«خطرناک‌ترین جای جهان؛ مرزهای بی‌قانون پاکستان» (۳۴)

نویسنده: امتیازگل | مترجم: غفار صفا

عربستان سعودی عمدتا در پاکستان به‌عنوان کشوری تلقی می‌شود که در مسائل مهم سیاست خارجی‌اش بی‌سروصدا از واشنگتن پیروی می‌کند؛ تا حدی به این دلیل که سعودی‌ها برخلاف امریکایی‌ها که مرتبا با اسلام‌آباد سیاست نوسانی دارند، اهمیت چندانی ندارند. سعودی‌ها در تأمین مالی و تسلیح گروه‌های مذهبی-سیاسی از جمله اهل حدیث، لشکر طیبه و اتحاد اسلامی افغانستان، همچنان ساخت‌وساز و تأمین هزینه‌ی مساجد و مدارس دینی نقش مهمی ایفا می‌کنند، اما حضور شان ظریفانه‌تر از آن است که بتوان به آسانی درک کرد.

انقلاب جنوری ۱۹۷۹ ایران، رقابت تهران و ریاض را وارد مرحله‌ی جدیدی کرد. دستگاه سلطنتی عربستان سعودی از نارضایتی‌های داخلی و کاهش اقتدار آنان در کشورهای همسایه نگران شدند. به این ترتیب از آن‌جا که آخوندهای ایرانی با شعار صدور انقلاب دست به ایجاد مراکز فرهنگی و حمایت از سازمان‌های همفکر شیعه‌ی‌شان در سراسر منطقه، از جمله پاکستان آغاز کردند، سعودی‌ها نیز به سرمایه‌گذاری روی احزاب سیاسی سنی و وهابی شروع کردند و هزینه‌های بزرگ مالی را برای این هدف تخصیص دادند. حمله‌ی شوروی به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ فرصت مناسبی را برای سعودی‌ها فراهم کرد تا از احزاب مذهبی-سیاسی سنی هوادارشان به حمایت‌های مالی بپردازند. آنان مدارس دینی را به لحاظ مالی تأمین کردند و دست به تأسیس احزاب سیاسی مانند سپاه صحابه پاکستان برای مقابله با نفوذ شیعیان ایرانی زدند. سعودی‌ها نزدیک به چهار میلیارد دالر برای حمایت از جهاد علیه شوروی هزینه کردند که عمدتا به احزاب سنی و وهابی افغانستانی‌ها که با رژیم کابل در جنگ بودند، اختصاص یافت. با شدت‌گرفتن درگیری‌های جناحی در افغانستان پس از خروج شوروی در اپریل ۱۹۹۲، رقابت عربستان و ایران نیز تشدید یافت.

سعود‌ی‌ها و پاکستانی‌ها دست‌بدست هم دادند تا نفوذ ایران را هم در افغانستان و هم در خود پاکستان با حمایت مالی (و اجازه‌دادن) به رشد قارچ‌گونه‌ی حوزه‌های علمیه‌ی اهل سنت در سراسر کشور مهار کنند. برخی از احزاب مذهبی-سیاسی مانند جمعیت علمای پاکستان (جی‌یوپی) دریافت‌کنندگان اصلی کمک‌های مالی عربستان بودند.

در حالی‌که کمک‌های مالی عربستان سعودی برای حوزه‌های علمیه‌ی سنی‌ها در پاکستان سرازیر می‌شد، در طول دهه‌ی ۱۹۹۰ منجر به یک درگیری مذهبی خشونت‌آمیز گردید که عمدتا در مرکز پاکستان متمرکز بود؛ در پنجاب، جایی که گروه‌های سنی رادیکال مانند اس‌اس‌پی، لشکر جنگوی، جیش محمد، لشکر طیبه و جماعت‌الدعوه و سازمان‌های رادیکال شیعه از جمله تحریک جعفریه‌ی پاکستان که بعدا منقرض شد، قرار دارند.

تقریبا همه‌ی این سازمان‌ها در جنوری ۲۰۰۲ ممنوع اعلام شدند، اما منابع مالی آن‌ها هرگز نخشکیدند. این پول‌ها همچنان از طریق منابع مختلف از جمله عربستان سعودی سرازیر می‌شد. امروزه بیشتر این سازمان‌ها (از کراچی گرفته تا پنجاب و وزیرستان) اهداف مشترکی دارند و به‌دلیل پابندی فراگیر شان به ایدئولوژی القاعده وصل شده‌اند. حداقل ۷۵ درصد از جمعیت ۱۷۵ میلیونی پاکستان را مسلمانان سنی تشکیل می‌دهند.

جالب است که خانواده‌ی سلطنتی سعودی اغلب در مواقع بحرانی به پاکستان کمک کرده است. به‌گونه‌ی مثال، بلافاصله پس از آزمایش‌های هسته‌ای پاکستان در ماه مه ۱۹۹۸ صادرات نفتی خود را به‌گونه‌ی رایگان برای پاکستان ارائه کرده است. سعودی‌ها با جنرال مشرف معامله کردند و به نواز شریف، نخست‌وزیر سابق اجازه دادند تا پس از ترک کشور به مدت ده سال در عربستان زندگی کند. یک چنین روابطی بر تمایل خانواده‌ی سلطنتی مبنی بر حفظ نفوذ شان در پاکستان تأکید می‌ورزد. روابط نزدیک با احزاب مذهبی-سیاسی جناح راست و به‌ویژه گروه‌های سنی، ابزار مهمی برای نفوذ در اختیار سعودی‌ها قرار می‌دهد.

دست هند؟

نظریه‌ای دیگری که در پاکستان رایج است، هند را به‌عنوان منبع مالی برای ستیزه‌جویان معرفی می‌کند. دستگاه قدرت در هند همواره به پاکستان و سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی آن با شک و تردید نگاه کرده است. این کشور پاکستان را مسئول حمایت از شورش سیک‌ها در پنجاب هند در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ و ایجاد شورش کشمیر در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ می‌داند و معتقد است که آی‌اس‌آی عمیقا در ربودن هواپیمای مسافربری هند به قندهار در دسامبر ۱۹۹۹، حمله بر پارلمان هند در سال ۲۰۰۷، حمله به سفارت آن کشور در کابل در جولای ۲۰۰۸ و حمله‌ی بمبئی در نوامبر ۲۰۰۸ دست دارد. متکی بر این استدلال، حکومت هند تصمیم گرفته تا با همسایه‌ی خود تسویه‌ حساب کند. مشارکت‌های فزاینده‌ی هند در افغانستان (حمایت مالی به ارزش بیش از ۵۰۰ میلیون دالر بین سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۷، آموزش پرسونل و پروژه‌های بازسازی) همه به‌عنوان مظاهر تمایل هند برای تضعیف نفوذ پاکستان در افغانستان وانمود می‌گردد.

سوءظن دستگاه سیاسی پاکستان به هند سابقه‌ی طولانی دارد و به تجزیه‌ی پاکستان در ۱۹۷۱، زمانی که بخش شرقی آن پس از ماه‌ها شورش و جنگ با کمک هند، به کشور مستقلی به‌نام بنگله‌دیش تبدیل گردید، برمی‌گردد. پاکستانی‌ها در آن زمان هند را به حمایت مستقیم از جدایی‌طلبان بنگالی به رهبری شیخ مجیب‌‎الرحمان متهم کردند. مشاهد حسین، سردبیر سابق مسلمان و یک ستون‌نویس سندیکایی که به یک سیاست‌مدار تبدیل شده است، می‌گوید: «هند اساسا با کمک به مجیب‌الرحمان نقش دایگی ولادت بنگله‌دیش را انجام داده است.» پاکستان از آن زمان تا اکنون بارها به‌دنبال حمایت از جنبش‌های جدایی‌طلب هند و دامن‌زدن به شورش‌ها به‌ویژه در کشمیر بوده است.  

اتفاقا من در قندهار بودم که ماجرای ربوده‌شدن هواپیمای ایرباس هندی اتفاق افتاد و به‌تاریخ ۳۱ دسامبر تصمیم گرفتم تا آن را پوشش دهم. پرواز ۸۱۴ خطوط هوایی هند در ۲۴ دسامبر ۱۹۹۹ از فرودگاه بین‌المللی تریبو وان کاتماندو به سمت فرودگاه بین‌المللی ایندرا گاندی در دهلی نو در حال پرواز بود. این هواپیمای ایرباس ۳۲۰ با حدود ۱۵۶ سرنشین اندکی پس از ورود به حریم هوایی هند در حدود ساعت ۵:۳۰ دقیقه‌ی بعدازظهر و پس از آن‌که پنج نفر از شهروندان پاکستانی کنترل آن را بدست گرفتند، ربوده شد. پس از امتناع مقامات پاکستانی و امارات متحده، این هواپیما در نهایت به فرودگاه قندهار در افغانستان فرود آمد.

یکی از مذاکره‌کنندگان ارشد هندی، اندکی پس از رهایی ۱۵۰ نفر از هموطنانش تعجب می‌کرد که این چهار نفر ستیزه‌جوی مبادله‌شده با گروگان‌ها و خود هواپیماربایان به کجا خواهند رفت و این رویداد چه تصویری از پاکستان به‌جا خواهد گذاشت. حداقل سه نفر از زندانیان آزادشده، از جمله عمر سعید شیخ (که بعدا به اتهام دست‌داشتن در قتل دانیل پرل، روزنامه‌نگار امریکایی محکوم شد)، مولانا مسعود ازهر و مشتاق زرگر در پاکستان به‌سر می‌بردند. هواپیماربایان نیز چنین کردند. احتمالا به این دلیل که این معامله حدود ده ساعت برای آنان فرصت داده بود تا افغانستان را ترک کنند، هیچکدام شان نتوانستند به‌سوی مرز ایران بروند.

این فصل از هواپیماربایی به‌شدت غرور هندی‌ها را لکه‌دار کرد. علی‌رغم موافقت با آزادی ستیزه‌جویان از زندان‌های هند، جسون سینگ، وزیر خارجه‌ی هند هنگام پاسخ‌دادن به پرسش‌های خبرنگاران در فرودگاه قندهار نتوانست خشم خود را پنهان کند. او گفت: ما هرگز تسلیم تروریست‌ها نخواهیم شد. وقتی یک خبرنگار امریکایی به او خاطرنشان کرد که «آقا شما همین اکنون با آزادکردن چهار تروریست تسلیم آنان شده‌اید!» سینگ ترجیح داد پاسخ ندهد و به پرسشگر دیگری روی آورد.

این زمان برای تمام اعضای تیم مذاکره‌کننده یک آزمون سخت بود. آنان توانستند هواپیما و مسافران آن را آزاد کنند، اما هزینه‌ی سنگینی پرداختند. در عین حال این هواپیماربایی صفحه‌ی جدیدی را در گفت‌وگوهای راهبردی امریکا-هند بر سر مبارزه با تروریسم به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های کلیدی باز کرد. یکی از اعضای ارشد تیم هندی در قندهار با اشاره به هواپیمایی که در حال پرواز بود، به من گفت: «ما آنچه را که شما با ما کردید هضم خواهیم کرد، اما شما نخواهید توانست آنچه را که ممکن است ما با شما انجام بدهیم هضم کنید.» سخنان او به وضوح نشان می‌داد که او معتقد است دست سازمان‌های پاکستانی پشت این هواپیماربایی بوده است.

زمانی‌که طالبان سرنگون شدند، هند تمام توجه‌‌اش را برای ایجاد روابط با دولت کرزی معطوف کرد. یک مقام هندی که در قندهار با او صحبت کرده بود نیز بخشی از دیپلوماسی تهاجمی هند برای بدست‌آوردن قلب و ذهن مردم عادی افغانستان بود. هند سه فروند هواپیمای ایرباس، ۴۰۰ عراده بس مسافربری، تقریبا ۱۰۰ موتر به‌شمول کامیون‌ها، تریلی‌های دفع زباله و غیره را به شهرداری کابل، ده‌ها هزار تُن مواد خوراکی همراه با وعده‌ی همکاری در سایر زمینه‌های متعدد، به دولت و مردم افغانستان اهدا کرد. در طی سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ هند با وصل سیستم مخابراتی افغانستان به ماهواره‌های هندی، به دولت افغانستان کریدیت داد. حالا نه‌ تنها سیستم ارتباطی افغانستان از طریق ماهواره‌های هندی می‌گذرد، بلکه رادیو تلویزیون ملی افغانستان (آرتی‌آ) و ده‌ها ایستگاه رادیویی (اف‌ام) نیز در سراسر افغانستان از آن استفاده می‌کنند. هند بخش‌های خاصی از نیروهای نظامی افغانستان را آموزش می‌دهد و در حال ساخت‌وساز ساختمان جدید پارلمان در کابل است.

یک مقام اطلاعات غیرنظامی پاکستان در کابل اظهار داشت که دیپلومات‌های هندی نقش مهمی در بسیج گروه‌هایی از افغانستانی‌ها و پاکستانی‌ها دارد که به‌باور او آنان می‌توانند در همسویی با بیت‌الله محسود، پاکستان را بی‌ثبات کنند. (۱۰) جالب این‌جا است که برخی از دستیاران بیت‌الله محسود خودشان در حضورداشت سی و چند خبرنگار در ماه می ۲۰۰۸ که برای ملاقات با رییس آنان به وزیرستان جنوبی سفر کرده بودند، موضوع دخالت هند را مطرح کردند. یکی از خبرنگاران که خواست نامش افشا نشود، به نقل از یک جنگ‌جوی نقابدار محسود گفت: «امیر [بیت‌الله] به ما گفت که وقتی مذاکراتش برای توافق صلح در وزیرستان جنوبی با مقامات پاکستانی به مشکل مواجه شد، پیشنهاد حمایت هند را رد کرد.» (۱۱)

او گفت: «این پیشنهاد در ماه مارچ ارائه شده بود، زمانی که افرادش در حال مذاکره برای رهایی طارق عزیزالدین، سفیر پاکستان در کابل از طریق نزدیکان جلال‌الدین حقانی بودند.» همچنان افزود: «بیت‌الله با طارق عزیزالدین نیز در این مورد صحبت کرده بود.» در مورد صحت‌وسقم یک چنین اظهاراتی تا زمانی که مستقیما توسط افراد یا جناح‌های درگیر تأیید نشود، نمی‌توان اعتماد کرد. حتا سفیر عزیزالدین در جریان دیدار ما در کابل در ماه جون از اظهار نظر در مورد این موضوع خودداری کرد و گفت مایل نیست به وخامت اوضاع دامن بزند. او برای چند سال از اظهار نظر در مورد مسائلی که برای افکار عامه شناخته شده نبود، خودداری و صرفا موضع دولت پاکستان را در مورد مشکوک‌بودن شان نسبت به فعالیت نمایندگی‌های دیپلوماتیک هند در افغانستان در راستای بسیج گروه‌های شبه‌نظامی علیه منافع پاکستان، تکرار کرد.

اکثر پاکستانی‌ها چه نظامی و چه غیرنظامی، به این باور هستند که هند از طریق دیپلومات‌ها و مؤسسات خود (در ایجنسی‌های مناطق قبایلی و بلوچستان) به شورش‌ها علیه پاکستان کمک کرده است. آنان باور دارند که ارتش آزادی‌بخش اسرارآمیز بلوچستان از هند حمایت مالی و فنی دریافت می‌کند و قنسولگری‌های هند در جلال‌آباد و قندهار به‌ویژه از عناصر ضد پاکستانی برای «تسویه حساب با پاکستان به‌دلیل حمایت‌اش از ستیزه‌جویان کشمیر» استفاده می‌کنند. دستگاه سیاسی پاکستان از گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های هندی و نظریات بیان‌شده توسط کارشناسان در آن‌ها استفاده می‌کند تا ادعاهای خود را مبنی بر دخالت هند در مناطق قبایل آزاد و بلوچستان تقویت کند.

یک سرمقاله‌ی‌ مجله «اندیا تودی» در ۱۹ جنوری ۲۰۰۹ مصداق روشنی از این مورد است. در این سرمقاله آمده: «درس‌هایی وجود دارد که هند باید از جنگ ۱۹۷۱ بیاموزد، درسی که نتیجه‌ی یک راهکار سنجیده و دقیق است.» این سرمقاله استدلال می‌کند که «آنچه وضعیت کنونی خواستار آن است عبارت است از تلاش گسترده‌ی مشابه با هدف و دورنمای روشن. اگر هدف سال ۱۹۷۱ تجزیه پاکستان بود، بازی ۲۰۰۹ بایستی خنثاسازی پاکستان باشد تا نتواند بیشتر از این خطری برای هند محسوب شود.» یکی از چهار نکته‌ شامل برنامه‌ی پیشنهادی این سرمقاله عبارت است از: «بهره‌برداری از اختلاف‌های داخلی پاکستان و آشکارکردن نقاط ضعف آن در بلوچستان، قبایل آزاد و کشمیر اشغالی.» نکته‌ی دیگر می‌تواند «ایجاد فاصله بین ارتش و جهادی‌ها و اقناع نیروهای معتدل دموکرات» باشد. 

این مجله به نقل از جی پارتا ساراتی، سفیر پیشین هند در پاکستان که از افراد تندرو در حکومت هند است، در مورد نحوه‌ی برخورد با پاکستان می‌گوید: «ما باید در پاکستان ظرفیت‌های مخفی ایجاد کنیم و جنگ روانی را سازمان بدهیم. نباید از بی‌ثباتی سیاسی و واردکردن آسیب اقتصادی به پاکستان اجتناب کنیم. زمان آن فرارسیده است که بگوییم مرز پاکستان با افغانستان مورد مناقشه است.»

نشر یک چنین نظریاتی در یکی از معتبرترین مجله‌های خبری هند، بدیهی است که برای آن دسته از مؤسسات و افراد پاکستانی که اصرار دارند لابی‌های سیاسی نیرومند و با نفوذی در داخل هند برای تضعیف پاکستان تلاش می‌کنند، خوراک تبلیغاتی فراهم می‌کند. آنان از این اظهارات و مقالات برای تقویت استدلال‌های خود مبنی بر این‌که هند به ستیزه‌جویان در مناطق قبایل آزاد و بلوچستان کمک مالی فراهم می‌کند تا پاکستان را درگیر خشونت‌های خونبار نماید، بهره‌گیری می‌نمایند.

ادامه دارد…