صبح روز ۲۷ فبروری ۲۰۰۷، بمبگذار انتحاری با موتر تویوتا کرولای خود به پایگاه هوایی بگرام نزدیک شد. او ماهرانه از ایست بازرسی نیروهای پولیس افغانستان گذشت و حدود ۴۰۰ متر به سمت ورودی اصلی پایگاه پیش رفت. ایست بازرسی دوم دست سربازان امریکایی بود. بمبگذار انتحاری نرسیده به این ایست، در میان تجمع عابران پیاده و ازدحام وسایل نقلیه، واسکت انتحاری خود را منفجر کرد.
در آن انفجار ۲۰ کارگر افغان کشته شدند. آنها به دنبال کار به پایگاه بگرام آمده بودند. دو سرباز امریکایی و یک سرباز کوریای جنوبی عضو ائتلاف نظامی بینالمللی مستقر در افغانستان نیز جان خود را از دست دادند. او اولین سرباز کوریای جنوبی پس از جنگ ویتنام است که در یک جنگ خارجی جان باخت.
کسی که آسیب ندیده بود، مهمان ویژه پایگاه هوایی بگرام، «دیک چینی»، معاون رییسجمهور ایالات متحده بود.
دیک چینی یک روز قبل در سفری اعلامنشده وارد منطقه جنگی افغانستان شده بود. او از اسلامآباد با «ایر فورس ۲» به کابل پرواز کرده بود و برنامه داشت فقط چند ساعت در افغانستان برای ملاقات با رییسجمهور کرزی بماند. اما شرایط بد جوی مانع رفتن او به کابل شده بود و به این دلیل دیک چینی شب را در پایگاه هوایی بگرام سپری کرده بود. پایگاه بگرام در ۳۰ مایلی پایتخت افغانستان در آنزمان ۹ هزار پرسنل داشت.
چند ساعت پس از بمبگذاری انتحاری، طالبان با خبرنگاران تماس گرفتند تا مسئولیت حمله را به عهده بگیرند و نیز بگویند که دیک چینی هدف این حمله بوده. مقامات ارتش امریکا شورشیان طالب را مسخره کرده و به نشر و پخش دروغ متهم کردند. آنها گفتند که معاون رییسجمهور یک مایل از انفجار فاصله داشت و هرگز در معرض خطر نبود. آنها تأکید داشتند که گروه طالبان قادر نیست در چنین مدت کوتاهی، حملهای را علیه دیک چینی برنامهریزی کند، بهویژه با توجه به اینکه برنامه سفر معاون رییسجمهور در آخرین لحظه تغییر کرده بود. دگروال «تام کالینز»، سخنگوی نیروهای امریکایی و ناتو به خبرنگاران گفت: «ادعای طالبان مبنی براینکه آنها به دنبال معاون رییسجمهور بودند، مضحک است.»
اما این مقامات ارتش امریکا بودند که حقیقت را پنهان میکردند.
تورن «شاون دالریمپل»، یکی از فرماندهان «لشکر ۸۲ هوابرد» ارتش امریکا که مسئولیت تأمین امنیت بگرام را در آنزمان به عهده داشت، در گفتوگو با مصاحبهکنندگان «تاریخ شفاهی ارتش ایالات متحده» تأیید کرده است که اطلاعات درباره حضور دیک چینی به بگرام به بیرون درز کرده بود. او میافزاید که مهاجم انتحاری کاروانی از موترهایی را که از دروازه جلویی پایگاه بگرام خارج میشد، مشاهده کرده و با این تصور که دیک چینی یکی از سرنشینان این موترهاست خود را منفجر کرده بود.
اما بمبگذار طالبان خیلی کم خطا کرده بود. دالریمپل، که آنروز با «سرویس مخفی» امریکا برای برنامهریزی سفر معاون رییسجمهور همکاری میکرد، میگوید که طبق برنامهریزی آنها، معاون رییسجمهور قرار بود آنروز حدود ۳۰ دقیقه بعد با کاروانی دیگر عازم کابل شود.
دالریمپل در مصاحبه خود میگوید: «شورشیان این را میدانستند. مهم نبود چقدر برای مخفی نگهداشتن سفر تلاش شده بود، اما خبرش همه جا پخش شده بود. شورشیان کاروانی شامل یک وسیله نقلیه تقویتشده زرهی را دیده بودند که داشت از دروازه پایگاه خارج میشد. آنها فکر کرده بودند که این همان کاروان دیک چینی است… این حادثه چشمهای زیادی را به روی این واقعیت گشود که بگرام مکان امنی نیست. شورشیان مستقیما رخنه کرده بودند.»
ماجرای سال ۲۰۰۷ بیانگر تشدید جنگ در دو جبهه بود. طالبان با تلاش برای شکار معاون رییسجمهور در پایگاه محافظتشدهی بگرام توانایی خود را در راهاندازی حملات کلان با تلفات گسترده و در ساحات دور از قلمرو شورشیان در جنوب و شرق افغانستان نشان دادند. و ارتش ایالات متحده با مخفی کردن این حقیقت که شورشیان خود را تا بیخ گوش معاون رییسجمهور امریکا رسانده بودند، در باتلاق فریب و دروغگویی به مردم در خصوص جنبههای متفاوت این جنگ غرق شد. آنچه بهعنوان افشاگریهای گزینشی و خودخواهانه پس از حمله ۲۰۰۱ آغاز شد، به تدریج به تحریفهای عمدی و سرانجام دروغبافی و ارائه داستانهای بهشدت ساختگی تبدیل شد.
این گزارش از کتاب واشنگتن پست تحت عنوان «اسناد محرمانه جنگ افغانستان» که در تاریخ ۳۱ آگست منتشر خواهد شد، برگرفته شده است. این کتاب براساس مصاحبه با بیش از ۱ هزار نفر که نقش مستقیم در این جنگ داشتهاند و همچنین براساس هزاران صفحه سند بهدستآمده طبق «قانون آزادی اطلاعات» ایالات متحده، روایتی است تاریخی از اشتباهات امریکا در افغانستان.
این مصاحبهها و اسناد که اکثرا قبل از این منتشر نشده بود، نشان میدهد که چگونه اداره رییسجمهور جورج دبلیو بوش، باراک اوباما و دونالد ترمپ برای دو دهه حقیقت را از مردم پنهان کردند. آن حقیقت این بود که امریکا به تدریج در جنگی شکست میخورد که امریکاییها زمانی با قاطعیت از آن حمایت میکردند. رهبران سیاسی و نظامی امریکا بهجای بیان این حقیقت، تصمیم گرفتند تا بر اشتباهات خود سرپوش بگذارند و اجازه دهند جنگ ادامه یابد. حالا اداره بایدن در زمانی تصمیم به پایاندادن به این جنگ و خروج از افغانستان گرفته که طالبان قدرتمندتر از هر زمان دیگری پس از سال ۲۰۰۱ هستند.
برای اداره بوش و متحدانش در ناتو و افغانستان، ماههای منتهی به سفر دیک چینی به افغانستان در سال ۲۰۰۷ دوران وحشتناکی بود. تعداد حملات انتحاری در سال ۲۰۰۶ تقریبا پنج برابر شده بود و تعداد بمبهای کنار جادهای در مقایسه با سال قبل دو برابر شده بود. لانههای مرزی طالبان در پاکستان این مشکل را دامن میزد.
دیک چینی قبل از ورود به بگرام، در اسلامآباد با پرویز مشرف، رییسجمهور پاکستان ملاقات کرده بود تا از وی بخواهد که طالبان را سرکوب کند. مرد شمارهیک پاکستان وعده هیچ کمکی نداده بود و گفته بود که حکومتش «حداکثر تلاش خود را کرده است.»
مقامات نظامی ایالات متحده برخلاف اظهارات و بیانیههای علنی خود به حدی نگران حمله طالبان بر دیک چینی در مسیر بین بگرام و کابل بودند که نیرنگی را به کار بستند.
برنامه این بود که دیک چینی از دروازهای که به ندرت مورد استفاده قرار میگرفت، خارج شود. و قرار بود همراهان دیک چینی بهعنوان طعمه سوار شاسیبلندهایی شوند که معمولا برای مقامات ارشد اختصاص داده میشود. قرار بود دالریمپل، فرمانده جوان ارتش، معاون رییسجمهور را در موتر نظامی مجهز با یک مسلسل تا کابل همراهی کند. به این دلیل که به گفته دالریمپل: «آنها [شورشیان] هرگز انتظار نداشتند که دیک چینی سوار موتر نظامی مجهز با یک مسلسل باشد.»
اما این برنامه پس از حمله انتحاری لغو شد. مقامات نظامی تصمیم گرفتند که سفر زمینی برای دیک چینی تا کابل بیش از حد خطرناک است. او منتظر ماند تا هوا روشن شود و برای دیدار با کرزی به کابل پرواز کند. دیک چینی سرانجام بعد از ظهر آنروز افغانستان را سوار بر هواپیمای نظامی سی-۱۷، بدون حادثهای دیگر، ترک کرد.
در همان دوران که ارتش امریکا با بازخیزش طالبان دستوپنجه نرم میکردند، امریکا جنگی به مراتب بزرگتر در عراق راه انداخته بود و وضعیتی به مراتب بدتر از وضعیت نظامیان امریکا در افغانستان داشت. در عراق ۱۵۰ هزار سرباز امریکایی، یعنی شش برابر تعداد سربازان امریکایی مستقر در آنزمان در افغانستان، در باتلاق جنگ گرفتار شده بودند. عراق برای امریکا فاجعه آفریده بود و حکومت بوش هرگز نمیخواست مردم تصور کنند که امریکا در افغانستان نیز شکست میخورد.
در نتیجه با آغاز سال جدید، فرماندهان امریکایی مستقر در افغانستان سطح جدیدی از خوشبینی را از خود نشان دادند که آنقدر بیاساس و بیمایه بود که رفته رفته اظهارات و خوشبینی آنها به کمپین دروغپراکنی تبدیل شد.
تورنجنرال رابرت دوربین، فرمانده مأموریت امریکا برای آموزش نیروهای افغانستان، در ۹ جنوری سال ۲۰۰۷ به خبرنگاران گفت: «ما درحال غلبه هستیم.» او افزود که ارتش و پولیس افغانستان «هر روز پیشرفتهای بزرگ را از خود نشان میدهند.»
تورنجنرال بنیامین فریکلی، فرمانده لشکر دهم کوهستانی ارتش امریکا، چند هفته بعد ارزیابی خوشبینانهتری ارائه کرد و در یک کنفرانس خبری در ۲۷ جنوری گفت: «ما پیروز میشویم.» بهرغم افزایش بمبگذاریهای انتحاری از یک سال قبل، او اعلام کرد که نیروهای امریکایی و افغانستان «پیشرفت بزرگ» کردهاند و «طالبان و تروریستهایی را که در هر جا با این ملت مخالف هستند، شکست دادند.»
فریکلی گفت که شورشیان در افغانستان «به هیچیک از اهداف خود نرسیدند» و «به سرعت زمان شان به پایان میرسد.» او افزایش حملات انتحاری طالبان را نشانه «بیچارگی» طالبان دانست.
سه روز بعد، کارل ایکنبری، جنرال سه ستاره ارتش امریکا به برلین رفت تا حمایت عمومی اروپا از نیروهای ناتو را تقویت کند. او گفت که متحدان ناتو در سال ۲۰۰۷ «برای موفقیت آماده هستند» و گفت که طالبان را وحشت فرا گرفته.
ایکنبری افزود: «ارزیابی ما این است که آنها میبینند که زمان بر ضد آنها پیش میرود.»
اما شیرین بیانی جنرالها چیزی نبود که ارزیابی اطلاعاتی یک ساله مبنی بر قدرتگرفتن شورشیان نشان میداد.
در ماه فبروری ۲۰۰۶، رونالد نیومن، سفیر ایالات متحده در افغانستان در یک پیام دیپلماتیک محرمانه به مقامات در واشنگتن گفت که یک رهبر طالبان به امریکا هشدار داده است که «ساعت دست شماست، زمان دست ما.»
یک مقاوم دولت بوش که نامش فاش نشده است، به مصاحبهکنندگان تاریخ شفاهی گفته که مقامات امریکایی مستقر در افغانستان با توجه به افزایش حملات انتحاری و بمبهای کنار جادهای (تاکتیکهایی که شورشیان از عراق وارد افغانستان کرده بودند) در گفتوگوهای خصوصی نگران آغاز «حملهای به سبک حمله عید تت در قندهار» بودند. منظور او از «حمله عید تت»، لشکرکشی خونین نیروهای ویتنام شمالی در سال ۱۹۶۸ است که باعث کاهش حمایت مردم امریکا از جنگ ویتنام شد.
این مقام گفته که «در پایان سال ۲۰۰۵ و آغاز سال ۲۰۰۶ ما با نقطه عطفی در جنگ روبرو شدیم، وقتی به این واقعیت برخوردیم که در افغانستان شورشی وود دارد که میتواند واقعا ما را شکست دهد. اواخر سال ۲۰۰۵ همه چیز در مسیر اشتباه روان بود.»
نیومن در جولای سال ۲۰۰۵ بهعنوان دیپلمات ارشد امریکا وارد کابل شد. او بهعنوان پسر سفیر سابق ایالات متحده در کابل، در سال ۱۹۶۷ بهعنوان جوان تازه ازدواج کرده تابستان دلپذیری را در این کشور گذرانده بود. نیومن در آن زمان که صلح در افغانستان برقرار بود، به سرتاسر این کشور سفر کرده بود، اردو زده بود، و اسب و گاومیش سواری کرده بود.
وقتی نیومن ۳۸ سال بعد به افغانستان بازگشت، این کشور را یک ربع قرن را به صورت مداوم در جنگ سپری کرده بود. نیومن بلافاصله به مافوق خود در واشنگتنت گفت که آنچه واضح است این است که خشونت در آستانه شدیدترشدن است.
نیومن در گفتوگو با مصاحبهکنندگان تاریخ شفاهی ارتش: «در خزان سال ۲۰۰۵، من همراه با جنرال ایکنبری گزارش دادم که در سال آینده، یعنی سال ۲۰۰۶، ما با شورشهای فزاینده روبرو خواهیم شد و این بار جنگ خونینتر و به مراتب بدتر خواهد بود.»
اوایل، برای بسیاری از مقامات واشنگتن دشوار بود که باور کنند طالبان میتواند یک خطر استراتژیک خلق کند. حتا برخی از رهبران نظامی طالبان را در این مورد دستکم گرفته و تصور میکردند که هرچند طالب امکان دارد بخشهایی از مناطق روستایی افغانستان را تحت کنترل داشته باشد اما تهدیدی برای حکومت در کابل بهشمار نمیرود. بریدجنرال برنارد شامپوکس، معاون فرمانده یگان رزمی ارتش امریکا از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ در مصاحبه با تاریخ شفاهی ارتش میگوید: «ما فکر میکردی که توانایی طالبان بهشدت کاهش یافته است.»
تورن نیروهای ویژه پاول تولان که در سال ۲۰۰۵ در ولایت هلمند خدمت کرده، میگوید که مقامات ارشد ایالات متحده به اشتباه این جنگ را مأموریت حفظ صلح و بازسازی تلقی کردند و او سعی میکرد برای هرکسی که به حرفش گوش میدهد، توضیح دهد که جنگ شدت و طالبان قدرت گرفتهاند. او در مصاحبه با تاریخ شفاهی ارتش هشدار میدهد که «اگر این کار را درست انجام ندهیم، به این افراد اجازه میدهیم ما را از پیروزی بازدارند.»
اما اداره بوش هشدارهای داخلی را سرکوب کرد و در مورد جنگ دروغ گفت. دونالد رامسفلد، وزیر دفاع امریکا در مصاحبه ماه دسامبر ۲۰۰۵ خود با سیانان گفت که اوضاع در افغانستان آنقدر به خوبی پیش میرود که پنتاگون بهزودی نزدیک به ده درصد از نیروهایش را از افغانستان به خانه میآورد. او اعلام کرد: «این نتیجهی مستقیم پیشرفتهایی است که در کشور انجام میشود.»
اما دو ماه بعد دفتر رامسفلد و سایر مقامات در واشنگتن هشدار محرمانه دیگری از سفیر خود در کابل دریافت کردند.
نیومن در ۲۱ فبروری ۲۰۰۶ در پیامی نگران پیشبینی کرد که «خشونت طی چند ماه پیشرو افزایش مییابد»، بمبگذاریهای انتحاری در کابل و دیگر شهرهای بزرگ بیشتر میشود. او لانههای امن طالبان در پاکستان را مسئول دانست و هشدار داد که اگر به مسأله پناهگاه طالبان رسیدگی نشود، میتواند «برای ایالات متحده منجر به ظهور مجدد همان تهدید استراتژیکی شود که ما را چهار سال پیش به مداخله وا داشت.» به عبارت دیگر، او از یک یازده سپتامبر دیگر هشدار داد.
در این پیام نیومن با ابراز نگرانی گفت که اگر انتظارات ما مدیریت نشود، حمایت عمومی کاهش مییابد. او در مصاحبه خود با تاریخ شفاهی ارتش میگوید: «فکر میکردم که تلاش برای مدیریت انتظارات مردم امریکا برای این امر مهم است که آنها غافلگیر نشوند و همه چیز را عقبگرد نبینند.»
اما به مردم امریکا دیک چینین چیزی گفته نشد. اندکی پس از نامه محرمانه سفیر، بوش در سفر کوتاهی به افغانستان هیچ اشارهای به افزایش خشونت و خیزش دوباره طالبان نکرد. در عوض از پیشرفتهایی مانند برقراری دموکراسی، مطبوعات آزاد و مکتب برای دختران در افغانستان تعریف کرد. بوش در کنفرانس خبری ۱ مارچ ۲۰۰۶ به کرزی گفت: «کشور شما با پیشرفت خود ما را تحت تأثیر قرار داده.»
دو هفته بعد فریکلی در نشست خبری با خبرنگاران در بگرام قویشدن طالبان و القاعده را تکذیب کرد. فرمانده لشکر ۱۰ کوهستان گفت که خشونت به دلیل گرمترشدن هوا افزایش یافته و نیروهایش در وضعیت تهاجمی هستند: «ما برای جنگ به سراغ دشمن میرویم. اگر در هفتهها و ماههای آینده شاهد افزایش خشونت بودید ناشی از عملیاتهای تهاجمی ارتش ملی افغانستان، پولیس ملی و نیروهای ائتلاف خواهد بود.» او اضافه کرد: «من به شما میگویم که پیشرفت در افغانستان اداره دارد و شما واقعا میتوانید آنرا ببینید.»
دوربین، فرمانده ارتش برای مأموریت آموزشی نیروهای افغانستان در یک کنفرانس مطبوعاتی پنتاگون در ماه می هما سال گزارش خوشبینانهای از وضعیت نیروهای امنیتی افغان ارائه کرد و گفت که این نیروها «در ایجاد اختلال و نابودی» دشمنان خود مؤثر بودهاند و ارتش افغانستان در امر سربازگیری و جلب و جذب پیشرفت «چشمگیر» داشته است.
دوربین کنفرانس مطبوعاتی خود را با دعوت از روزنامهنگاران برای دیدن از افغانستان و قضاوت درباره عملکرد نیروهای امنیتی افغانستان، پایان داد. او گفت: «به نظرم اگر این کار را بکنید، مانند من از پیشرفت شان تحت تأثیر قرار میگیرید.»
چند روز بعد به راستی شخصی آمد تا از نزدیک ببیند. بری مککافری، جنرال بازنشسته ارتش امریکا قهرمان جنگ خلیج فارس بود. ارتش امریکا از وی پس از یک دهه بازنشستگی خواست تا از افغانستان و پاکستان دیدن کرده و ارزیابی مستقلی از وضعیت انجام دهد. این مأموریت علنی نشد.
مککافری در طول یک هفته با ۵۰ مقام عالیرتبه مصاحبه کرد. او در گزارش ۹ صحفهای خود از فرماندهان امریکایی تمجید میکند و چندین موفقیت آنان را برجسته میکند. اما حکم خود را صریح صادر میکند: طالبان به شکست حتا نزدیک نیست و جنگ «رو به وخامت» است.
او نوشت که طالبان را آموزشدیده، تاکتیک این گروه را «تهاجمی و هوشمندانه» و سلاح این گروه را «عالی» ارزیابی کرد. او همدیک چینین افزود که شورشیان طالب نه به وحشت افتادهاند و نه احساس میکنند زمان از دست شان میرود. او نوشت که طالبان تا وقتی ما خارج نشده باشیم منتظر میمانند.
مککافری گفت که ارتش افغانستان «به طرز فجیعی با کمبود منابع روبروست» و سربازان ارتش نسبت به طالبان مهمات و سلاحها به مراتب کمتری دارند. او پولیس افغانستان را بیارزش توصیف کرد و گفت «آنها در وضعیت فاجعهباری قرار دارند: آنها فاسد، ناشایسته، درگیر مواد مخدر و از نظر تجهیزاتی، آموزشی و رهبری ضعیف هستند.»
مککافری پیشبینی کرد که حتا در بهترین حالت، ۱۴ سال دیگر (تا سال ۲۰۲۰) طول میکشد تا نیروهای امنیتی افغانستان بدون کمک ایالات متحده بتوانند فعالیت کنند.
این گزارش زنجیره فرماندهی را پیمود و به رامسفلد و فرماندهان ستاد مشترک رسید. مککافری در گزارش خود هشدار داده بود: «ما در ۲۴ ماه آینده با شگفتیهای ناخوشایند زیادی روبرو خواهیم شد. رهبری ملی افغانستان نگراننند که ما در سالهای آینده بیسروصدا از افغانستان خارج شویم ـ همه چیز به دوش ناتو بیفتد ـ و اوضاع به هم بریزد.»
به دنبال نتیجهگیریهای هشداردهنده مککافری، رامسفلد دوزی دیگر از واقعیت تلخ افغانستان را دریافت کرد.
در ۱۷ آگست ۲۰۰۶ مارین استرومکی، مشاور غیرنظامی مورداعتماد وزیر دفاع گزارش محرمانه ۴۰ صفحهای خود را با عنوان «لحظات تعیینکننده افغانستان» ارائه کرد. استرومکی پس از مککافری سفر جداگانهای به افغانستان داشت و در بسیاری موارد نتیجهگیریهای مشابهی داشت.
اما او در گزارش خود گفته بود که در مورد قابلیت دوام و پایداری متحدان واشنگتن در کابل بهشدت تردید دارد. به گفته وی، حکومت افغانستان ناصادق و ناتوان بود که در نتیجه آن طالبان از خلأ قدرت به میان آمده در بسیاری مناطق این کشور بهره میبردند.
او نوشت: «این به معنای قویبودن دشمن نیست. بلکه حکومت افغانستان بسیار ضعیف است.»
در همانزمان سفارت امریکا در کابل با موج تازهای از بدبینی داخلی دستوپنجه نرم میکرد. سفیر نیومن در ۲۹ آگست ۲۰۰۶ در پیام محرمانهای به واشنگتن نوشت: «ما در افغانستان درحال پیروزی نیستیم.»
دو هفته پس از هشدار سفیر نیومن، ایکنبری در پنجمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر در مصاحبه با ABC News برعکس آنرا به مردم گفت. او تأکید کرد: «ما درحال پیروزی هستیم، اما من میگویم که هنوز برنده نشدهایم.» ایکنبری در پاسخ به این سوال که آیا امکان دارد امریکا شکست بخورد، گفت: «باخت در افغانستان، یک گزینه نیست.»
اما اگر جنرالها به سربازان خود در میدان نبرد گوش میدادند، احتمالا از دیک چینین غروری دوری میکردند.
بریدمل جان بیکفورد، سرباز ۲۶ ساله اهل لیک پلاسید، نیویورک بیشتر سال ۲۰۰۶ را در ولایت پکتیکا در شرق افغانستان گذراند. او همراه با سربازان لشکر ۱۰ کوهستان در پایگاه Firebase Tillman مستقر بودند. نام این پایگاه برگرفته از نام بازیکن لیگ ملی فوتبال بود که پس از ۱۱ سپتامبر وارد ارتش شد و بعدا در حمله خودی کشته شد.
بیکفورد میگوید که جنگ در سال ۲۰۰۶ نسبت به اولین مأموریت وی سه سال پیش در شرق افغانستان «تقریبا ۱۰ برابر بدتر» شده بود. واحد او هفته چهار یا پنج بار با شورشیان درگیر میشد. دشمن بالغ بر ۲۰۰ جنگجو را برای سقوط دادن پوستههای نظارتی نیروهای امریکایی بسیج کرده بود.
او در مصاحبه با تاریخ شفاهی ارتش میگوید: «ما میگفتیم طالبان را شکست دادیم. اما آنها همیشه در پاکستان مصروف تجدیدگروه و برنامهریزی بودند و اکنون قویتر از همیشه شدهاند. حملات و کمینهای آنان همیشه به خوبی سازماندهی شده بود و میدانستند که چه میکنند.»
در ماه آگست ۲۰۰۶ بیکفورد درحال گشتزنی در هاموی زرهی بود که شورشیان با نارنجکانداز به کاروان نیروهای امریکایی حمله کردند. یک ترکش ران راست، ساق پا، مچ پا و کف پای بیکفورد را شکافت. تیم بیکفورد حمله را دفع کردند اما دوران او بهعنوان پیادهنظام ارتش به پایان رسیده بود.
بیکفورد سه ماه در مرکز پزشکی والتر رید ارتش امریکا بستری بود. او در دوران نقاهت به تهدید فزاینده شورشیان فکر میکرد.
او میگفت: «آنها افراد بسیار باهوش و دشمن ما هستند، اما شایسته احترام زیادی هستند و هرگز، هرگز، هرگز نباید آنها را دست کم گرفت.»
کریگ ویتلاک گزارشگر تحقیقی واشنگتن پست با تمرکز بر مسائل امنیت ملی است. او پنتاگون را پوشش داده است، بهعنوان رییس دفتر برلین خدمت کرده است و از بیش از ۶۰ کشور گزارش داده است. ویتلاک در سال ۱۹۹۸ به واشنگتن پست پیوست.