عکس: fifa world cup

فوتبال جام جهانی، میدان آزمون ضمیر بشر

کاظم برومند

فوتبال که یک ورزش گروهی قانونمند است، گذشته طولانی را طی نموده است. در این ورزش، وزرشکاران یا به قول معروف، بازیکنان مطابق قوانین تعیین‌شده‌ی هیأت بین‌المللی فوتبال (IFAB)، به رقابت می‌پردازند.

 هر تیم یا گروه فوتبال متشکل از یازده نفر می‌باشد که با هم به رقابت می‌پردازند. زمین فوتبال دارای ۹۰ تا ۱۲۰ متر طول و عرض آن ۴۵ تا ۹۰ متر است. مسابقه‌ی فوتبال در دونیمه‌ی ۴۵ دقیقه‌ای صورت می‌گیرد. در رقابت‌های حذفی و رفت‌وبرگشت، در صورت تساوی نتیجه، رقابت به وقت‌های اضافه و ضربات پنالتی می‌رود.

آنچه در این ورزش قابل توجه است، قانونمند بودن این ورزش است که تمام بازیکنان مکلف به رعایت تمام قوانین فوتبال در میدان رقابت اند و در چوکات همین قوانین برای غلبه بر رقیب یا گروه مقابل تلاش می‌کنند.

با جهانی شدن فوتبال، حالا فوتبال به میدان رقابت قانونمند تلاش، مهارت‌ها و استعداد تمامی نوعی بشر تبدیل شده است. هر چهار سال یک بار جامی که سمبول تلاش گروهی کشور برنده‌ی رقابت است، برای رقابت میان کشورها گذاشته می‌شود. و تمام کشورهایی که در این رقابت راه‌یافته تلاش می‌کنند تا جام سمبول افتخار اجتماعی را برای گروه و کشور خویش بدست آورد.

در ترکیب تیم‌های فوتبال کشورها، نژادهای مختلف نوع بشر با عقاید و باورهای رایج و مطرح جهان رقابت می‌کنند و به ندرت تیمی را می‌توان یافت که یکی از نژادها و باورهای مطرح جهان که مدعی حقانیت باورهای خویش باشد را در ترکیب خود نداشته باشد. چون رقابت جام جهانی، بین ملل مختلف جهان برگزار می‌شود.

اما آنچه در این رقابت برای من قابل توجه و تأمل است، ضمیر انسان‌ها در این رقابت‌ها می‌باشد. توماس هابز، فیلسوف انگلیسی در سال ۱۶۴۲ میلادی در کتاب مشهور «شهروند» بیان نموده است که «انسان گرگ انسان است» و برای همین است که جوامع انسانی به ابداع قوانین می‌پردازند تا گرگ درون هر انسان را کنترل کند. این سخن توماس هابز با انتقادهای همراه شد. بعضی دانشمندان از جمله جان لاک این ایده‌ی هابز را مورد نقد قرار داده است.

اما آنچه تاریخ بشریت تجربه کرده است و می‌کند نظریه توماس هابز در مورد ضمیر انسان خیلی هم دور از واقعیت نیست؛ زیرا در معادلات و کشمکش‌های بزرگ گذشته و جهان امروزی شاهد واقعیت‌های تجربی ایده‌ی توماس هابز در مورد ضمیر انسان بوده و می‌باشیم.

در رقابت‌های جام جهانی فوتبال که یک رقابت کاملا قانونمند است، اما همیشه در جریان رقابت‌ها جلوه‌های ایده‌ی توماس هابز مشاهده شده است. در این رقابت‌ها ستاره‌های مطرح و مشهور فوتبال که از کودکی مشغول بازی فوتبال بوده‌اند و با قوانین فوتبال آشنایی کامل دارند، در حضور میلیون‌ها تماشاگر -با این‌که قانون فوتبال را می‌دانند- ولی تلاش در دور زدن قانون یا فریب دادن داور میدان می‌کنند.

مثلا زمانی که اندک تماسی به بدن یکی از بازیکنان از طرف بازیکن دیگر صورت می‌گیرد، بازیکن اولی تمام تلاش خود را می‌کند تا به داور و تماشاگران جلوه دهد که گویا خطایی صورت گرفته و از طرفی دیگر، بازیکن دومی حتا اگر این خطا را عمدا انجام داده باشد سعی بر این می‌کند تا خود را بی‌تقصیر در خطا جلوه دهد. در این حالت هر دو جناح ناخودآگاه ایده‌ی توماس هابز را اثبات می‌کنند. با این‌که می‌دانند تقصیرکار چه کسی بوده ولی در پی شکست همدیگر با ادعای خویش می‌شود.

این نوع رفتار نه تنها در رقابت جام جهانی فوتبال بلکه در تجربیات تاریخی بشر به کرات تکرار شده است. اغلبا، بشر در تقابل با هم‌نوع خود در پی اثبات خویش بوده است و سعی در شکست طرف خود ولو در بی‌عدالتی و عدم حقانیت نموده است.

اما با پیشرفت جوامع بشری، این رفتار ناشی از ضمیر بشر به میزان ظرفیت جوامع کنترل و محدود شده است. از زمانی که علم و تکنالوژی در جوامع بشری پیشرفت نموده است، نقطه عطف و امیدبخش برای جوامع انسانی شده است. مثلا امروزه اثبات جرم با تکنالوژی عصریِ محصول علوم جدید سبب کنترل امیال ضمیر بشر گردیده است که در قدیم تنها با حکمی مجرد مبتنی بر باورهای رایج قضاوت می‌شد. حالا در رقابت فوتبال هم تکنالوژی که محصول علوم تجربی جدید است، توانسته تا بر امیال ضمیر بشر کنترل داشته باشد و ادعای حق و باطل را تشخیص دهد.

در نتیجه، آنچه از سطرهای بالا نتیجه می‌‎گیریم این است که نوعی بشر، چه در عقب‌مانده‌ترین یا در پیشرفته‌ترین، قانونمندترین و دیموکرات‌ترین کشورها با داشتن باورهای مذهبی و غیرمذهبی مطرح جهان زندگی کند، برای غلبه بر دیگری از نوع خود، تمام سعی خود را می‌کند. حتا به قیمت دور زدن قوانین، عدالت، کرامت و حتا باورهای خویش تا طرف مقابل خود را مغلوب کند. جنگ‌های طولانی و بزرگ تاریخی بشر در این کره‌ی خاکی، حاکی از این نوع رفتار و ضمیر بشر است. بشر همیشه برای اثبات باورها، تفکر، ارزش‌ها و امیال خویش تلاش نموده عدالت بشری را نادیده بگیرد. آنچه در این میان توانسته بر ضمیر بشر کنترل داشته باشد، همانا تکنالوژی منتج از علوم بی‌طرف تجربی معاصر بوده است.