Photo: sent to Etilaatroz

قصه‌ی روزان ابری (۳۱)

احسان امید

دوران جوانی دریایی‌ است از توانایی‌ها که با آموزش و یادگیری می‌توان آن‌ها را شناخت و به کار گرفت. در جوانی ا‌ست که استعداد و فرصت رشد وجود دارد و ذهنیت و تفکر قابل توسعه است. جوانی وضعیتی ا‌ست که وقتی در آن هستیم، انرژی و شور زندگی به اندازه‌ی مطلوب در اختیار است. فکر می‌کنیم توان کافی برای انتخاب و انجام تصمیمی که گرفتیم را داریم. توقع و تنبلی را به تمسخر می‌گیریم و به آسانی حاضر نیستیم چشم‌اندازی را که برای خود تعریف کردیم را از دست بدهیم. در این مرحله‌ای سنی، فاصله با کاهلی و پیری زیاد است و توقع نداریم به این زودی مثل یک پیر ترسو و لرزان باشیم. فکر‌ می‌کنیم آن‌قدر قوی هستیم که جلو همه چیز نامطلوب را بگیریم‌‌. اما همین دوران پربار برای دختران کشور مساوی شده با حسرت ممنوعیت از حق تحصیل، آینده‌ی تاریک و زندگی در بند.

پریسا (مستعار) سه سال قبل صنف سوم دانشگاه بود که طالبان تحصیل را برای دختران کشور منع کردند. او تقریبا دو سال بعد از آن، از آموزش دور ماند و سپس با وجود مشکلات اقتصادی، در یکی از انستیتوت‌های طبی در بخش نرسینگ ثبت‌نام کرد. امسال صنف دوم بود و با اعتماد به نفس و جدیدیت بسیار مصروف درس خواندن که طالبان دوباره دستور وحشت‌انگیز بستن مراکز آموزشی صحی را اعلام کردند. دستوری که به‌گفته‌ی پریسا، پست‌فطرتی و ذهنیت فجیع و شنیع مقام‌های این گروه را نسبت به رشد و بالندگی فرزندان کشور نشان می‌دهد. با این دستور، بار دیگر ظلم و جنایت طالبان عیان‌تر شد و چهره‌ای اصلی آنان آشکارتر. نشان داد که مأموریت اصلی این گروه، خاموش ساختن صداهای درونی زنان است و اصرار ناکام و ننگین بر جلوگیری از رشد و بالندگی و به بند کشیدن آزادی‌های فکری و فردی اعضای جامعه.

وقتی از پریسا می‌پرسم که در فرآیند آموزش و رسیدن به این‌جا با چه مشکلاتی مواجه بوده، با صدای خوش‌طنین و آرام خاطره‌ای از سه سال قبل را یادآوری می‌کند. او می‌گوید: «سه سال قبل، نوجوان هجده‌ساله‌ بودم و در صنف قدیمی برای آمادگی کانکور مضمون ریاضی می‌خواندم. صنف در یک ساختمان خیلی قدیمی با پنجره‌های بزرگ بود. در آن زمستان استخوان‌سوز برای گرم کردن آن صنف هم هیچ چیزی وجود نداشت. اما چون هدف داشتم و آینده‌ای نسبتا معلوم، سختی‌ها را برای تحقق رویا و آرزوهای بلند مان تحمل می‌کردیم.» ذهن پریسا، آن‌قدر تازه و شفاف این خاطره را حکایت می‌کند که تصور می‌شود روز بعد قرار است به صنف و درس جدید برود. اما برعکس، در ادامه اشاره می‌کند که حالا وقتی به فکر آن روزها می‌افتد همه چیز برایش بسیار غم‌انگیز و تاریک است. به‌گفته‌ی او، هراس آینده‌ی تاریک و زندگی بی‌هدف در نگاه دختران دانش‌آموز و خانواده‌ها پدیدار است.

پریسا در ادامه می‌گوید: «امروز شرایطی را که طالبان برای دختران و زنان افغانستان به‌وجود آورده بیشتر برای کسانی قابل درک است که تازیانه‌، ظلم و جنایت را در دور اول حاکمیت این گروه تجربه کرده‌اند. خواهرم چند سال قبل خاطره‌ای از روزهای جوانی‌اش‌‌ تعریف می‌کرد که شرایط زندگی زنان را در دور اول حاکمیت طالبان نشان می‌داد. او می‌گفت که در آن دوره، زنان اجازه نداشتند به تنهایی از خانه بیرون شوند. اگر کسی برای کار ضروری از خانه بیرون می‌شد می‌باید برقه می‌داشت و همراه با محارم می‌بود. علاوه بر آن، زندگی آزاد و شاد از زنان و دختران سلب شده بود. اما من، به‌عنوان یک دخترخانم شاد و آزاد که تمام زندگی را پیش رویم می‌دیدم از شنیدن آن خاطره متعجب شده بودم. به اندازه‌‌‌ی حیرت امروزم که از رفتار طالبان شاهد هستیم.»

از این رو پریسا باور دارد که ما چه بخواهیم یا نه اما این واقعیت را باید بپذیریم که وضعیت فعلی در کشور بخشی از تاریخ و حاصل سنت‌های فرسوده و فرهنگ بیمار جامعه است. سنت و فرهنگی که اعضای جامعه در سال‌های کودکی در کوچه‌ها و بازار یاد گرفته‌اند و در مدارس دینی و خانواده‌ها حفظ کرده‌اند. پس جای تعجب نیست که چرا وقتی طالبان تمام فرصت‌های آموزش رسمی و حضوری را برای دختران منع می‌کنند، جامعه هیچ‌گونه واکنش قابل توجهی از خود نشان نمی‌دهد. اگر این‌طور نیست چرا وقتی زنان در کشور سلب حیات و رفاه شده‌اند کسی درک نمی‌کند و موضع جدی نمی‌گیرد تا این تصمیم و رفتار حاکمیت را دور از انسانیت و تعاملات اجتماعی در دنیای امروز بداند. به‌هرحال، پریسا تأکید دارد که مشکلات و چالش‌ها فراوان است اما این وضعیت برای دختران و زنان کشور، نباید به‌ معنای حذف سایر گزینه‌های بدیل برای یادگیری و آموزش باشد. به‌گفته‌ی او، مسئولیت و رسالت ما در قبال جامعه‌ی زنان بیشتر شده و باید سعی کنیم آرام و سنجیده برای بلندمدت کار و تلاش داشته باشیم.

افزون بر این، پریسا می‌افزاید درست است که منع از آموزش برای دختران یک چالش جدی است اما برای ما نباید به ‌معنای توقف و تسلیم شدن و دست‌برداشتن از زندگی و نیندیشیدن برای آینده تلقی شود. باید، با شور و انرژی و توان به مبارزه بر علیه این گروه جاهل ادامه داد و معنا و شادی برای زندگی فراهم‌ کرد. ما باید به دختران هم‌سن‌وسال‌مان در ارتباط باشیم و مشوره دهیم که زمان‌شان را در حسرت ممنوعیت‌ها و فرصت‌های از دست‌رفته هدر ندهند. همه باید بدانند که دنیا به پایان نرسیده است. همه‌ی دخترانی که بدن سالم و استعداد درخشان دارند، امیدوار باشند و تسلیم ترس و وحشت طالبان نشوند. بهترین مقاومت و ضروری‌ترین آموزش برای دختران و زنان در شرایط کنونی ایستادن در برابر ترس، وحشت، ناامیدی و افسردگی است؛ چیزی ‌که گروه طالبان در پی گسترده‌ ساختن آن‌ها در جامعه است.

از سوی دیگر، پریسا وضعیت کنونی در کشور را حاصل تصمیمات غیراخلاقی، غیرانسانی و جنایت تمام‌عیار یک گروه جاهل و تمامیت‌خواه‌ می‌داند که پابند هیچ‌گونه ارزش و اصول انسانی و اجتماعی رایج در جهان نیست. وضعیتی که شرایط روحی دردناک را برای زنان و دختران کشور به‌وجود آورده است. پریسا می‌گوید: «من مناسب نمی‌دانم شدت درد و رنجی را که دختران و زنان امروز در کشور متحمل می‌شوند کم‌تر جلوه دهم، چون درد و رنج و وحشت و ناامیدی به شکل غیرقابل وصفی در لایه‌های جامعه گسترده شده و به اصطلاح کارد به مغز استخوان رسیده است. اما ایجاد، حفظ انگیزه و حال خوب یادگیری و درس خواندن، آموزش و کار کردن نزد خود ما است و هیچ نیروی خارج از درون ما قادر به سلب یا نابودی آن نیست. این امر را زمانی متوجه خواهیم شد که در برابر چالش‌ها و ناامیدی‌ها تسلیم نشویم و بر توانایی‌ها و قدرت اراده‌‌ی‌مان ایمان داشته باشم.»

افزون بر این، پریسا توضیح می‌دهد که ما دختران و زنان افغانستان مأموریت داریم تا در مقابل روایتی بایستیم که زنان معترض در برابر حاکمیت طالبان را دخترخانم‌های جوان و احساساتی به شمار می‌آورند و برچسب‌های مختلف می‌زنند. درحالی‌که زنان شجاع کشور تا این‌جای مبارزات‌ شان ثابت ساخته‌اند که قدرت و تأثیرگذاری فراتر از تصور در داخل و خارج از کشور را دارند. به‌گفته‌ی او، زنان شجاع کشور نشان دادند که خودجوش‌اند و برای حقوق و آزادی انسانی‌شان مبارزه می‌کنند. زنان کشور به مبارزات‌شان ادامه می‌دهند تا کشور را از چنگ بیماران سبک‌مغز ناتوان و مجریان بی‌اجازه و دلقک آزاد سازند. در عین حال، همه‌ی فعالان و آزادی‌خواهان مسئولیت دارند تا دست از دعوا و داعیه بردارند و در مسیر مبارزه علیه تاریکی و جهالت مصمم و پایدار باشند.

پریسا در پایان یادآوری می‌کند که هر کدام ما آدم‌های معمولی هستیم با نقطه ضعف‌ها و لغزش‌هایی که داریم. اما این را می‌دانیم که سکوت و بی‌صدایی در برابر گروه جاهل و افراطی طالبان به نفع‌ ما نیست. ما نباید اجازه دهیم طالب و حامیان آن مانع ادامه‌ی تحصیل دختران کشور شوند. انگیزه‌ی‌‌مان را از دست ندهیم و گزینه‌های بدیل را در این دهکده‌ی جهانی برای آموزش و یادگیری دنبال کنیم. با مطالعه‌ی کتاب و نوشتن چشم‌دیدها و خاطرات به زندگی‌مان معنا دهیم و هم‌زمان ذهن‌مان را از عادت به رخوت و رکود دور سازیم. یقین داشته باشیم که دختران از این بحران عبور خواهند کرد و صبورانه به رشد شان ادامه خواهند داد. مقاومت و تاب‌آوری در زندگی را خواهند آموخت و هر زحمتی که باشد از تنگناهای وضعیت کنونی سربلند و موفق بیرون خواهند شد. البته که سخت‌جانی را که دختران در افغانستان متحمل می‌شوند، چیزی از مسئولیت نهادهای بین‌المللی برای حمایت از آن‌ها کم نمی‌سازد.