آنان نمی‌توانستند بنویسند

نامه‌ای برای خواهرانم (قسمت ۳)

سلام به شما و به پاییز. فصلی که مردم معمولا به غیر از رنگینی برگ‌های درختان و گل و گیاهش، صفت خوب دیگری برایش قایل نیستند. نمی‌دانم چرا کسی گرمای دلپذیر آن را تمجید نمی‌کند. امیدوارم حینی که خود را در گرمای تابیده از کلکین یا گوشه‌ی بام خانه آفتاب می‌دهید، این نامه را هم بخوانید. 

قصه‌ی ایمیل و خواهرانم یادتان هست؟

پس از آن‌که متوجه شدم، مسأله فقط ایمیل و ایمیل‌نویسی نیست بلکه ناتوانی در نوشتن است، برای‌شان نامه‌ای نوشتم و در آن از تجربه‌ی نوشتن خودم گفتم.

«خواهران عزیزم سلام. خیلی خوشحالم که شما می توانید این نامه را بخوانید. حتما می‌گویید مگر خواندن هم خوشحالی دارد! بله دارد. من این روزها دارم رمان «۱۹۸۴» جورج اورول را می‌خوانم. این کتاب داستان حکومت دیکتاتوری را روایت می‌کند که در آن انسان بودن و داشتن هرگونه روابط انسانی ممنوع است. پا‌به‌پای وینستون -شخصیت اصلی داستان- راه می‌روم و زندگی می‌کنم. مرد میان‌سالی که از روی جبر عضو و کارمند حزب حاکم است. از کنجکاوی و مبارزه‌ی نامرئی‌اش برای اصیل ماندنش و یافتن حقیقت شگفت‌زده می‌شوم. از رابطه و عشق‌بازی پنهانی‌اش با جولیا، زن جوان، زیبا و کارمند دیگر حزب مضطرب می‌شوم. از افکار آزادی‌خواه و تلاشش برای نوشتن حقیقت برای آیندگان، به خود تلنگر می‌زنم.

خواندن به من امکانی داده است که در کنار زندگی یکنواخت خودم به دنیای دیگران پا بگذارم و با آدم‌های دیگری مثل وینستون و جولیا و ابراین آشنا شوم و زندگی را طور دیگری تجربه کنم و بفهمم.

آری! در جایی که بسیاری فرصت آموختن و خواندن نداشته‌اند، این‌که شما می‌توانید بخوانید خوشحال‌کننده است. اما این‌که نمی‌توانید بنویسید، ناراحت‌کننده است. مهارت نوشتن یکی از چهار بخش اساسی هر زبان است. وقتی ما یکی از مهم‌ترین مهارت‌های زبان مادری خودمان را بلد نباشیم، ارتباطات ما با دنیای درون و بیرون دچار اشکال شدید می‌شود. و هرچه ابزار ارتباطی کم‌تری داشته باشیم/بلد باشیم، فرصت و امکان کم‌تری برای رشد فردی، تحصیلی، شغلی و اجتماعی خواهیم داشت.

برای شروع، من پیشنهاد می‌کنم، پیش از دست بردن به نوشتن، خوب بخوانید. از داستان و رمان‌های ساده و کم‌حجم شروع کنید. هرچه بیشتر بخوانید، امکان بیشتری برای نوشتن پیدا می‌کنید. خواندن، به‌دنبال خود نوشتن هم می‌آورد. به شما امکان فکر و نظر می‌دهد. و وقتی فکر و نظر داشته باشید، احتمال بیشتر می‌رود که آن را بنویسید.

بگذارید برای‌تان خاطره‌ای بگویم. من وقتی وارد دانشگاه شدم، در همان سال اول عاشق دختر زیبایی شدم. آنقدر خجالتی بودیم که نمی‌توانستم حضوری یا با تلفن با همدیگر صحبت کنیم. شما یادتان نمی‌آید، آن‌وقت‌ها موبایل‌‌ها ساده بود و اینترنت بسیار محدود.  مردم به‌جای چت‌کردن، با همدیگر پیام‌بازی می‌کردند. مشکل من این بود که تا آن زمان به جز کار خانگی، چیزی نوشته نکرده بودم. آن پیام‌بازی‌ها اولین مواجهه‌ی من با نوشتن بود. برای نوشتن یک جمله‌ی کوتاه ده دقیقه فکر می‌کردم و ۱۵ دقیقه‌ی دیگر وقت می‌گرفت که آن را بنویسم. اغلب هم پر از اشتباه و مشکل املایی. اما همان پیام‌بازی‌ها و نوشتن جمله‌های کوتاه به من کمک کرد، مهارتم در نوشتن رشد کند. سال سوم دانشگاه، من یکی از دانشجوهای برتر دانشکده‌ام بودم که مهارت بالایی در نوشتن داشت.

البته قصدم از تعریف این خاطره این نیست که شما هم دقیقا همین راه من را بروید تا مهارت نوشتاری‌تان رشد کند. آنچه می‌خواهم به شما بگویم این است که نوشتن را تمرین کنید. هر جایی که دوست دارید و احساس راحتی می‌کنید بنویسید. کتابچه‌ی خاطرات، شبکه‌های اجتماعی، یا نوشتن نامه‌ای به دوستان‌تان.

این را به‌یاد بسپارید که نوشتن امکانی است برای خلق دنیایی که خودتان دوستش دارید و دری است که اجازه می‌دهید دیگران به دنیای شما وارد شوند. و خواندن امکانی است برای ورود به دنیای بزرگ‌تر، به دنیای متفاوت و یگانه آدم‌های دیگر. راهی است برای خروج از دنیای کوچک، تاریک و دست‌نخورده‌ای که اطرافیان و جبر جغرافیایی برای مان ساخته است.

مراقب خود باشید،

برادر دوست داشتنی شما.»

شما هم اگر دوست داشتید نامه بنویسید و از طریق لینک زیر برایم ارسال کنید:

https://wa.link/oxtps5