اواخر ماه جنوری مقامات ارشد ایران میزبان هیأت طالبان در تهران بودند. قرار گزارشها در این دیدار دو طرف «روابط بین دو کشور، وضعیت مهاجران افغان در ایران و اوضاع سیاسی و امنیتی فعلی افغانستان و منطقه» را مورد بحث قرار دادند.
حضور هیأت طالبان در تهران برای بسیاریها تکاندهنده بود. اما سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امورخارجه ایران اظهار داشت که حکومت افغانستان پیشاپیش از این سفر مطلع شده بود. وزارت خارجه افغانستان تأیید کرد که تهران در واقع از قبل نظر حکومت افغانستان را جویا شده بود. در بیانیه رسمی وزارت خارجه افغانستان آمده است که «ایران همچنان میخواهد اطمینان حاصل کند که افغانستانِ پسامنازعه بار دیگر بهپایگاه امن گروههای تروریستی مبدل نخواهد شد و همچون مرکز اتفاق و همکاریهای منطقهای و بینالمللی باقی خواهد ماند.»
این اولینباری نبود که رهبران طالبان به ایران سفر میکردند. در ماه نوامبر ۲۰۱۹ ملا عبدالغنی برادر، رییس دفتر سیاسی طالبان در قطر با محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران، در تهران دیدار کرد. هدف این دیدار «کمک به صلح و امنیت افغانستان» خوانده شد.
به گفته ظریف که در تاریخ ۳۱ جنوری با هیأت طالبان ملاقات کرد، «تصامیم سیاسی را نمیتوان در خلأ گرفت و یک حکومت فراگیر باید از طریق یک روند مشارکتی که در آن تمام ساختارهای اساسی، نهادها و قوانین از جمله قانون اساسی در نظر گرفته شود، تشکیل شود.»
دعوت طالبان به تهران؛ کالایی که فروشش برای رهبران ایران دشوار است
از سال ۱۹۹۶ ایرانیان تندروهاشان را اغلب «طالبان ایرانی» صدا میزنند. حتا در جریان اعتراضات جنبش سبز، شعار «مرگ بر طالبان، چه [در] کابل چه [در] تهران» سر داده شد. دوازده سال گذشته و اکنون مقامات ایرانی مجبورند حضور هیأت طالبان را در تهران توجیه کنند.
این سفر در افغانستان نیز بازتاب خوبی نداشت. مردم افغانستان نسبت به این تصور که همسایگان کشورشان از طالبان که مسئول مرگ تعداد بیشماری روزنامهنگار، دانشجو و غیرنظامیان است، واکنش خوبی نشان نمیدهند.
اکنون حکومت ایران باید اهمیت دخالت ایران در روند صلح افغانستان را به مردمش نیز بقبولاند و تصویر قابلقبولتری از طالبان به منظور به بازنمایی این گروه به عنوان یک طرف جدی مذاکره، ایجاد کند.
تلاشهای تهران تاحال موفقیت قابل ملاحظهای نداشته است. در ۲۷ جنوری، توییتی از طرف علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، باعث تعجب مقامات افغانستان شد. شمخانی در توییتی نوشت که «در ملاقات امروز با هیأت سیاسی طالبان، رهبران این گروه را در مبارزه با امریکا مصمم دیدم. خبرگزاری ایرنا به نقل از شمخانی نوشت: « جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه جریانی را که بخواهد با جنگ در افغانستان به حاکمیت برسد به رسمیت نخواهد شناخت، بر ضرورت مشارکت همه اقوام در تعیین سرنوشت افغانستان در روندی کاملا مسالمتآمیز تاکید کرد.»
اما ضربه وارد شده بود. کاربران شبکههی اجتماعی در ایران و افغانستان بیانیه قبلی گروه طالبان را که با گفتههای شمخانی مغایرت داشت، بالا آوردند که در آن طالبان میگوید «در تماس روزانه با ارتش امریکا» است. در همینحال یاسین ضیا، رییس ستاد ارتش افغانستان در ۲۸ جنوری از شمخانی انتقاد کرده و گفت: «متأسفانه درک شما از جنگ جاری در افغانستان نادرست است. طالبان با امریکاییها نه بلکه با مردم افغانستان میجنگند. ما در برابر هر گروه از دشمنان مردم افغانستان قاطعانه عمل میکنیم.»
ایران همچنین تلاش کرده است خدماتش را به عنوان یک میانجی بالقوه ارائه دهد. در ۲ فبروری محمد ابراهیم طاهریان، نماینده ویژه وزارت امورخارجه ایران با مقامات افغانستان از جمله عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه ملی و محمد حنیف اتمر، وزیر خارجه افغانستان، در کابل ملاقات کرد. این ملاقات به نظر میرسد تلاشی از جانب تهران برای میانجیگری بین طالبان و حکومت افغانستان باشد. عبدالله از موضع ایران نسبت به روند صلح افغانستان و نقش این کشور در «تأمین صلح» ستایش کرد.
دیدگاه درحال تغییر ایران نسبت به طالبان
رابطه ایران و طالبان همیشه صمیمانه نبوده است. در سال ۱۹۹۸ هنگامی که طالبان هشت دیپلمات و یک روزنامهنگار ایرانی را در کنسولگری ایران در مزارشریف به قتل رساندند، تهران قریب بود با افغانستانِ تحت سلطه طالبان وارد جنگ شود. پس از حمله امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، ایران با امریکا تمام و کمال همکاری کرد و در تشکیل حکومت افغانستانِ پسا طالبان نقش بسیار فعال داشت. تهران میان جنگسالاران افغان که به نظر میرسید با یکدیگر آشتیناپذیرند، میانجیگری کرد و آنها را به میز کنفرانس بازسازی افغانستان در بُن کشاند. ایران که سالها میزبان جنگسالاران مختلف افغانستان بود، گلبدین حکمتیار را به دلیل خصومتش با ایالات متحده اخراج کرد.
اما در ماه جنوری ۲۰۰۲ اوضاع تغییر کرد. رییسجمهور جورج دبلیو بوش در سخنرانی سالیانه خود در کنگره، ایران را در کنار عراق و کوریای شمالی «محور شرارت» خواند. این سخنرانی بوش احتمالا سرآغاز تماس ایران با طالبان شد. ایران از ترس حمله احتمالی ایالات متحده از طریق افغانستان، «مواد منفجره دستساز» را در اختیار طالبان قرار داد تا به کارزار شورشگری این گروه علیه اشغال ایالات متحده کمک کرده باشد. ایران به تدریج کمک به طالبان را راهی برای تضعیف امریکا دانست، اما از این گروه به گونهای حمایت نکرد که ثبات افغانستان در معرض خطر قرار گیرد.
سالها بدین منوال گذشت و در سال ۲۰۱۵ ولایت خراسان دولت اسلامی، گروهی به مراتب وحشیتر و خشنتر از طالبان، در افغانستان ظهور کرد. ایران که اعتمادش را به توانایی حکومت افغانستان برای شکستدادن ولایت خراسان دولت اسلامی از دست داده بود، به طالبان روی آورد و متعاقبا تماسها بین ایران و طالبان در سطوح بالا آغاز شد. برای مثال، ملا اختر محمد منصور، رهبر پیشین طالبان در ۲۱ می سال ۲۰۱۶ درحالیکه در راه برگشت از ایران به پاکستان بود توسط هواپیمای بدون سرنشین ایالات متحده کشته شد. بعدا این تماسها علنی شد و تهران اظهار داشت که حکومت افغانستان همیشه از جلسات میان طالبان و مقامات ایرانی مطلع میشده. جالب این است که در ۲۶ دسامبر ۲۰۱۸ شمخانی این جلسات را با «جدی» خواندن تهدید حضور ولایت خراسان دولت اسلامی در افغانستان، توجیه کرد.
روابط کنونی ایران و طالبان
درحال حاضر نه ایالات متحده و نه حکومت افغانستان قادر نیستند به تنهایی طالبان را مهار کنند، زیرا هیچکدام از ابزار فشار کافی بر این گروه برخوردار نیستند. در عینحال، به نفع کل منطقه است که افغانستان دوباره به لانهی امن گروههای تروریستی مانند القاعده تبدیل نشود. یک راهحل پایدار ممکن است راهحل منطقهای باشد که مانع سقوط افغانستان به کام هرج و مرج شود. ایران در چنین طرحی یک بازیگر اساسی خواهد بود و اگر بتواند بین طالبان و حکومت افغانستان موفقانه میانجیگری کند، برای تهران پیروزی سیاسی و امنیتی محسوب خواهد شد. اما برای تهران ضروری است که حکومت افغانستان همچنان فعالانه دخیل باشد و احساس نکند که از تلاشهای ایران کنار گذاشته شده است.
واقعیت این است که حکومت افغانستان با وجود همه کاستیهایش، توسط مردم افغانستان انتخاب شده است. این کشور در زمینههایی همچون حقوق زنان و حقوق اقلیتها دستاوردهایی داشته است که نباید قربانی شوند و همانطور که عبدالله تأکید کرده است، «باید در روند صلح منعکس شوند.»
در همینحال، اگر طالبان واقعا مایل به ورود به ساختار حاکمیت در افغانستان باشند، باید بپذیرند که اوضاع از اواسط دهه ۹۰ تاکنون بسیار تغییر کرده است. رهبران طالبان باید بدانند که برای حکومت در افغانستان نیاز دارند قلب و ذهن مردم افغانستان را به دست آورند و بدانند که تاکتیکهای خشونتآمیز فقط به عدم محبوبیت این گروه میافزاید.
طالبان طی چند ماه گذشته مسئولیت افزایش حملات خشونتآمیز در افغانستان را انکار کردهاند. با اینحال مردم افغانستان طالبان را باور نمیکنند. طالبان یک گروه یکپارچه با رهبری متمرکز نیست. چندین جناح مختلف در این گروه وجود دارد که هرکدام احتمالا درک متفاوتی از تقسیم قدرت دارند. همچنین ممکن است در داخل طالبان و نیز شورشیان خارجی ـ مانند ولایت خراسان دولت اسلامی ـ تخریبکنندگانی وجود داشته باشند که مخالف گفتوگوی صلح اند. طالبان به عنوان طرف مذاکره باید به صورت قابل مشاهده و قابل تأیید، از این تخریبکنندگان فاصله بگیرند.
همانطور که ارزیابی «گروه مطالعه افغانستان» در ماه فبروری نشان داد، «ایران نمیخواهد شاهد بازگشت رژیم طالبان در کابل باشد.» ایران نمیتواند انتظار داشته باشد که در صورت سقوط افغانستان به کام جنگ داخلی، طالبان به عنصر نیابتی تهران تبدیل شود. علاوه براین بین ایران و طالبان یک شکاف ایدئولوژیک واقعی وجود دارد. گذشته از آن، داشتن یک همسایه با ثبات به نفع تهران است.
همکاری منطقهای ممکن است تنها راهحل برای افغانستان و تنها راه دستیابی به صلح پایدار در افغانستان باشد. از این نظر، ایران ممکن است بتواند کمک کند.
فاطمه امان همکار ارشد غیرمقیم انستیتوت خاورمیانه است و برای بیش از ۲۰ سال در مورد ایران، افغانستان و منطقه کلانتر خاورمیانه نوشته است.