منبع: نیویارک تایمز
نویسنده: متیو روزنبرگ
برگردان: حمید مهدوی
رحمتالله نبیل، رییس امنیت ملی افغانستان، برخلاف مقام پیش از خودش، هرگز توسط گروههای حقوق بشری به داشتن شکنجهخانه در زیرزمینش متهم نشده است. برعکس، تعداد زیادی از افغانها بیم دارند که ممکن است آقای نبیل برای این کار بیش از حد ملایم و مهربان باشد. آنها فکر میکنند که شکست دادن طالبان، دشمنان زیرک و مدبری که در میان افغانها زندگی میکنند، مستلزم بیرحمیِ ویژهای است. در عین زمان، دیگر افغانها و مقامهای غربی نگران اند که آقای نبیل به اندازهی ادعایش در زمینهی مدرنسازی و کنترول ادارهای که از ترس نیروی پولیس مخفی آموزشدیده توسط سازمان استخبارات اتحاد شوروی سابق (K.G.B) رشد کرد، متعهد نیست و در بیرحمی شهرت دارد.
پس از دورههای کاری مجموعی بیش از سه سالش به عنوان رئیس امنیت ملی، فرضیهها در مورد آقای نبیل که اکنون برای حفظ این سمت در حکومت جدید نامزد شده است، این خواهد بود که پاسخ پرسشها در مورد نبیل 46 ساله، مقام پیشین سازمان ملل متحد، واضحتر خواهند بود. اما ارائهی یک تعریف واضح از او هنوز بیش از حد مشکل است.
این امر احتمالا او را بهخوبی برای کارش مناسب میسازد– روی هم رفته، بهترین مأموران استخباراتی اغلب بیشتر فراموششدنی و از یادبردنی اند تا اینکه جذاب باشند. آقای نبیل، مرد نرم و ملایمی که جاکتها و لباسهای کمرنگ را دوست دارد، تقریبا شباهتی به رییس یک سازمان استخباراتی جنوب آسیا ندارد.
با وجودی که ایالات متحده و قدرتهای اروپایی نقش جنگیشان را محدود میکنند، او بهشدت بهدنبال آن بوده است تا بازخیر طالبان را در حاشیه نگهدارد، مانع ریشهدوانی تازهی بقایای القاعده در افغانستان شود و از نفوذ دولت اسلامی در میان ستیزهجویان در افغانستان جلوگیری کند. ریاست امنیت ملی، تحت رهبری او خط مستقلی را نمایش داده است که حتا سازمان استخباراتی امریکا (C.I.A) را شگفتزده کرده است؛ سازمانی که مأموران این ریاست را آموزش میدهد، تجهیزات مورد نیاز آنها را فراهم میکند و این ریاست را تأمین مالی میکند. مأموران استخباراتی افغانستان برخی از بدنامترین شورشیان منطقه را به منبع خارجی برای کسب اطلاعاتشان تبدیل کردهاند و این شورشیان بهطور بالقوه از این مأموران نیابت میکنند. ریاست امنیت ملی بهطور نهانی جنگش را در امتداد مرز کشانده است و رهبران طالبان را که در پاکستان پناهگاه دارند، هدف قرار میدهد.
در افغانستان، اینها دستآورهایی اند که میتوان به آنها بالید. اما وقتی صحبت از ریاست امنیت ملی پیش میآید، آقای نبیل بر هیچ یک از آنها تأکید نمیکند. او در عوض در مورد ضرورت محافظت از افغانها و حقوق آنها صحبت میکند. وی در مصاحبهای گفت: «آزادی بیان بخشی از آن است. احترام به حقوق بشر بخشی از آن است». «ما نمیخواهیم پولیس سیاسی باشیم». اما وی یک هشدار را برآن افزود: «ما در وسط یک جنگ قرار داریم. بسیار سخت است بگوییم که ما در این مرحله کامل هستیم».
با وجودی که ریاست امنیت ملی نیروهای شبهنظامی مختص به خودش را دارد، تواناییهای پیچیدهای از آمریکاییها کسب کرده است و اجازهی نظارت و بازداشت مردم خودش را دارد. میزان پنهان کاریای که این ریاست را احاطه کرده است، از ترس اینکه این ریاست در واقع نسخهی جدیدی از پولیس مخفی سابق باشد، نکاسته است.
موارد مستندی از آزار و اذیت و دیگر سوء استفادهها، آشغالهایی اند که بر سوابق این ریاست ریختهاند و هرچند آقای نبیل واحد ویژهی تحقیقی داخلی را ایجاد کرده است و به ناظران افغان و بینالمللی حقوق بشر به تأسیسات این ریاست دسترسی داده است، حامیان حقوق بشر میگویند که تغییرات ماهیتی به اقدامات و تعقیب علنی نیاز دارد که هنوز تحقق نیافته است.
در همین حال، ریاست امنیت ملی بهطور گسترده به صحبتهای تیلفونی افغانها گوش میدهد. مقامهای افغان گفتند، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته که نزدیک بود کشور را تجزیه کند، افسران ریاست امنیت ملی ضبط صوتهایی را در مورد تلاشهای تقلب به نفع اشرف غنی، که در نهایت انتخابات را برد، بیرون دادند.
مقامهای افغان و غربی میگویند، باور ندارند که آقای نبیل در بیرون دادن ضبط صوتها به تیم انتخاباتی عبدالله عبدالله، نقشی ایفا کرده باشد. آقای نبیل اغلب توسط حامیان هردو تیم انتخاباتی بهخاطر بیطرفی نسبیاش در جریان بحران، تحسین میشود و اکنون او با آقای غنی روزانه دیدار میکند. اما اگر دستهبندیهای جناحی در حکومت جدید چالشی را در برابر آقای نبیل قرار داده باشند، این چالش تقریبا دلهرهآورتر از آنی نیست که توسط مجموعهی رنگارنگی از دشمنان سابقی که ادارهی او را تشکیل میدهند، در برابر او قرارداده شده است. در ریاست امنیت ملی امروزی، عوامل سابق آموزشدیدهی سازمان استخباراتی اتحاد شوروی (K.G.B) در کنار جنگجویان مجاهدینی کار میکنند که در دههی 1980 این عوامل در برابر آنها جنگیدند. هردو گروه بیزاری مشترکی دارند که حاصل دوران حاکمیت طالبان است.
آقای نبیل ادعا میکند که این دو گروه داخلی فاقد تفکر استراتژیک اند، یا حتا حس مشترکی در مورد آنچه که باید انجام دهند، ندارند. وی گفت که متحد کردن همهی آنها «بزرگترین چالش ماست». راهحل او این بوده است که نسل جدیدی از مقامهایی روی کار آیند که مانند خود او شکاف میان افغانستان و غرب را پیوند زنند. در این ریاست مقامهای پیشین سازمان ملل متحد که در رشتهی برنامهنویسی کمپیوتری تحصیل کردهاند و کارمندان جوانی با لباس تر و تمیز و نکتاییهای روشن که در رشتهی مدیریت در دانشگاههای امریکایی و اروپایی تحصیل کردهاند، وجود دارند.
آقای نبیل که در روستایی در جنوب کابل متولد شده است، پدرش را در سنین جوانی از دست داده است و بخش بزرگی از دوران کودکیاش را با کاکایش در کابل گذرانده است. اما وی برای اینکه توسط حکومت مورد حمایت شوروی برای تحصیلات به مسکو فرستاده نشود، در اواسط دههی 1980 به پاکستان فراری شد.
وی زندگی در پاکستان را به اندازهای سخت توصیف کرد که زمانی مادرش، که معیشت ناچیزی را از طریق مهرهدوزی لباس تأمین میکرد، برایش پول میفرستاد تا او بتواند در رشتهی مهندسی ساختمان تحصیلاتش را تمام کند. وی پس از فراغتش با پناهندگان در شرق افغانستان کار میکرد و این امر باعث شد تا کاری در نمایندگی سازمان ملل متحد در کابل بیابد. او در طول حاکمیت طالبان آنجا ماند؛ طالبانی که به گفتهی خودش دو بار او را بهخاطر داشتن ریش خیلی کوتاه مورد ضرب و شتم قرار دادند.
یک همکار قدیمی آقای نبیل در سازمان ملل متحد، در سال 2004 وی را در شورای امنیت ملی رییس جمهور کرزی گماشت و او بهزودی مسئول نیروهای محافظتی جدید که برای حفاظت رییس جمهور آموزش دیده بودند، تعیین شد. اداره کردن نیروهایی که به نیروهای محافظت از رییس جمهور شهرت یافته بود، به آقای نبیل فرصت داد تا ثابت کند که او سرسختتر از آنی است که رفتار استادی او نشان میدهد. در سال 2008، زمانی که مردان او با سوء قصد ترور آقای کرزی در جریان یک رژه مبازه کردند، ستارهی او طلوع کرد. دو سال بعد، آقای کرزی پس از برکناری رییس امنیت ملی، او را در سمت رهبری این اداره گماشت. اما در سال 2012، زمانی که آقای کرزی یکی از متحدان سیاسی نزدیکش را جانشین او تعیین کرد، او خود را هدف یک دسیسهی کاخ یافت.
با این حال، دوران تبعید او زیاد دوام نکرد. اسدالله خالد، جانشین او، که سالها قبل به داشتن یک شکنجهخانه در زیرزمینش متهم شده بود، چند ماه پس از تعیین شدنش به این مقام، در جریان یک بمبگذاری انتحاری شدیدا زخمی شد. آقای کرزی دوباره به آقای نبیل رو کرد و او را در مقام سرپرست ریاست امنیت ملی کاندید کرد. در ماه جاری، آقای غنی دوباره او را به این سمت نامزد کرد که منتظر تأیید پارلمان است.
از سرگیری پروژهی حساسی که در جریان اولین دور ریاستش در امنیت ملی آغاز کرده بود، در جملهی نخستین وظایف او بود: تبدیل کردن لطیف محسود، مقام شماره 2 طالبان پاکستان، به یک منبع خارجی کسب اطلاعات– و احتمالا نمایندهای که علیه پاکستان استفاده شود. آقای نبیل گفت که آقای محسود در درجهی اول به عنوان منبع استخبارات گماشته شده بود. اما افغانها همچنین میخواستند «به پاکستان پیامی بفرستند که اگر آنها میتوانند این کار را بکنند، ما هم میتوانیم این کار را انجام دهیم».
مهم نیست هرچه که بود؛ اما وقتی مقامهای امریکا در سپتامبر 2013 به مسئله پی بردند، از این مناسبت خشمگین بودند. آنها یک تیم عملیاتی ویژه را فرستادند تا آقای محسود را از کاروان ریاست امنیت ملی، که او را سال گذشته به کابل انتقال میداد، برباید. محسود تا ماه دسامبر که به مقامهای پاکستان تحویل داده نشده بود، در توقیف نیروهای امریکایی قرار داشت. هرچند او بهصراحت تأیید نخواهد کرد که ریاست امنیت ملی به برقراری ارتباط با دیگر ستیزهجویان ادامه داده است؛ اما بهشدت اظهار کرد که قضیه همین بوده است.
آقای نبیل گفت که آمریکاییها «نزد من آمدند و من گفتم که ما هم مثل هر سازمان استخباراتی دیگر حق داریم منابع داشته باشیم». وی اضافه کرد: «من فکر میکنم این خیلی مهم است که بسیار صریح و بیپرده باشیم».