با استفاده بی‌رویه از تکنولوژی‌های ارتباطی چه‌چیزی را از دست می‌دهیم؟

با استفاده بی‌رویه از تکنولوژی‌های ارتباطی چه‌چیزی را از دست می‌دهیم؟

فرهاد حقیار

تصور کنید در جمع دوستانه‌ای نشسته‌اید، اگر صادقانه پاسخ دهید دوستان‌تان، با وجودی که برای لذت‌بردن دور هم جمع شده‌اید، مصروف چه کاری می‌باشند؟ مصروف موبایل نیستند؟ اگر هم با شما صحبت کنند، آیا توجه بیشترشان به گوشی‌های‌شان است یا چشمان شما؟ گذشته از این موارد، به نخستین کاری که بعد از بیدارشدن انجام می‌دهید توجه کنید؛ گوشی‌تان را چک نمی‌کنید؟ فیسبوک، انستاگرام و … را چک نمی‌کنید؟ همچنان به کاری که قبل از خوابیدن انجام می‌دهید نیز توجه کنید. قصد ندارم با بیان این مطالب شما را متوجه اعتیاد تکنولوژیک بسازم، زیرا اکثر ما در واقع معتاد تکنولوژی شده‌ایم. بحث اصلی این است که ما در واقع چه چیز گران‌بهایی را از دست داده‌ایم/می‌دهیم؛ زمان!

کمپنی‌ها و غول‌های تکنولوژی در عصر کنونی تمام تلاش‌شان این است که زمان ما را بدزدند. آن‌چنان ما را درگیر موبایل، تبلیت و کمپیوتر بسازند تا زندگی را بدون آن‌ها تصور نتوانیم. اگر واقع‌بینانه اعتراف کنیم، در کارشان نیز تاکنون موفق بوده‌اند. شاید بپرسید چرا زمان ما برای‌شان ارزشمند است؟ جواب ساده است؛ پول. هرقدر که ما درگیر فناوری‌هایی چون فیسبوک، گوگل، انستاگرام، پین‌ترست و… باشیم همان‌قدر جیب‌های آن‌ها پر از پول می‌شود. همان‌قدر مفاد و اعتبار جهانی نیز کسب می‌کنند.

عواقب استفاده بی‌هدف و بی‌رویه تکنولوژی‌های مدرن، مخصوصا تکنولوژی‌های ارتباطاتی، بحث داغی در سطح جهان است. همین‌حالا صدها تحقیق معتبر علمی در این زمینه صورت گرفته/می‌گیرد. کافیست شما جست‌وجو کنید. با بیان این مطلب، نویسنده قصد دارد تا سه مسأله مهم و حیاتی را به خوانندگان افغانستانی روشن سازد که در پایین هر کدام به بحث گرفته خواهد شد.

نخست: شناخت کاربران

نخستین تلاش هرکدام از تکنولوژی‌های ارتباطاتی را که می‌شناسید، شناخت مخاطب و یا استفاده‌کننده است. اطلاعاتی را که در زمان ثبت‌نام برای این ابزار‌ها می‌دهیم آغاز کار است. شاید فکر کنید مثلا فیسبوک تنها اسم و تخلص، ایمیل آدرس و یا هم شماره تماس‌تان را می‌داند و بس. تحقیقاتی که در دانشگاه استنفورد امریکا صورت گرفته نشان می‌دهد که با ۱۰ لایک فیسبوک شما را بهتر از فردی که همکار شما است می‌شناسد. با ۱۵۰ لایک، فیسبوک شما را بهتر از مادر تان و ۳۰۰ لایک بیشتر از همسرتان می‌شناسد. تعجب نکنید. صفحاتی را که لایک نمودید، ویدیو، تصویر، مطالب و حتا نظریاتی (کامنت‌ها) را که لایک نموده‌اید تمام‌شان توسط آلگوریتم‌های فیسبوک تحلیل و بررسی شده و نوعیت رفتاری شما را مشخص می‌سازد. فیسبوک خوب می‌داند که شما فرد گوشه‌گیر و یا اجتماعی هستید. غمگین و یا شاد، درون‌گرا یا برون‌گرا، طالب و یا غیرطالب و… هستید. فیسبوک فقط یک مثال است. تمام تکنولوژی‌های ارتباطی هرکدام به نوع خودشان شما را شناخته‌اند. مطابق به همین شناختی که دارند، زمان شما را کنترل می‌کنند. مثلا در یکی از تبلیغات فیسبوک واضح به مخاطبان گفته می‌شود که اگر می‌خواهید برند و یا محصول شما در جایی که حداقل روزانه سه‌ساعت افراد در آن حضور دارند تبلیغ شود پس به فیسبوک مراجعه کنید. بعد می‌گوید ما کاربران را می‌خندانیم، می‌گریانیم، متعجب می‌سازیم و به نوعی قانع می‌سازیم که محصول شما را بخرند. اساسی‌ترین بخش این تبلیغ همان بحث حضور سه‌ساعته افراد در فیسبوک به‌طور روزانه است. در این‌جا فراموش نکنید، وقتی فیسبوک و یا هر رسانه دیگر را مفت استفاده می‌کنیم پس ما مشتری اصلی فیسبوک نیستیم، ما در واقع محصول این شبکه‌ها هستیم که به بازرگانان فروخته می‌شویم. زمان ما برای آن‌ها فروخته می‌شود. پس گفته می‌توانیم حضور بیش از حد ما سبب می‌شود تا این شبکه‌ها، ما را حتا بیشتر از خود ما بشناسند و زمان ما را در قید و اختیار خود داشته باشند.

دوم: فروش اطلاعات

پس از این‌که تکنولوژی‌های ارتباطی ما را شناختند و رفتارها، باورها و کنش‌های ما را تشخیص دادند، نوبت به استفاده از این اطلاعات می‌شود. خیلی‌ها در واقع نمی‌دانند که مثلا کمپنی‌های چون فیسبوک، گوگل و تویتر با اطلاعات‌شان چه می‌کنند. جواب ساده است؛ آن‌ها اطلاعات ما را به بازرگانانی که تبلیغ می‌کنند، به سیاسیون و طبقه‌های این‌چنینی می‌فروشند. به‌گونه مثال، فرض کنید شما کمپنی تولید لباس شیک زنانه دارید و مشتریان اصلی شما جوانان هستند. اگر بخواهید در فیسبوک تبلیغ محصول‌تان را بگذارید، فیسبوک راحت محصول شما را به افرادی که جوان هستند و به چیزهایی که استفاده از محصول شما را کمک کند، علاقه دارند، تبلیغ می‌کند. یا فرض کنید آقای غنی می‌خواهد مخاطب اصلی تبلیغاتش افراد باسواد باشد، فیسبوک اطلاعات این‌که چه تعداد افراد باسواد در افغانستان کاربر هستند را برایش می‌دهد. ماجرای انتخابات امریکا و فروش اطلاعات کاربران توسط فیسبوک را جست‌وجو کنید، بعد چیزهای زیادی را در این مورد خواهید دانست. جالب است، شاید تجربه کرده‌اید که مثلا در گوگل ساعت‌دستی را جست‌وجو می‌کنید، بعد تبلیغات ساعت را در فیسبوک‌تان می‌بینید و یا در آمازون لباس ورزشی جست‌وجو می‌کنید بعد تبلیغات آن را در انستاگرام می‌بینید. این‌ها درواقع مثال‌هایی است که فروش و تبادله اطلاعات ما را بیان می‌کنند.

سوم: جهت‌دهی افکار، باورها و رفتارها

کار سومی که تکنولوژی‌های ارتباطی با دزدیدن زمان کاربران انجام می‌دهند، که در واقع بسیار مهم و نگران‌کننده نیز است، جهت‌دهی افکار، باورها و رفتارهای کابران است. جهان ما بسیار بسیار متأثر از شبکه‌های اجتماعی است. انقلاب‌ها، خیزش‌های مردمی، اعتراضات، انتخابات و بسیاری از موارد دیگر حالا به شدت متأثر از تکنولوژی‌های ارتباطی‌ای است که استفاده می‌کنیم. به اعتراضات و خیزش‌های مختلفی که در چندسال اخیر در افغانستان رخ داده توجه کنید. چقدر امکان برگزاری آن‌ها وجود داشت اگر شبکه‌های اجتماعی نمی‌بود؟ مسأله تنها این نیست. افرادی هستند که چندسال پیش هیچ علاقه‌ای به سیاست نداشتند اما حالا حداقل روز یک متن سیاسی در فیسبوک می‌گذارند. افرادی هستند که صمیمانه با اقوام مختلف رفاقت داشتند اما حالا نظریات زشت و زننده را علیه دوستان‌شان در شبکه‌های اجتماعی نشر می‌کنند. جامعه‌ی ما علاقه به ادبیات داشت، به ورزش، به سینما و… اما حالا چگونه جامعه‌ای داریم؟ سفره‌های ما پر از حرف‌های سیاسی است، برنامه‌های پربازدید ما سیاسی است، محتوای بیشتر نوشته‌های ما سیاسی است و سایر موارد. اگر شبکه‌های اجتماعی نمی‌بود آیا این‌قدر سیاست‌زده می‌شدیم؟ همه‌ی این‌ها گواه این مسأله است که با کنترل زمان ما، تکنولوژی‌های مدرن توانسته تا عقاید و رفتارهای ما را نیز جهت‌دهی نماید. وقتی شما دوبار یک ویدیوی داغ سیاسی را در فیسبوک بیشتر از سی ثانیه نگاه کنید، توسط ویدیوهای مشابه بمبارد می‌شوید. چرا؟ چون آلگوریتم‌های فیسبوک فهمیدند که شما به چه چیزی توجه می‌کنید. فرض کنید شما ۱۸ سال دارید و تازه شبکه‌های اجتماعی را استفاده می‌کنید. هیچ‌نوع نگرش خاصی به قضایای فعلی ندارید. یکباره مسأله سیاسی توجه‌تان را جلب می‌کند. روز چند ویدیو، تصویر و متن سیاسی می‌بینید. در نهایت شاید همین فیسبوک سبب شود که در یک اعتراض خشونت‌آمیز اشتراک کنید و کشته شوید و یا به شخص تندرو سیاسی و یا دینی مبدل شوید. پس هر قدر ما زمان می‌دهیم آن‌ها فرصت بیشتر پیدا می‌کنند تا عقاید ما را شکل دهند. مگر همین شبکه‌های اجتماعی سبب نشده که شما از غذا، از دفتر کار، از فرزند و حتا خصوصی‌ترین مجالس‌تان عکس بگیرید و اطلاعات نشر کنید؟ ما قبلا در مقابل همگانی‌سازی این موارد حساس بودیم، حالا چرا؟

پیامدها

سخت است که در مورد پیامدهای دزدیده‌شدن زمان ما حرف بزنیم. این مسأله ابعاد مختلفی دارد. در بعد خصوصی، ما کنترل زندگی خود را از دست داده‌ایم. بهترین مهندسان و طراحان جهان توسط این شرکت‌ها جذب می‌شوند تا زمان ما را بدزدند. باهم در این زمینه رقابت سختی دارند و هرکدام که بیشتر بدزدد بیشتر سود خواهد برد. در این میان هیچ‌کسی به من و شما منحیث کاربری که نگاه مثبتی به این تکنولوژی‌ها داشته‌ایم ندارد. به باور آن‌ها شما نباید کتاب بخوانید، نباید در مجالس دوستان‌تان با دل و جان حضور داشته باشید، نباید سر سفره با خانواده صحبت کنید، نباید از دنیای واقعی لذت ببرید؛ فقط عکس بگیرید در فیسبوک بیاندازید، بعد بنشینید ببینید چند لایک و کامنت خواهید گرفت. اگر لایک‌تان بیشتر بود خوشحال می‌شوید و عکس دیگری می‌گذارید و اگر کمتر بود تشویش و نگرانی حاصل می‌کنید که چرا دیگران این‌قدر لایک می‌گیرند و شما نه. افسرده می‌شوید، تنبل می‌شوید و از زندگی واقعی لذت نمی‌برید. تنها راهی که تسکین دردهای‌تان می‌باشد ادامه استفاده از این شبکه‌ها است چون دیگر معتاد شده‌اید و کنترل زمان‌تان را از دست داده‌اید. در بعد کلان، پیامدهای بسیار خطرناکی همین حالا رخ‌داده است. اگر تنها به افغانستان بپردازیم، جامعه ما چگونه شده است؟ اوج بی‌اعتمادی، اوج تعصب، اوج چنددستگی سیاسی، اوج خشونت، اوج ترس و اوج نفرت را مگر شاهد نیستیم؟! به ده نفر اگر شما هر روز یک ویدیوی گروه تروریستی را نشان دهید که تبلیغ کارشان را می‌کند، ظرف یک ماه چندنفر تروریست خواهد شد؟ چقدر میزان افراطیت بالا خواهد رفت؟ این‌ها تنها نمونه‌های کوچکی هستند که بر اثر دزدیدن زمان ما صورت گرفته است. مساله اطلاعات جعلی (اخبار جعلی) محصول همین دزدان زمان ما است. آیا می‌دانید در نزدیک‌ترین روزهای انتخابات امریکا میزان اخبار جعلی که در فیسبوک مردم می‌دیدند و حتا باور نیز می‌کردند بیشتر از اخبار رسانه‌های جریان‌اصلی بود؟ همین حالا چقدر معلومات نادرست را در فیسبوک می‌بینید؟ فیسبوک خودش نیز می‌داند که ما شایعه‌ها را بیشتر از واقعیت‌ها باور می‌کنیم. پس با شناخت این خاصیت ما، اطلاعات دروغین بیشتری به خورد ما می‌دهد. رسانه‌های جریان‌اصلی نمی‌دانند چگونه با این مسأله مقابله کنند، چون حالا باور دروغ آسان‌تر از واقعیت است. شما اگر یک موضوع واحد را به دو نفر بدهید که در گوگل جست‌وجو کنند، دو جواب متفاوتی خواهند دید. این یعنی دو واقعیت. آیا ما در دو جهان زندگی می‌کنیم؟ با تأسف، تکنولوژی‌های ارتباطی واقعیت‌ها را مطابق به شناختی که از ما دارند شکل می‌دهند. این یعنی هرکدام ما فکر می‌کنیم که مسأله من واقعی است و از تو دروغ. این یعنی جهانی مملو از تضاد و برخورد و بی‌باوری.

اما هنوز هم دیر نشده است. فرض کنید اگر این شبکه‌ها تلاش‌شان این ‌بود که راه بهتر و روش زندگی صلح‌آمیزتری را به ما هموار می‌ساخت، جهان ما جای بهتری نمی‌بود؟ اگر تمام تلاش این‌ها برای رشد انسانیت و تقویت دموکراسی می‌بود حالا دنیای متفاوتی می‌داشتیم. مخاطب من شبکه‌های اجتماعی نیست، انسان‌های واقعی‌ای است که نمی‌دانم چند نفرشان این مطلب را خواهد خواند. زمان ما با ارزش است. زمان ما اگر به قید این غول‌های تکنولوژی افتاد، دیگر کنترل زندگی خود را از دست خواهیم داد. من نمی‌گویم هرگز از این‌ها استفاده نکنیم، استفاده کنیم اما استفاده هدف‌مند. استفاده‌ای که زندگی واقعی ما را تقویت کند. نمی‌دانم ما چرا در مقابل افرادی که قصد دارند ۱۰ افغانی ما را بدزدند خیلی حساس هستیم اما در مقابل آن‌هایی که زمان ما (باارزش‌ترین سرمایه بشریت) این‌قدر بی‌احساس شده‌ایم.