونها است؛ گروه قومی که در مناطقی از پاکستان با تبعیض قابلملاحظه روبرو است. این جنبش همچنین از ارتش پاکستان به صورت مخرب و حتا خشونتآمیز انتقاد میکند. این رویکرد در کشوری که ارتش در آن از حمایت گسترده برخوردار است و هرگونه انتقاد مردمی و مداوم از آن نادر، بسیار غیرمتعارف است.
در واقع لفاظی تحفظ پشتوون از درخواست برخورد برابر با پشتونها گرفته تا خوارداشت آشکار دولت پاکستان را شامل میشود و این جنبش تندی و تیزی این لفاظیها را بسته به مخاطبان و زبان مورداستفاده در آن تنظیم میکند. استفاده تحفظ پشتون از اصطلاحات دارای بار نژادی مانند «Punjabi kala» که به معنای «پنجابی سیاه» است، اعتبار داخلی این جنبش را بهشدت تضعیف میکند (پنجابیها بزرگترین گروه قومی در پاکستان هستند و در اکثر ردههای ارشد ارتش این کشور نیز پنجابیها هستند). در پاکستان پشتونها نیز در ارتش این کشور به ردههای بالا رسیدهاند و در سایر بخشهای حکومت نیز مناصب عالی دارند. برخی از بزرگترین منتقدان جنبش تحفظ پشتون، پشتونهای شهری هستند که ادعا نمیکنند توسط دولت به حاشیه رانده شدهاند.
از نظر بسیاری از پاکستانیها مشخصه اصلی جنبش تحفظ پشتون انتقاد شدید آن از نهادهای این کشور است. ویدیوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که علی وزیر، رهبر تحفظ پشتون فریاد میزند: «من واضح به نهاد ارتش میگویم که بهتر است به خودتان رحم کنید زیرا به زودی این مردم اجسادتان را به خیابانها میکشند و سپس در گوشهای از خیابان آویزان تان میکنند.» در ویدیوی دیگر، منظور پشتین خطاب به سربازان پاکستانی میگوید: «ما از عسکرها میخواهیم که از جنرالها سرپیچی کنند… آنها شما را به خاطر بازیهای کثیف شان به کشتن میدهند.» جنبش تحفظ پشتون از چنین اظهارات رهبرانش بهعنوان آخرین تلاش برای بازکردن چشم دولت پاکستان به روی نارضایتی روزافزون پشتونها و سایر اقلیتهای قومی، هدفقرارگرفتنهاشان توسط نهادهای امنیتی این کشور و توزیع ناعادلانه منابع دولتی، دفاع میکند. با توجه به انتقادهای شدید تحفظ پشتون از ارتش و دولت (برخلاف اکثریت پاکستانیها که چنین نگاهی ندارند) منتقدین تحفظ پشتون نیز این گروه را تهدیدی غیرقابل قبول و خیانتآمیز میدانند.
علاوه براین، هویت صرف جنبش تحفظ پشتون بهعنوان جنبشی که حول یک گروه قومی میچرخد، در پاکستان مشکلساز است. سؤظن نسبت به جنبشهای قومی در دیانای سیاسی پاکستان است. این سؤظن تاحدی ناشی از جدایی پاکستان شرقی برای تشکیل بنگلادش در سال ۱۹۷۱ است. این جدایی باعث ترفیع پنجاب بهعنوان ایالت اکثریت پاکستان از نظر جمعیت شد که به نوبه خود باعث شد اقلیتهای قومی در ولایات کمجمعیت این کشور مانند سند، بلوچستان و مناطق مرزی شمال غربی به «مناطق اقلیت محصور میان ایالتهای اکثریت بزرگتر» تبدیل شوند. تنش بین سندیها و مهاجران اردوزبان که پس از تجزیه هند از شمال هند به پاکستان نقل مکان کرده بودند، دلیل اصلی تبدیلشدن کراچی طی دهههای ۱۹۸۰، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ سالها به یکی از خشونتبارترین شهرهای جهان بود.
بسیاری از ایالتهای هندِ پسا تجزیه براساس زبان تقسیم شدند، درحالیکه ایالتهای اصلی پاکستان اقلیتهای بزرگ قومی-زبانی را در بر میگیرند. یک پژوهشگر پاکستانی در این خصوص میگوید: «در هند زبان بهعنوان یک طبقهبندی در نظر گرفته شد اما مذهب نه. در پاکستان مذهب بهعنوان یک طبقهبندی در نظر گرفته شد اما زبان به دلیل این برداشت که پتانسیل بیثبات سازی سیاسی را دارا است، در نظر گرفته نشد.» اقلیتهای قومی مانند «سرائیکی» زبانان در جنوب پنجاب گاهیاوقات خواستار تشکیل ایالت جدی میشوند اما خواستشان به جایی نمیرسد. حتا چند سال پیش تغییرنام منطقه مرزی شمال غربی عمدتا پشتون نشین به «پختونخواه» با بحث و جدال همراه بود و اقلیت هزاره هندکوزبان با نام پیشنهادی پختونخواه شدیدا مخالفت کردند و آن را بیش از حد پشتونگرایانه خواندند. در واقع این نوازشریف، نخست وزیر آنزمان پاکستان و حزبش «مسلیم لیگ نواز» ـ که در میان هزارهها محبوب است ـ بود که تلاش کردند تا «خیبر» را به آن اضافه کنند.
با وجود این آنچه دولت پاکستان را بیش از هرچیز دیگری نگران میکند، موضع سیاسی پشتونهایی است که بهشدت از جنبش تحفظ پشتون حمایت میکنند. افغانستان، همسایه غربی پاکستان هرگز مرز شرقی خود با پاکستان را که بهنام «خط دیورند» شناخته میشود، به رسمیت نشناخته است. مقامات پاکستانی از مدتها پیش از تبدیلشدن ناسیونالیسم پشتونی روبهرشد به جنبش جداییطلبانه پشتونها و تلاشها (احتمالا تحت حمایت افغانستان، جایی که پشتونها از زمان تأسیس دولت افغان در آن گروه قومی-زبانی مسلط بودهاند) برای متحدکردن پشتونها در هر دو طرف مرز موردمناقشه، ترس داشتهاند. با اینکه جنبش تحفظ پشتون تأکید دارد که فقط برای حقوق پشتونها در پاکستان مبارزه میکند، اما چنین تضمینهایی مقامات پاکستان را آرام نخواهد کرد. اظهارات علنی برخی چهرههای برجسته پشتون افغانستان، از جمله اشرف غنی، رییس جمهور این کشور، در حمایت از جنبش تحفظ پشتون تنها به تشدید سؤظن پاکستان نسبت به این جنبش انجامیده است (در واقع چندین رهبر برجسته تحفظ پشتون اوایل سال جاری در مراسم تحلیف رییسجمهور غنی در کابل شرکت کردند).
با توجه به این زمینه به راحتی میتوان دید که چرا یک جنبش حقوق مدنی ملی به رهبری پشتونها که به سیاستهای هویتی ناسیونالیستی قومگرایانه دامن میزند اینقدر در پاکستان بحثبرانگیز شده است و بسیاری در این کشور از آن هم هراس و هم نفرت دارند.
توضیح تجربههای از هم متفاوت جنبش تحفظ پشتون و تحریک لبیک پاکستان در این کشور ساده است: دستگاه قدرت پاکستان جنبش تحفظ پشتون را تهدیدی بزرگتر میداند. تحفظ پشتون انتقادات تندی از ارتش میکند، نهادی که به چنین رفتاری عادت ندارد. برعکس تحریک لبیک پاکستان تندی و تیزی خود را بر اقلیتهای مذهبی و کسانی این جنبش آنها را کفرگوها میداند، متمرکز کرده است. رهبران تحریک لبیک به ندرت مستقیما به دولت حمله لفظی میکنند. یکی از معدود استثناهای قابل ملاحظه که منجر به دستگیری و محکومیت رضوی و بازداشت دهها نفر از اعضای تحریک لبیک پاکستان در سال ۲۰۱۸ شد، زمانی بود که این گروه پس از تبرئه آسیه بی بی توسط دادگاه عالی پاکستان خواستار از بین بردن قاضیهای این دادگاه و سرکشی در برابر ارتش شد.
علاوه براین، پاکستان همیشه با اسلامگرایان تندرو، با توجه به نفوذی که آنها بر جامعه و درون دولت پاکستان بهعنوان یک کشور محافظهکار مذهبی دارند، با ملایمت رفتار میکند. این رفتار، از دهه ۱۹۸۰ به اینسو، زمانی که دیکتاتور نظامی پاکستان جنرال ضیأالحق سیاست اسلامیسازی را در پیش گرفت و به چهرههای مذهبی محافظهکار قدرت بخشید و نظرات آنها را در خصوص آموزش، رسانه و سیاست تقویت کرد، رفتار معمول دولت پاکستان با اسلامگرایان بوده است. این واقعیت که عمران خان نخست وزیر پاکستان و رهبران نظامی این کشور پس از مرگ رضوی خیلی زود به خانواده ی وی تسلیت گفتند، نشان دهنده کشش و نفوذی است که تحریک لبیک پاکستان و امثال این حزب از آن بر بالاترین سطوح دولت پاکستان برخوردارند. این همچنین نشاندهنده ترس دولت پاکستان از عواقب احتمالی (احتمالا خطرناک مانند اعتراضات خشونتآمیز) بیتوجهی به تحریک لبیک و رضوی و امثالهم است.
تحریک لبیک پاکستان و جنبش تحفظ پشتون احتمالا دو برجستهترین بازیگران سیاسی جدید در پاکستان اند و هر دو از توانایی بسیج گسترده مردم برای تمرکز بر مسائل داخلی حساس پاکستان برخوردارند. اما این دو جنبش فقط همینقدر با هم شباهت دارند و مسیرهای احتمالی هر دو جنبش میتواند کاملا متفاوت از هم باشد. با قضاوتی که از دیدگاه دولت و مردم در خصوص هریک از این دو جنبش میتوان داشت، تحریک لبیک پاکستان آماده میشود که به یک گروه ریشهدار در سیاست و جامعه پاکستان بدل شود، درحالیکه جنبش تحفظ پشتون برای جلب حمایت گستردهتر و دورماندن از گزند دولت در این جریان، دست و پا خواهد زد.
پیامدها برای آینده پاکستان
احزاب مذهبی به رغم عملکرد ضعیف در انتخاباتها، از طریق ایجاد ائتلاف و اتحاد با احزاب سیاسی جریان اصلی پاکستان و در صورت لزوم اعمال نفوذ از طریق خیابانهای این کشور، همچنان بر قوانین و زندگی عمومی در پاکستان نفوذ تأثیرگذار خواهند بود. بسیاری از این گروهها خوشحالند که در چارچوب قانون اساسی پاکستان فعالیت میکنند و خود را پذیرای دموکراسی، ولو یک نسخه غیرلیبرال از آن، میدانند. نارضایتیهای قومی نیز در پاکستان درحال جوشش است اما بعید است که در قامت یک شورش تودهای فوران کند یا خارج از حلقات لیبرال هواداری پیدا کند. و مهم است که در نظر داشته باشیم که گروههای قومی و فرقهای پاکستان یکپارچه نیستند؛ در واقع، این گروهها در بین خود نیز دچار اختلافات شدید هستند.
پاکستان در آینده قابلپیشبینی همچنان یک جامعه محافظهکار دینی باقی خواهد ماند؛ جامعهای که جنبشهای ناسیونالیستی قومگرا را فارغ از حقوق مدنی شان، با سؤظن نگاه میکند. متأسفانه این واقعیت تضمینکننده آیندهای است که در آن حقوق و کرامت بسیاری از اعضای جوامع قومی و مذهبی اقلیت در پاکستان همچنان دستنیافتنی است.
مایکل کوگلمن معاون برنامه آسیا و همکار ارشد منطقه آسیای جنوبی در مرکز ویلسون است. پژوهشهای وی بر افغانستان، پاکستان، هند و بنگلادش متمرکز است.
ادام وینستین پژوهشگر انستیتوت «دولتداری مسئولانه کوینسی» است. او مدرک جی.دی. در رشته حقوق دارد و بهعنوان عضو ارتش ایالات متحده در افغانستان خدمت کرده است.