طلوع خورشید امروز، شبیه آن روزها نیست؛ روزهای که صبحگاهانش حس از نو تولد شدن برایم خلق میکرد. سپیدهدم چشماندازی بود برای فردای بهتر و من برای ترسیم آن «فردای خوب»، با دلی سرشار از آرزوها مشتاقانه گام برمیداشتم.
بامداد هر روز، شروع تازهای بود برای دستیافتن به رویاهایم؛ رویاهایی که برای رسیدن به آن، هر صبح زود بهسوی جادهای راه میافتادم… جادهای که به مطلوبترین مکان محلهی زندگی ما منتهی میشد. جایی که هر روز زندگی من و صدها همنوع من را متفاوتتر از دیروز میکرد. سخن از خودشناسی و خداشناسی بود. آن مکان خواستنی و پرخاطره، جایی نبود جز مکتبی که در آن هر روز آموزشهایمان را فرا میگرفتیم.
آموزگاران نیکوسرشت، انسانهای بیآلایش و قناعتپیشهای بودند که با اندکترین امتیاز مادی، بزرگترین مسئولیت اجتماعی را بر دوش میکشیدند. آن آموزگاران نیکاندیشی که حضورشان بهسان فرشتگان آسمانی بودند و برای تربیهی سالم فرزندان این سرزمین صادقانه میکوشیدند. فرشتهصفتانی که به ما درس «انسانیت» میآموختند و آیندهی درخشان و راه رسیدن به تعالی دختران ستمدیدهی این جغرافیا را به کسب علم و دانش پیوند میزدند.
آری، دخترانی که به برکت آموزگارانشان باسواد شده بودند، آگاهی یافته بودند و با پندارهای بلندپروازانهای که داشتند، برای فردای بهتر یک نسل، رویاپردازی میکردند. آن دخترانی که گفتار و کردار نیکوپیشگان را سرمشق رسیدن به آرمانهای مقدسشان میپنداشتند.
مکتب، بهسان جهان هستی مان بود. مکانی برای فهم بهتر آموزههای دینی، محلی برای آگاهی از کردار و سنتهای پیامبران، فضایی برای تفکر و زمینهی برای تبارز اندیشههای نو.
دیوارهای صنف ما با آیهی از قرآن: «هَلْ یسْتَوی الذینَ یعْلَمُونَ والذینَ لَا یعْلَمُونَ» (برابر نیستند آنهایی که میدانند و آنهایی که نمیدانند.)، حدیثی از پیامبر اسلام: «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» (طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.) و شعری از شاعر چیرهدست زبان فارسی، فردوسی بزرگ «توانا بود هرکه دانا بود/ز دانش دل پیر برنا بود»تزیین شده بود.
آیهی قرآن، الهامی برای رسیدن به آگاهی بود. حدیث پیامبر اسلام رهنمای برای آگاهانه زندگی کردن و شعری که هربار زمزمهاش ذهن ما را بهسوی کسب دانایی بیشتر سوق میداد.
به بیان دیگر، گفتارهایی که بر در و دیوارهای صنف ما نقش بسته بودند، همه بر محور «فضیلت دانایی» میچرخید و نیروی انگیزهبخش و متغییری بود که روان دانشآموزان را بهسوی دانش و تفکر میکشاند.
اما دریغ! آن روزها را خیلی زود از ما گرفتند. زنان را به اسارت کشیدند و دختران را برخلاف آموزههای دینی و فرهنگی مردم این جغرافیا از حق آموزش و تعلیم محروم کردند.
توجیه دینی بستهماندن مکاتب دختران چیست؟
مخالفان آموزش زنان دلیل محرومیت این قشر را به آموزههای اسلامی پیوند زدهاند. پرسشی که اینجا در میان میآید، منبع و چیستی احکامی اند که مخالفان آموزش دختران برای توجیه تصمیمشان در این قبال عنوان کردهاند؟
دیدگاه واقعی دین اسلام در رابطه به حق تعلیم زنان چیست؟
گروهی که مکاتب دختران را بستهاند، آن آیهی قرآن، آن حدیث پیامبر اسلام و آن شعر فردوسی بزرگ را که در مورد فضیلت دانایی و علم گفته شده است، چگونه تفسیر میکنند؟
آیا میپذیرند که خدا در قرآن جایگاه «دانا» و «نادان» را یکسان تعریف نکرده است؟ از حدیث پیامبر اسلام که کسب علم را بر زن و مرد مسلمان واجب دانسته است، چه میدانند؟ در نهایت در رابطه به اندیشههای متفکرین بزرگ مسلمان که آگاهی را مایهی خداشناسی شمردهاند، چه پاسخی ارائه میکنند؟
تصمیمگیرندگانی که دلیل اسارت زنان و بستن مکاتب دختران را به احکام شرعی ارجاع میدهند، بفرمایند مبنای این احکام را در اسلام مشخص کنند تا میلیونها معترض به این تصمیم هم از صحتوسقم آن آگاه شوند.
هرچند نمیتوان انتظاری برای دریافت پاسخ این پرسشها داشت، اما آنچه مسلم است، بیاساس بودن این رویهی نامیمون در کشور ما است. این عملکرد نه از لحاظ آموزههای دینی و شرعی اساس دارد و نه هم ارزشهای فرهنگی مردم این سرزمین آن را برمیتابد.
به اطمینان میتوان گفت، اراده و قاطعیت دختران این سرزمین برای بازگشایی مکاتبشان خللناپذیر است. دختران افغانستان تا هنگام دریافت پاسخ قناعتبخش صدایشان را فریاد خواهند زد و به تلاشهای خستگیناپذیرشان در این راه ادامه خواهند داد.
ایمان دارم که روزی بانوان و دختران ستمدیدهی این مرزوبوم، آنانی را که دانسته یا نادانسته نصوص قرآن، احادیث پیامبر اسلام و گفتار اندیشمندان بزرگ اسلام را برخلاف آموزههای اسلامی تفسیر کردهاند، پاسخگو میکنند. دختران افغانستان مخالف هرنوع تفسیر رادیکال از آموزههای دینیاند که با ارزشهای اسلامی ما سنخیت ندارند.
با توجه به مواردی که در بالا تذکر یافت، اکنون چگونگی آموزش دختران را در دورهی پیامبر اسلام به بررسی میگیرم.
واکاوی آموزش زنان در صدر اسلام
نعمتالله صفری، در مقالهی «آموزش زنان در صدر اسلام» نگاشته است:
ظهور اسلام علاوه بر آنکه تحولی عظیم در جایگاه اجتماعی و حقوقی زنان پدید آورد، همچنین باعث ایجاد نقطه عطف تاریخی در جایگاه فرهنگی آنان شد که یکی از مظاهر آن تحول در مسائل آموزش زنان بود.
بررسی سیر این تحول بهویژه در نقاط آغازین آن به خوبی میتواند نقش دین اسلام و آورندهی آن و نیز آموزههای دینی را در پدیدآمدن این نقطه عطف تبیین کند. تنها مقایسهی کوتاهی میان تعداد انگشتشمار زنان فرهنگی عصر جاهلیت با حجم عظیم آنها پس از ظهور اسلام به بهترین وجه عظمت این تحول را نشان میدهد که در این راستا می توانیم بهعنوان نمونه از کتابهای شرح حال اصحاب پیامبر اسلام و نیز کتابهای راویشناسی، بهترین بهره را ببریم.
۱. آموزش زنان در دوره جاهلیت
در دوره جاهلیت مواد عمده آموزشی زنان، مواد عملیِ چون خانهداری، مواظبت از شتر، برافراشتن و نگهداری چادر بود که معمولا آموزگاران آنها مادرانشان بودند و از آنجا که دختران را در سنین پایین شوهر میدادند، در دوره کوتاهمدت زندگی آنها در خانه پدر، سعی میکردند تمام امور مربوط به چرخاندن یک زندگی را که در آن زمان برعهده زنان بود، به آنان بیاموزند.
در این دوره بهنامهای معدودی از زنان برمیخوریم که مرز آموزشهای عملی رایج را درنوردیده و مواد آموزشی دیگری چون شعر و کتابت را نیز فرا گرفتهاند. در مواردی که گویی سبقت را از مردان ربودهاند. از اینگونه زنان میتوانیم از «اُمّ جندب» همسر «امرؤالقیس» یاد نماییم که به مقامی رسیده بود که او را بهعنوان داور در اشعار میپذیرفتند و در موردی بین همسرش و شخصی بهنام «علقمه» داوری کرده و حکم به سود علقمه و به زیان شوهرش داد. همچنین میتوانیم از زنی بهنام «خنساء» دختر «عمرو بن حارث شرید» یاد کنیم که در بازار اقتصادی، فرهنگی عکاظ، هشت اشکال به یکی از شعرهای حسان بن ثابت وارد کرد که مورد پذیرش واقع شد.
دختر او عمرة در زمان پیامبر اسلام در مرثیهسرایی مشهور شده بود و چنین گفته شده است که پیامبر اسلام به اشعار او گوش فرا میداد. همچنین دربارهی «اعشی» یکی از بزرگترین شاعران جاهلیت چنین گفته شده که او به دخترش درس میداد و این دختر به مرور چنان صاحب ذوق گردید که پدرش به نظرات او در مورد اشعار تازه سرودهاش ارج مینهاد.
۲. آموزش زنان در زمان پیامبر اسلام
الف، دوره مکه
با بررسی دوره مکه در مییابیم که پیامبر اسلام از همان آغاز بعثت، دعوت خود را مخصوص مردان نگردانیده و پیام خود را مستقیم یا غیرمستقیم به گوش زنان نیز رسانیده است و شاهد آن حضور نسبتا چشمگیر زنان در حوادث مختلف این دوره است. از نکات جالب توجه این دوره آنکه اولین کسی که از سوی پیامبر اسلام دعوت به پذیرش اسلام شد و اسلام را پذیرفت، یک زن، یعنی همسرش خدیجه بود. همان بود که اولینبار مواد آموزشی دین اسلام از سوی پیامبر اسلام به او تعلیم داده شد. در اینباره چنین گفته شده است که پیامبر اسلام خود وضو و نماز را از جبرئیل فرا گرفت و چون جبرئیل رفت، پیامبر اسلام به نزد خدیجه آمده و وضو و نماز را به او تعلیم داده و هر دو به نماز ایستادند.
پس از خدیجه، فاطمه بنت اسد، مادر علی دومین زن مسلمان بود. «شهادت» اولین زن مسلمان در همان اوایل بعثت، یعنی سمیه مادر عمار یاسر،بهترین دلیل بر رسوخ تعالیم اسلامی در میان زنان میباشد.
حضور آگاهانه تعدادی از زنان مسلمان همراه شوهران خود در هجرت به حبشه،نشانگر آشنایی آنان با تعالیم و معارف اسلامی میباشد که مستقیما توسط پیامبر اسلام و یا غیرمستقیم توسط شوهرانشان به آنان آموزش داده شده بود.
داستان اسلام عمر، به نکته تازهای در آموزش زنان اشاره میکند و آن فراگیری معارف اسلام توسط یک زوج از یکی از اصحاب با سابقه است. در این داستان مشاهده میکنیم که فاطمه خواهر عمر به همراه همسرش سعید بن زید در خانه خود پذیرای «خَبّاب بن ارت» میشده و او به آنها تعلیم قرآن میداده است.
در همین داستان به این نکته برمیخوریم که وقتی عمر به قصد کشتن پیامبر اسلام بهسوی او رفت، او در میان چهل تن از یاران خود که شامل زن و مرد میشد، در خانهای در نزدیکی صفا به آموزش قرآن و معارف اسلامی مشغول بود.
ب، دوره مدینه
با استقرار دولت پیامبر اسلام در مدینه و پیریزی شالودههای اولین حکومت اسلامی و بنیانگذاری مسجد برای عبادت و تعلیم معارف اسلامی، آموزش زنان نیز دچار تحولی شگرف شد. مواد آموزشی زنان را میتوان در این دوره به دو بخش اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمود.
مواد آموزشی اسلامی علومی مانند قرآن، مسائل اخلاقی و مسائل حلال و حرام است که ترتیبدهندهی آن پیامبر اسلام بود. منظور از مواد آموزشی غیراسلامی بهگونهی تلویحی مادههای آموزشی چون شعر، طب و دیگر علوم میباشد. هرچند ترتیبدهندهی این مواد شخص پیامبر اسلام نبود و بهدلیل اینکه این علوم بنابر نیازمندی، بشر بدون وحی امکان دسترسی و تهیه آن را دارند. باید خاطرنشان کرد که پیامبر اسلام در مورد ضرورت آن سخنهایی گفته است، اما بهدلیلی اینکه اصل موضوع بعثت متمرکز به توحید و رستگاری بود، پیامبر اسلام آن را به سایر اشخاص واگذار کرده بود.
نتیجهگیری
با بررسی منابع مختلف و واکاوی احکام معتبر دینی چنین استنباط میشود که دین اسلام در هیچ آیات و هیچ مقطعی از تاریخ با آموزش زنان مخالفت نداشته، بلکه در چارچوب این دین مقدس برای گسترش و تقویت آن تلاش شده است. براساس منابع معتبر، احادیث و روایتهای مختلف، پیامبر اسلام آموزش زنان را واجب دانسته و بر فراگیری آن تأکید داشته است.
با در نظرداشت احکام دین اسلام در رابطه به حق آموزش، تعلیم و تحصیل زنان به این نتیجه میرسیم که منع آموزش زنان، عملی است غیراسلامی. آنهایی که با سرسختی و انعطافناپذیری در برابر آموزش دختران ایستادگی میکنند، باید به مطالعهی دقیق احکام اسلامی بپردازند و بدانند که بستن دروازههای مکاتب و محروم نگهداشتن میلیونها دختر این سرزمین از حق تعلیم و آموزش، نهتنها چهرهی دین مقدس ما را نزد جهانیان خدشهدار میکند، بلکه پایههای پیشرفت و ترقی کشور را نیز بیشتر از پیش متزلزل خواهد کرد.