یا آتش‌بس یا هیچ چیز دیگر

یا آتش‌بس یا هیچ چیز دیگر

هیأت‌های مذاکراتی دولت افغانستان و طالبان دیروز روی تعیین اجندا بحث را آغاز کردند. این‌که دو طرف روی چه موضوع‌هایی به توافق می‌رسند، هنوز روشن نیست. بر مبنای گفته‌های اعضای هیأت افغانستان در کابل تقسیم قدرت، آینده سیاسی افغانستان و مسأله‌ی اتش‌بس به‌‌عنوان آجندای احتمالی مذاکرات روزهای آینده مطرح خواهد شد. از نظر افغانستان مسأله‌ی برقراری آتش‌بس مهم‌ترین موضوعی است که باید به آن پرداخته شود. سخن‌گوی هیأت افغانستان همزمان با سفر به قطر برای شروع دور دوم مذاکرات به صراحت اعلام کرد که مسأله‌ی تن دادن طالبان به کاهش خشونت و آتش‌بس در صدر خواسته‌های جانب افغانستان قرار دارد. درواقع نیز اگر از مردم افغانستان پرسیده شود، آتش‌بس و توقف جنگ خواست همگانی است. اما طالبان مسأله‌ی آتش‌بس را موکول کرده به توافق روی بسیاری از مسائل دیگر. در فهرست پیشنهادی طالبان در دور اول، روی آجندای دور دوم مذاکرات، این گروه مسأله‌ی آتش‌بس را به‌‌عنوان آخرین چیز که روی آن حاضر به توافق است، قرار داده است. طالبان به آتش‌بس به‌‌عنوان یک امر استراتژیک می‌بینند.

اصرار طالبان بر ادامه‌ی جنگ سه دلیل اصلی دارد: اول، طالبان به دنبال استفاده ابزاری از جنگ برای امتیاز در میز مذاکرات است. اگر جنگ به‌‌عنوان یک ابزار از طالبان گرفته شود، روایت این گروه در میز مذاکرات ضعیف می‌شود. تا کنون روشن شده است که طالبان هیچ طرحی برای آینده سیاسی افغانستان ندارد. تأکید بر نظام خالص اسلامی تنها چیزی که طالبان آن را به زبان می‌آورد. طرحی مبهم و گنگ است که هیچ شاخصی برای فهم آن وجود ندارد. اگر منظور طالبان از نظام خالص اسلامی همان حکومت دهه‌ی ۷۰ این گروه باشد که با نام امارت اسلامی شناخته می‌شد، آن‌قدر کارنامه سیاه و ناکام دارد که اکنون حتا برای خود طالبان نیز چنین نوع نظام قابل قبول نیست. دوم، یک برداشت از اصرار طالبان بر ادامه جنگ این است که این گروه مسأله‌ی آتش‌بس را به‌‌عنوان یک بدیل در مقابل حکومت موقت نگهداشته است. هرچند این چیزی است که هنوز شواهدی کافی برای آن وجود ندارد، اما اشتباه بسیاری از کسانی که شناختی از طالبان دارند، همین است. بعید نیست که طالبان در مقابل اصرار جمهوری اسلامی افغانستان بر سازوکار آتش‌بس، مسأله‌ی حکومت موقت را طرح کند. سوم، یک دلیل اصلی طالبان بر ادامه خشونت، از اختلاف داخلی این گروه ناشی می‌شود. دیگر افتابی شده است که رهبران نظامی و سیاسی طالبان توافق نظر ندارند. پیامد این اختلاف ناتوانی طالبان در عمل از برقراری آتش‌بس بلندمدت است. برای همین اصرار بر ادامه جنگ نوع لاپوشانی رهبران سیاسی طالب از اختلاف داخلی و ناتوانی در بر قراری آتش‌بس بلندمدت است.

مردم منتظر توافق روی برقراری آتش در اسرع وقت در دور دوم مذاکرات است. همزمانی جنگ و مذاکرات تنها برای طالبان ممکن سود داشته باشد، برای مردم افغانستان ادامه این وضعیت باخت است. تاکنون هرچه که مذاکرات جدی‌تر شده، طالبان بر شدت جنگ افزوده است. در سه ماه گذشته که هیأت‌های مذاکراتی دو طرف زیر سقف‌های مجلل هتل شرایتون در دوحه مصروف مذاکره بودند، در افغانستان هر شام و سحر نان مردم افغانستان به خون تر بود. واقع‌بینانه این است که پیش از توافق روی هرچیزی، طالبان باید مسأله‌ی آتش‌بس را قبول کنند. این کار از یک طرف خواست مردم افغانستان است و از طرف دیگر، با روح مصالحه هم‌خوانی دارد. آتش‌بس مذاکرات صلح را معنادار می‌کند. تجربه بسیاری از مذاکراتی که به صلح منجر شده همین است. اگر جای دور نرویم، در توافق امریکا با طالبان، تا زمانی که طالبان متعهد به توقف خشونت نشد، مذاکرات شکست خورد، اما زمانی که طالبان توقف جنگ با امریکا را پذیرفتند، دو طرف به توافق رسیدند.

در داخل افغانستان رییس‌جمهور غنی و تیم ارگ زیاد با روند جاری صلح موافق نیست. تقریبا روشن شده است که آقای غنی پیدا و پنهان با روند جاری مخالفت کرده است و بر سر راه صلح پیچیدگی ایجاد کرده است. دست‌کم به اقداماتی که منجر به پیشرفت روند صلح شده، زیر فشارهای داخلی، بیرونی و افکار عمومی تن داده است.