[یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و دربارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحت و سقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند]
امیرخان متقی، ملا یعقوب مجاهد، شهابالدین دلاور و خلیل حقانی سخنرانهای مهرهدرشت گروه طالبان در مراسم گرامیداشت از سیوچهارمین سالروز خروج ارتش شوروی سابق از افغانستان بودند. مراسمی که روز (چهارشنبه، ۲۶ دلو) در تالار «رادیو و تلویزیون ملی» که تحت کنترل طالبان است، برگزار شده بود.
ستایش از آزادی، تأکید بر حفظ اتحاد، پرهیز از اختلاف درونگروهی و توجه به وضعیت و مطالبات مردم نکات مشترک و محوری در گفتههای این مقامهای حکومت سرپرست گروه طالبان بود. اما برای یک لحظه هم نباید در گفتن این حرف تأخیر کنم که سخنپراکنی مقامهای گروه طالبان در ستایش از آزادی، جوک تلخ و آزاردهنده بود.
اگر برای لحظهای پروندهی خشونت، انسانکشی و جنایتی که این گروه در بیست سال گذشته در افغانستان مرتکب شدهاند بهجای خودش باشد، آنچه را که در هژده ماه گذشته زیر نام «امارت اسلامی» به اجرا گذاشتهاند، دشمنی آشکار این گروه با آزادی و ارزشهای آزادی بنیاد در جامعه بوده/میباشد. سلب کردن حق آموزش، حق کار، حق سفر و حق حضور اجتماعی از زنان افغانستان فاجعهای بود که در اولین روزهای پس از حاکم شدن دوبارهی این گروه بر افغانستان، رقم خورد. سپس حق آزادی بیان، حق آزادی فعالیت سیاسی، حق آزادی تجمع اعتراضی و حق آزادی فعالیت فرهنگی همه یکی پی دیگر توسط این گروه از مردم ساکن در افغانستان سلب شد.
سخنپراکنی سران کابلنشین گروه طالبان در ساحت آزادی از آن شعارهای مفت است که فقط از دهان دشمنان آزادی میتواند بیرون بزند. تلختر از این اما تأکید مقامهای حکومت اختناق بر توجه به حرمتگذاری به مطالبات مردم است. مردمی که عملا حکم گروگانشدگان بیدفاع بدست اختناق و سرکوب امارت طالبانی را دارند. مردمی که مضاف بر ستم، تحقیر، سرکوب و شکنجه، با فقر روزافرزون و کمرشکن نیز دست در گریبان اند.
اساسا مراسم ۲۶ دلو برگزار نشده بود که چند مقام امارت طالبانی از تعهد و نسبت شان با آزادی و مردم سخن بگویند، بلکه مناسبت ۲۶ دلو به این دلیل به یک همایش و تریبون بدل شده بود که اعضای حکومتی و کابلنشین این گروه زیر یک چتر جمع شوند و به آدرس نهاد قدرت در قندهار شاخ و شانه نشان بدهند. اما چرا؟
طالبان از همان روزهای اول ورود دوباره به کابل، دچار دودستگی بودند. شبکه حقانی و دیگران. این دوستگی یک واقعیت عریان و بیتعارف بود. آن روزها مسأله این بود که چهکسی کجا را میگیرد. جدال بر سر تصرف نهادها و منابع داخلی قدرت و ثروت بود و حقانیها بهدلیل ساختارهای منظم نظامیشان، در تصرف نهادهای دولتی دست بالاتر از دیگران داشتند.
این سخن نیز مطرح است که شبکه حقانی دستکم سه ماه قبل از ۱۵ آگست و فرار اشرف غنی، نقشهی راهش برای چگونگی ورود به کابل نهایی شده بود. میدانستند که گلوگاههای اقتصادی و قدرت سختافزار و در عین حال سودآور کدامین نهادهای دولتی است. سخن دیگر اینکه خلیل حقانی در این مدت همواره با حمدالله محب، مشاور شورای امنیت و همهکارهای نهادهای امنیتی حکومت اشرف غنی در تماس بوده است. بخش اصلی صحبتهای تلفونی این دو در محور نقشهی راه شبکه حقانی برای ورود در کابل و هماهنگی دقیقهی نود برای فرار اشرف غنی و چگونگی بیرون کشیدن حلقهی غنی از ارگ و افغانستان بوده است.
در فصل اول جدال درونی که با عبارت «شبکه حقانی و دیگران» تعریف میشد، حقانیها دست بالاتر در تصرف و تصاحب داشتند و دیگران بیشتر بهدلیل اعتراض بر چگونگی تصاحب قدرت، تقسیم شده بودند.
اما وقتی بحث تعامل با بیرون و امتیازهای بیرونمرزی وسط کشیده شد، سفر امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجهی امارت طالبانی به ناروی، چین، قطر، ترکیه و ایران صفبندیها و جدال دورنی را وارد فاز تازه کرد؛ چگونگی تعامل با جهان و مسألهی دسترسی به امتیازهای بیرونی. چون قصه امتیازهای دورنی و تصاحب گلوگاههای ثروت دیگر یکسره شده بود.
در فاز تازه، جدال درونی گروه طالبان در شکل و محتوا دستخوش تغییر شد. از نگاه شکل، عبارت شبکه حقانی و دیگران، به حلقهی ملا هبتالله و دیگران تغییر کرد و قدرت عملا از کابل به قندهار منتقل شد.
حلقهی هبتالله عمدتا پیران تندرو و مدعیان «پیاده کردن فوری شریعت مطلق» بر جامعهاند. تندروانی که متأثر از مدارس تندرو پاکستانیاند و حتا در درون خود طالبان نیز متهم به هماهنگی با آیاسآی و پیروی از هدایت استخبارات پاکستان میباشند. این در حالی است که ملا هبتالله، امیر و عالیترین مقام امارت طالبانی است؛ مرجع صدور حکم و فرمان، سکاندار نهاد قدرت. مهمتر اینکه حلقهی هبتالله اکثریتی از فرماندهان جنگ بیستسالهی طالبان علیه امریکا و جمهوریت را نیز با خود دارد.
دیگرانی که حالا شبکه حقانی نیز بخشی از آن میباشد، طالبان عملگرا و نسل دومیاند که اکثریتشان زندان بگرام و گوانتاناما را سپری کردهاند. در قطر زندگی کردهاند. بیش از یکدهه با نهادهای استخباراتی کشورهای منطقه، غرب و امریکا در تماس و تعامل بودهاند. مجموعهای که میشود گفت حاکمان کابلاند و در پی تمرین بروکراسی قدرت و رسیدگی به مصلحت تداوم سلطه بر افغانستان هستند.
برای حلقهی هبتالله، ظاهرا هیچ مصلحتی فراتر از «شریعت مطلق» وجود ندارد. از همین رو رویکرد معطوف به پیاده کردن فوری «شریعت مطلق» منجر به صدور فرمانهای محدودکننده و تندروانهی شده است که جناح دیگران، عمدتا کابلنشین را در چگونگی تعامل با جهان بیرون بهویژه با امریکا و غرب دچار مشکل ساخته است.
طالبان کابلنشین و عملگرا میدانند که چسپیدن به نسخهی «شریعت مطلق» راه بهجایی نمیبرد و بهزودی امارت نوپایشان را به بنبست و فروپاشی میکشاند. اطلاعات موثق از درون کابل نشان میدهد که از ماهها به اینسو، تلاش و گفتوگو میان کابل و قندهار در خصوص چگونگی رویکرد به تطبیق شریعت و چگونگی تعامل با غرب و امریکا به بنبست رسیده است. در حدی که طالبان کابلنشین در دو ماه اخیر بارها از طریق رسانهها و برگزاری همایشهای سیاسی علیه حلقهی ملا هبتالله و نهاد قدرت در قندهار سخن گفتهاند.
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، آنچه طالبان کابلنشین در مراسم ۲۶ دلو در قبال آزادی، وضعیت و مطالبات مردم بر زبان راندند، چیزی جز یک جوک تلخ و دروغ شاخدار نبود و نمیتواند باشد. وقتی قرار باشد به طالب از منظر مردم و آزادی نگاه شود، این گروه در فکر و عمل دشمنان قسمخوردهی آزادی و مطالبات آزادی بیان مردم افغانستان است.
برای همین برگزاری مراسم ۲۶ دلو در کابل، نمایش قدرت در فاز صفآرایی درونی بود. بهگونهای، تلاشی در راستای اتمام حجت به آدرس حلقهی هبتالله در قندهار. ولی از آنجا که حلقهی هبتالله نمیتواند محاسبات عملگرایانهی طالبان کابلنشین را بربتابد و از سوی دیگر، دیگرانِ کابلنشین میدانند که چسپیدن به رویکرد پیاده کردن «شریعت مطلق»، حکم بشکهی زرد برای سرنوشت امارت نوپا و شکنندهی طالبان را دارد، احتمال کلید خوردن یک موجی از حذف و ترورهای درونی، ظاهرا برای طالبان اجتنابناپذیر شده است. در ضمن، از باب تکرار احسن، سخنپراکنی طالبان کابلنشین با شعار آزادی و چاشنی رعایت وضعیت مردم در حکومتداری، جز یک جوک تلخ و دروغ شاخدار چیزی دیگر نمیتواند باشد.
تقلای سخنگویان امارت طالبانی را یک جوک عنوان ندهیم، دستکم آدم را یاد همان فکاهی «چه گوساله گوساله است» معروف میاندازد.