عزیز نیکیار، روزنامهنگار
تبیین و بررسی نقش رسانه بهعنوان ابزاری برای تروریسم، نیازمند پژوهشهای میدانی و نظری گستردهای است. استفادهی روزافزون تروریسم مدرن از رسانه و تلاش برای تنظیم پالیسیهای معین از سوی تروریستها و همینطور پالیسیسازی اصحاب رسانه در کشورهای قدرتمند دنیا درراستای مقابله با نفوذ رسانهای تروریسم، خود نشانهای است از اهمیت رسانه برای تروریسم و ضد تروریسم. اما با تأسف این مسأله از سوی بسیاری از رسانههای فعال در افغانستان (اگر نگوییم همه) رعایت نشده و چه بسا که رسانهها بهصورت ناخودآگاه، در راستای اهداف تروریستها عمل میکنند. نگارنده که خود دانش آموختهی رسانه و علوم سیاسی است، همواره در مورد پوشش و همینطور نوع پوشش خبرهای تروریستی دغدغهی فکری دارد. در این نوشته تلاش شده است تا با پیشفرض گرفتن تعریف «سیریل بگورِبِرت» از تروریسم، به تبیین این مسأله بپردازد که پوشش خبری تروریسم و وقایع تروریستی، میتواند به سود تروریستها بوده و عملا آنان را در رسیدن به اهدافشان یاری برساند. همینطور در این نوشته تلاش شده است تا با مروری مختصر بر تحقیقاتی که الکس اشمید و دیگراف، دو پژوهشگر امریکایی در تحقیقشان تحت نام «خشونت به مثابهی ارتباطات» انجام دادهاند، به بررسی دلایل طرفداران و مخالفان پوشش خبری تروریسم پرداخته شود. در پایان نیز نگارنده تلاش کرده است تا پیشنهاداتی چند در راستای سیاستگذاری رسانهای در این مورد، بنویسد.
در مورد تروریسم تعریفهای متفاوتی ارائه شده است، شاید انبوه تعاریف ارائهشده درباره تروریسم، پژوهشگر را به این نتیجه برساند که عملا تعریف تروریسم ممکن نیست. جدای از بحثهای نظری و پیچیدهای که در مورد امکانسنجی تروریسم از سوی نظریهپردازان این حوزه مطرح شده است، میتوان مهمترین مولفههای تروریسم را براساس آنچه سیریل بگورِبِرت در مقالهی خود تحت عنوان (تعریف تروریسم و چالش نسبیانگاری) گنجانیده است، برشمرد. بگوربرت معتقد است که در میان تعاریفی که در مورد تروریسم مطرح شده است، چند مولفه بهصورت مشترک وجود دارد که عبارتاند از: ایجاد وحشت و استفاده از آن به مثابهی پیام، تفکیک هدف از قربانی، داشتن اهداف سیاسی.
برای تبیین بهتر این مولفهها، لازم است تعریفی مختصر از این دو داشته باشیم. منظور از مولفهی اول این است که تروریسم، از ایجاد وحشت برای فرستادن یک پیام استفاده میکند؛ پیامی که میخواهد آن را به سیستم حاکم و یا هر قدرت دیگری منتقل کند. تروریسم تلاش میکند تا با ایجاد وحشت، افکار عمومی را تحت فشار قرار داده و مخاطب خود را مجبور به تن دادن به خواستههای خود کند. به تعبیر دیگر تروریستها، خشونت و وحشت را بهعنوان یک پیام به مخاطب خود استفاده میکنند، پیام به اینکه اگر به خواستههای آنها اعتنایی نشود، خشونت و وحشت بیشتری ایجاد کرده و جامعه را با بحران مواجه میکنند.
مولفهی دوم به این معنی است که هدف تروریسم، جدای از قربانی است و تروریستها غالبا اهداف خود را به گونهی تصادفی انتخاب میکند. آنچه برای تروریسم مهم است، این است که در جامعه ایجاد وحشت کند، لذا اینکه چه کسی کشته شود برای تروریسم اهمیتی ندارد. آنچه مهم است ایجاد وحشت است و بس. اگر در مواردی شاهد کشتهشدن افراد سیاسی و دولتمردان هستیم، از دیدگاه تبارشناسی و مفهومشناسی، باید آن را قتل سیاسی نامید نه ترور. لذا در تروریسم، هدف یک چیز و قربانی چیز دیگری است. هدف همان ایجاد وحشت است و قربانی، میتواند همهکس و هیچکس باشد. همین تفکیک هدف و قربانی و تصادفیبودن قربانی است که باعث ایجاد وحشت شده و همهی شهروندان را تحت فشار روانی قرار میدهد.
مولفهی سوم نیز به معنای این است که تروریسم، لزوما اهداف سیاسی دارد. اگر فردی بهدلیل عوامل روانی و یا دلایل شخصی مانند انتقام و دشمنی به ایجاد وحشت اقدام کند، تروریست خوانده نمیشود. تروریست همان است که تغییر سیاسی را هدف قرار میدهد و مخاطب او، یک سیاست و یا عدهای از سیاستمداران هستند.
رسانه میتواند در موفقیت مولفهی اول تروریسم که مهمترین مولفهی آن است نقش موثری داشته باشد. مولفهی اول تروریسم به قدری مهم است که اگر تروریستها در این مولفه ناکام باشند، عملا هیچکاری را از پیش نخواهند برد. تمام تلاش تروریسم این است تا با ایجاد وحشت و ترس، پیامی را به مخاطب خود که غالبا دولتها است، منتقل کند. تروریسم تلاش میکند تا صحنههای خشن و ترسناکی را خلق کند، هیچکس و همهکس را مورد تهدید قرار دهد و حملات خود را به موقعیتهای به ظاهر امن نیز گسترش دهد تا بتواند پیام خود را به مخاطب منتقل کند و آن پیام هم نشاندادن قدرت خود در ایجاد وحشت و تهدید به ایجاد وحشت بیشتر در صورت برآوردهنشدن خواستههایش است.
به همین جهت است که گروههای تروریستی تلاش میکنند تا با پالیسیسازیهای رسانهای، در موفقیت این مولفه موفق باشند. بهعنوان نمونه، مروری گذرا بر ویدیوهایی که داعش در فضای مجازی از اقدامات خود منتشر کرده است، به خوبی تماشاگر را به این نکته رهنمون میسازد که رسانه و افکتهای رسانهای و پوشش عملیات تروریستی، تا چه اندازه برای این گروه مهم بوده است. طوری که بارها و بارها در گزارشهای مختلف تأیید شد که داعش، از فیلمبرداران و کارگزاران فنی و آگاهان رسانهای غربی و حرفهای در راستای پوشش رسانهای خود استفاده میکرده است.
اما آنچه مدعای نگارنده است، این است که گاهی رسانهها، بهصورت ناخودآگاه در راستای اهداف تروریسم و در خدمت تروریسم عمل میکنند. رسانهها با پوشش وقایع تروریستی، در موفقیت مولفهی اول تروریسم و ایجاد وحشت بیشتر در جامعه سهیم و همکار میشوند. چه بسا که رسانهها برای جذب مخاطب بیشتر و با توجه به این قاعدهی روانشناختی که (خبر بد، مخاطب بیشتری نسبت به خبر خوب جذب میکند) تلاش میکنند تا وقایع تروریستی را با آب و تاب بیشتری پوشش بدهند و لذا عملا برای جذب مخاطب و سود خود، در راستای اهداف تروریسم عمل میکنند.
برعلاوه رسانه تنها در راستای ایجاد وحشت بیشتر و همکاری در مولفهی اول تروریسم، با تروریستها همکار نمیشود، بلکه در موارد دیگری نیز عملا همکار تروریسم میشود. از جمله میتوان به چند مورد دیگر اشاره کرد که الکس اشمیت و دی گراف آن را در پژوهشهای میدانی خود یافتهاند:
– گزارش مفصل از حوادث تروریستی، ایدههایی را برای تروریستان بالقوه و مدلهایی را برای اعمال تروریستی ارائه میدهند؛
– گزارش اعمال تروریستی میتواند به تقلید از اعمال آنان بینجامد؛
– رسانهها میتوانند با ارائهی گزارشهای مفصل، از نوعیت حمله و … اطلاعاتی را در خدمت تروریستان بالقوه قرار دهند؛
– ارائهی گزارش از موفقیت یک عمل تروریستی باعث میشود تا تروریستان به موفقیت کار خود باور کرده و نسبت به اقدامات بیشتر تشجیع و تشویق شوند؛
– همینطور گزارش از وقایع تروریستی و ایجاد وحشت و پس از آن موفقیت تروریستان در امتیازگیری از دولت، باعث رواج باجگیری به بهانهی ترور شده و افراد و گروههای بیشتری برای گرفتن امتیاز سیاسی، اقدام به رفتارهای تروریستی کنند.
لذا دیده میشود که در تمام این موارد، رسانه عملا در راستای اهداف تروریسم و به سود تروریسم عمل میکند. مشکلی که نگارنده آن را به خوبی درک کرده است، نبود پالیسی مشخص در راستای پوشش خبرهای تروریستی و نبود حس مسئولیت جمعی در رسانههای افغانستان است. رسانههای افغانستان برای جذب مخاطب بیشتر، اقدام به پوشش خبرهای تروریستی کرده و عملا با این کار خود در راستای اهداف تروریستی قدم بر میدارند. چه بسا که پس از یک واقعهی تروریستی، بسیاری از رسانهها آن را به گونهای احساسی پوشش ویژه میدهند و برای مدتی معین، تمام رسانه را وقف پوشش همان واقعهی تروریستی میکنند. حتا در مواردی دیده شده است که یک رسانه بهصورت کامل گریهها و نالههای وابستگان قربانیان را به گونهای احساسبرانگیز نشر میکند و بدینسان، جامعه را به سمت وحشت بیشتر سوق میدهد.
به همانسان که باید به حق دسترسی به اطلاعات و نشر اطلاعات اهمیت داد، به مسئولیت اجتماعی رسانهها و نقش آنان در امنیت روانی یک جامعه نیز نقش قائل شد. همانگونه که نمیتوان این وقایع را سانسور کرد، هم نمیتوان از آنان بهعنوان ابزاری برای جذب مخاطب بیشتر استفاده کرد. شاید به همان اندازه که مشکل از برخی رسانههایی باشد که سود و جذب مخاطب را بر امنیت روانی و مسئولیت اجتماعی خود ترجیح میدهند، مشکل از دولت و فقدان استراتژی رسانهای از سوی دولت هم است. درست است که دولت نمیتواند و حق ندارد که رسانهها را محدود کند، اما میتواند مواردی را که به ضرر امنیت روانی و در تضاد با مصلحت جمعی است کاهش بدهد. نگارنده تا کنون به سند مدونی و پالیسی مشخصی که از سوی دولت در مورد پوشش وقایع تروریستی تهیه شده باشد، دست نیافته است. اما با توجه به حق دسترسی به اطلاعات و همینطور با در نظر گرفتن خدماتی که رسانه بهصورت ناخودآگاه برای تروریسم انجام میدهد، میتوان پیشنهاداتی چند در این مورد ارائه داد. از جمله اینکه وقایع تروریستی با حداقل حجم خبری پوشش داده شود و تلاش شود تا از احساسیکردن گزارشها و تلاش برای برانگیختن احساسات دستهجمعی مردم، امتناع شود. همینطور باید در مورد واژگان گزارشهای تروریستی دقت شود تا از واژگانی که باعث ایجاد وحشت بیشتر و یا برانگیختن احساسات میشود، خودداری شود. از سویی لازم است تا از نشر تصاویر وحشتآفرین و رقتبرانگیز، در حد امکان خودداری شود. در نهایت و بهصورت خلاصه، تمام تلاش رسانهها باید این باشد که در ضمن حفظ نشر اطلاعات، از ایجاد وحشت در جامعه و عمل در راستای اهداف تروریسم، خودداری شود.
اشاره: این تحلیل دیدگاه نویسنده مطلب است و ربطی به خطمشی اطلاعرسانی روزنامه اطلاعات روز ندارد.