رهبر طالبان در پیامی به مناسبت عید فطر به پیروان خود گفته است که «از ظلم اجتناب کنید» و «فریاد مردم افغانستان را بشنوید». آدم وقتی این سخنان را میشنود، با خود فکر میکند که رهبر طالبان سرانجام سخن درستی گفته است. وقتی مسألهی برخورد طالبان با مردم افغانستان در میان است، چه سخنی درستتر از «ظلم نکنید» میتوان یافت؟
اما ظلم چیست که رهبر طالبان امر به اجتناب از آن داده است؟ به این سناریوها نظری بیندازید و ببینید رهبر طالبان در موردشان چه دیدگاهی دارد:
حنیفه دختر نوجوانی است که میخواست، مثل خواهر بزرگتر خود، داکتر شود. وقتی طالبان در پانزدهم آگست سال ۲۰۲۱ آمدند، حنیفه در صنف نهم مکتب درس میخواند. رهبر طالبان دستور داد که در نظام «امارت» هیچ دختری حق ندارد بالاتر از صنف ششم درس بخواند. با این حساب، حنیفه تا اینجا هم سه سال بیشتر از حد مجاز درس خوانده بود. او حالا در پایتخت کشور در چرخهی دردناک روزهای ملالانگیز و شبهای غماندود رفتهرفته به این نتیجه میرسد که نه تنها هرگز داکتر نخواهد شد که آرزوی فارغ شدن از صنف دوازده نیز از این پس برای او رویایی است دست نیافتنی. حنیفه افسرده است. اما حنیفه تنها نیست. به میلیونها دختر جوان و نوجوان افغانستان دستور داده شده که از حق تحصیل، آزادی و کار خود چشم بپوشند و در پشت دیوارهای ترس و انزوا در آتش رنج آب شوند. این یا ظلم نیست یا از ظلمهای جایز است.
شاهمحمد دوازده سال پیش وارد اردوی ملی افغانستان شد. نه به این خاطر که برای «میهن» بجنگد؛ نه برای این که از تمامیت ارضی، قانون اساسی، دموکراسی و آیندهی نسلهای بعدی دفاع کند. شاهمحمد وارد اردوی ملی شد، چون شغل دیگری نداشت و مهارت دیگری بلد نبود. وقتی رهبر طالبان فرمان عفو عمومی داد، شاهمحمد از پیشاور پاکستان به وطن برگشت. هرچه فکر کرد در وطن چه کار کند، فکرش به جایی نرسید. آخر به نظام طالبان مراجعه کرد تا مگر در نیروی پولیس یا اردوی نظام جدید به او کاری بدهند. شاهمحمد سیاست نمیفهمید، سواد کافی نداشت و فرمان عفو عمومی را باور کرده بود. طالبان شاهمحمد را بازداشت کردند. اسمش بازداشت است، اما یکونیم سال است که نه کسی از زندهی شاهمحمد خبر دارد و نه از مردهاش. این یا ظلم نیست یا از ظلمهای جایز است.
نرگس در صبح ششم دلو سال گذشته در الماری اتاق خود چند لباس را بالا و پایین کرد تا ببیند کدام یکی را بپوشد. آخر پس از ده دقیقه بزرگترین خطای زندگی خود را مرتکب شد و همان پیراهن سرخی را پوشید که یخن دایرهای فراخ داشت. نرگس را مأموران «امارت» از پیش یک دکان برداشتند، به زور در موتر انداختند و بردند. نرگس سه هفته در بند طالبان ماند. وقتی با وساطت ریشسفیدان و ضمانت کلانتر محله آزاد شد و به خانه برگشت، شلاق خورده بود، کبود شده بود، دشنام شنیده بود و توسط نادانترین آدمهای جهان مورد تحقیر و ارعاب قرار گرفته بود. نرگس مدتی گریه میکرد. حالا دیگر گریه نمیکند. اما حرف هم نمیزند، غذا هم نمیخورد و از جای خود تکان هم نمیخورد. نرگس سنگ شده است. فقط او میداند که چرا. این یا ظلم نیست یا از ظلمهای جایز است.
میوند خیلی کوشش کرد مادر بیمارش را به پاکستان، ایران یا هند برساند. نتوانست. نتوانست ویزا بگیرد. در داخل کشور، داکتر و شفاخانه و امکاناتی نبود که جان مادر میوند را نجات دهد. میوند به پدر خود در آلبانیا پیام داد که برگردد و به میوند کمک کند تا چارهای برای مادر او بیابند. پدر میوند -که در وزارت دفاع حکومت جمهوری کار کرده بود- نه میتوانست برگردد و نه برگشتن او به صلاح بود. عفو عمومی را دیده بود که برای نظامیان پیشین چه معنایی دارد. مادر میوند در پشت دروازهی تورخم از دنیا رفت. میوند جنازهی مادرش را به کابل آورد. اما وقتی به کابل برگشت، خواهر جوانش، که مدتی عضو یکی از گروههای زنان معترض بود، در خانه نبود. به میوند گفتند که خواهرش چند روزی به خانهی یکی از خویشاوندان رفته و باید دست به تلفون نزند. چرا؟ برای این که دو تن از دوستان او را طالبان از خانههایشان بردهاند. میوند گفت که خواهرش کار درستی کرده، اما مطمئن بود که خانهی آن خویشاوند نیز خواهرش را برای همیشه از ترس تعقیب طالبان در امان نگه نخواهد داشت. این یا ظلم نیست یا از ظلمهای جایز است.
رضا به مرکز ولسوالی «جلب» شد. دو نفر کوچی از او شکایت کرده بودند. شاکیان گفتند که هفده سال پیش رضا و چند نفر از نزدیکانش هفتاد رأس گوسفند آن دو کوچی را به زور از آنان ستانده و با خود بردهاند. در کجا؟ محل این زورگیری در هفده سال پیش تا حالا سه بار تغییر کرده. کَی؟ در یکی از روزهای بهاری. آیا شاکیان در آن زمان به کسی شکایت کردند؟ نه. آیا کسی از جانب کوچیها یا جاییها شهادت داده یا میدهد که چنان اتفاقی افتاده؟ نخیر. شاهدی نیست. رضا به قاضی گفت که او هفده سال پیش در همین ولسوالی زندگی میکرد و دکاندار بود، اما چنان کاری نکرده و هیچ سند و مدرکی هم نیست که نشان بدهد او مرتکب چنان جرمی شده باشد. قاضی طالبان ادعا و پاسخ ادعای هردو طرف را شنید و حکم داد که شکایت آن دو فرد متضررشدهی کوچی برحق است و رضا باید تا دو ماه دیگر هفت لگ افغانی به آن دو نفر بدهد. این یا ظلم نیست یا از ظلمهای جایز است.
بر این ماجراها بیفزایید روایتهای زندگی صدها و هزاران مرد و زن و کودکی را که هر لحظه و هر روز در زیر چرخ خشونتبار امیر پامال میشوند. متوقف ساختن و خُرد کردن زندگی انسانی میلیونها آدم لابد یا ظلم نیست یا از ظلمهای جایز است.