© UNHCR

موج جدید اخراج مهاجران افغانستانی از ایران

امتناع از پرداخت حقوق کارگران

سارا عنان

روند جدید اخراج اجباری مهاجران افغانستانی از ایران این روزها به‌ اوج خود رسیده است. دولت و پولیس ایران، وضعیت را برای خانواده‌ها، کودکان و دانش‌آموزان بسیار دشوار ساخته‌اند. با این‌که ده‌ها هزار مهاجر دارای «برگه سبزرنگ سرشماری» در سه منطقه‌ی تهران برای دریافت «برگه خروج» هر روز زیر آفتاب سوزان به صف می‌ایستند، اما صدها نفر دیگر، به‌شمول کودکان و نوجوانان زیرسن، از کوچه و خیابان توسط پولیس جمع‌آوری و به اردوگاه انتقال یافته و سپس ردمرز می‌شوند. وزارت عدلیه‌ی ایران، به‌کارگیری «اتباع خارجی» بدون پروانه کار را در مشاغل حوزه سلامت از قبیل مواد غذایی و بهداشت و درمان (رستورانت، آشپزخانه، شفاخانه و دواخانه) ممنوع اعلام کرده است. در اکثر ولایت‌های ایران اکنون اشتغال و اسکان شهروندان افغانستان، ممنوع است. اداره‌ی کار نیز از کارفرمایان خواسته‌ است که کارگران خارجی را به کار نگیرند.

چگونگی روند فعلی اخراج مهاجران افغانستانی

برای تمام مهاجران افغانستانی که «برگه سبزرنگ سرشماری» دارند و از تهران صادر شده است، دستور داده شده تا با مراجعه به سامانه نوبت‌دهی آنلاین (کانون نوبت دات ‌آی‌آر) جهت دریافت نوبت اقدام کنند. سپس در تاریخ و ساعت اعلام‌شده در برگه نوبت، به مرکز موقت تعیین‌شده‌ی مندرج در برگه (مستقر در ورزشگاه‌های جنوب-شرق و غرب ولایت تهران) مراجعه نمایند. مرکز مربوطه، در فاصله زمانی سه هفته، وقت مراجعه دوباره‌ی شخص را به یکی از دفاتر کفالت در تهران تعیین می‌کند.

نمونه‌ی برگه نوبت‌گیری آنلاین

به‌دنبال آن، فرد مهاجر باید در وقت تعیین‌شده به دفتر کفالت مراجعه کند. با مراجعه در آن‌جا مسئولان برای او دو برگه می‌دهند. یکی «برگه معرفی‌نامه روادید (ویزا)» است. مطابق آن، شخص به سفارت یا قنسولگری‌های ایران در افغانستان مراجعه نموده و ویزه برگشت دوباره به ایران را دریافت می‌کند. برگه دوم، «برگه خروج» است. در برگه خروج، کسانی که مجرد هستند ۱۵ روز وقت دارند از ایران خارج شوند. اما برای خانواده‌ها بیشتر از آن وقت داده می‌شود؛ هم برای این‌که زمان رخصتی مکاتب فرا برسد و هم برای این‌که بتوانند خانه‌ی‌شان را بفروشند یا پول رهن (گروی) را از صاحب خانه پس بگیرند. یا وسایل خانه و فرصت فروش یا انتقال آن را به افغانستان داشته باشند.           

نمونه‌ی برگه معرفی‌نامه صدور رویداد، و نمونه‌ی برگه خروج

اخراج اجباری کودکان

روند اخراج اجباری مهاجران افغانستانی توسط پولیس، امنیت روانی بسیاری از کودکان مهاجر را نیز خدشه‌دار ساخته است. درصد زیادی از گفت‌وگوهای دورهمی‌ و مهمانی‌ها حول محور اخراج و گرفتاری مهاجران و بدرفتاری پولیس می‌چرخد. این صحبت‌ها بی‌تأثیر روی روان کودکان و اطفال نیست. از این جهت است که در بسیاری موارد، کودکان از موتر پولیس در خیابان می‌ترسند و برای چند ساعت دیگر با پدر و مادرشان در مورد آن گفت‌وگو می‌کنند. فاجعه وقتی به اوجش می‌رسد که پولیس به بازداشت از خیابان و انتقال کودکان به اردوگاه اقدام می‌کنند. معدود نوجوانانی این چانس را دارند که از اردوگاه رها شوند و نزد خانواده‌ی‌شان برگردند. برعکس، بسیاری از آنان از اردوگاه، رد مرز می‌شوند.

نمونه‌ای از این نوع برخورد پولیس، پسر ۱۶ ساله‌ای است که ده روز قبل از صف نانوایی بازداشت شد، به اردوگاه انتقال یافت و سپس رد مرز گردید. مادر این پسر می‌گوید: «پولیس پسر نوجوان من را که ۱۶ سال سن داشت گرفتار و رد مرز کرد. او برای گرفتن نان به نانوایی رفته بود. نمی‌دانستم پولیس کودکان را هم می‌گیرد و رد مرز می‌کند. ساعتی گذشت و از او خبری نشد. حس کردم اتفاقی افتاده است و در همین زمان بود که تلیفونم زنگ خورد. گوشی را برداشتم که پسرم با صدای لرزان و گلوی گرفته می‌گوید: مادر مرا پولیس گرفته، در کلانتری هستم. فقط اجازه داده که به شما زنگ بزنم تا لباسم را همراه با پول نقد در اردوگاه ورامین بیاورید.»

این مادر در ادامه گفت: «فقط همین را شنیدم و تلیفون قطع شد. آتش به جانم افتاده بود. فریاد و گریه سر دادم اما چه فایده. به پدرش زنگ زدم. از دست او هم کاری ساخته نبود. لباس‌های پسرم را گرفتم و رفتم اردوگاه ورامین. امید داشتم آن‌جا با عذر و خواهش بتوانم پسرم را آزاد کنم. نزد مأموران پولیس رفتم، گریه و زاری کردم که پسرم کودک است، لطفا رها کنید. برای پولیس گفتم که او را رها کنید؛ بعد خود ما داوطلبانه به افغانستان برمی‌گردیم. قبول نکردند و ناله و فریادم شنیده نشد. از فرط خستگی و درماندگی کناری نشستم. متوجه شدم که من تنها نیستم. ده‌ها خانواده مشکل من را داشتند و هیچ مأمور پولیس پاسخ‌گو نبود. برای همه یک نوع پاسخ می‌دادند: مزاحم کار ما نشوید. برنامه این است که باید به کشورتان برگردید.»

او دوباره نزد یکی از مأموران پولیس می‌رود تا اجازه دهد یکبار پسرش را از نزدیک ببیند، و لباس و پول نقد را برایش تحویل دهد. کسی اجازه نمی‌دهد. پولیس، لباس و پول نقد را تحویل می‌گیرد تا به پسرش برساند. او، با عالمی از ناامیدی و اندوه آن‌جا را ترک می‌کند و به خانه برمی‌گردد. تا پسرش به افغانستان نرسیده این نگرانی را دارد که یک کودک چگونه می‌تواند چندین شب را در اردوگاه بگذراند، و هزاران مشکل دیگری که در مسیر برایش وجود دارد. نگرانی، قلبش را می‌فشارد و زندگی را سرش تاریک می‌سازد. با خود تکرار می‌کند که کجای این رفتار پولیس «انسانی و اسلامی» است؟

امتناع کارفرما از پرداخت پول پروژه‌ها و حقوق کارگران

این روایت در جامعه‌ی ایران وجود دارد که کارفرمایان ایرانی علاقه‌مند به‌ کارگران افغانستانی هستند، اما چرا؟ چون آنان بخشی از طبقه‌ی کارگر و زحمتکش هستند که با نرخ ارزان و بدون دردسر کار می‌کنند و اعتراض و مطالبه‌ی خاصی هم ندارند. کارفرما آنان را با دستمزد کم‌تر و بدون بیمه به‌کار می‌گیرد و در بسیاری موارد قرارداد هم نمی‌بندد. حالا که روند اخراج مهاجران از سوی دولت تشدید شده، هیچ میکانیسمی مطمئن برای دریافت حقوق پیمانکاران و کارگران مهاجران افغانستانی از جانب کارفرمایان ایرانی، در نظر گرفته نشده است.

سهراب، یکی از صدها نمونه پیمانکاری‌ است که پروژه‌ی کارش در یک کارگاه ساختمانی با یک کارفرمای ایرانی، ۸۰ درصد پیشرفت داشته است. از آن‌طرف پولی که دریافت کرده، کم‌تر از ۴۰ درصد کل پروژه است. اصرار او برای دریافت پول همیشه بی‌نتیجه است و کارفرما مطالبه‌ی او را به تأخیر می‌اندازد و به فروش ملک مرتبط می‌داند. سهراب به کارفرمایش اعتماد ندارد و فکر می‌کند که او از این وضعیت پیش‌آمده به نفع خودش بهره‌برداری می‌کند. او گفت: «دفتر کفالت برای من ۱۵ روز وقت تعیین کرده تا از ایران خارج شوم. وقتی کارفرما در سه ماه گذشته حاضر نشده پول برابر پیشرفت پروژه را پرداخت کند، حالا از کجا معلوم که در ده روز آینده، حاضر شود پول بدهد. فکر نمی‌کنم کارفرما حاضر به تصفیه حساب شود. راستش را بخواهید، این‌روزها همه ‌چیز به‌کامم تلخ است. بهانه و به تأخیر انداختن پرداخت پول از سوی کارفرما نگرانم ساخته است. من از تعداد زیادی از کارگران بدهکارم. آنان پول می‌خواهند. وقتی به زحمات و مایه گذاشتن جان خودم و بقیه کارگران روی پروژه فکر می‌کنم، بغض گلویم را می‌گیرد.»

چالش فروش خانه و امتناع ایرانی‌ها از پرداخت پول گروی

نگرانی مهاجران افغانستانی به وضعیتی که آنان در ایران تجربه کرده‌اند، ربط دارد. کافی‌ است برای درک آن‌ها به چهره‌های غمگین و نگران‌شان نظاره کنیم. اکثر کارگران، بعد از چندین سال کار طاقت‌فرسا حالا نحیف و بی‌رمق‌ شده‌اند. به‌خصوص وقتی به زحمتی که در نیم‌قرن در ایران متحمل شده‌اند فکر کنیم، به سقوط ارزش تومان که خانه خریده‌اند یا خانه‌ رهن (گروی) گرفته‌اند، یا هزینه‌ای که برای وسایل خانه و زندگی‌شان کرده‌اند.

علاوه بر آن، مهاجران برای فروش خانه یا بازپس‌گیری پول رهن (گروی) از طرف ایرانی، با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند. دفتر کفالت برای خانواده‌ها نزدیک سه ماه وقت تعیین کرده تا ایران را ترک کنند. کسانی که در ایران خانه از خودشان دارند باید آن را بفروشند. کسانی که خانه به گروی گرفته‌اند پول شان را از صاحب خانه‌ی ایرانی، پس بگیرند. در این میان دولت اما هیچ میکانیسم شفاف برای کمک و حمایت از مهاجران در نظر نگرفته است. بنگاه‌ها (راهنمایی معاملات) برای فروش خانه به قیمت مناسب و پس‌گیری پول گروی خانه از جانب ایرانی، با مهاجران همکاری نمی‌کنند. در هر حالت، وضعیت به ضرر مهاجران پیش می‌رود. از یک‌طرف، کسی حاضر نیست خانه‌ی مهاجران را به قیمت روز خریداری کند و از طرف دیگر، صاحب خانه نیز پول گروی مهاجران را الی یافتن مستأجر بعدی به تعویق می‌اندازند. ضمنا مهاجران، فرش و وسایل خانه را که خریده‌اند، حالا به اندازه‌ی ده درصد قیمت خرید آن هم ارزش ندارد. یا بیندازند کنار سطل زباله یا این‌که چیزی برابر قیمت آن هزینه کنند و آن‌ها را به افغانستان انتقال دهند.

دریافت پول بی‌حساب توسط پولیس هنگام انتقال به مرز

بسیاری مهاجران که توسط پولیس از کارگاه‌های ساختمانی یا از دورن شهر گرفتار و مستقیم به اردوگاه انتقال می‌یابند، سپس از اردوگاه به طرف مرز با اتوبوس منتقل می‌شوند. آنان می‌گویند پولیس پول‌های زیادی را بدون حساب‌وکتاب و به‌بهانه‌های مختلف از مهاجران دریافت می‌کند. در بسیاری موارد پولیس برای دریافت پول، آنان را تهدید به زدن و خشونت می‌کند. به‌گفته‌ی آنان، پولیس یکبار از اردوگاه نزدیک محل گرفتاری، پول می‌گیرد. بعد وقتی به اردوگاه سنگ سفید می‌رساند در آن‌جا نیز دوباره پول اخذ می‌کند. پول هنگفت دیگری را وقتی در مرز می‌رساند، تحت عنوان «مصارف شهرداری» دریافت می‌کند.

روح‌الله، جوانی است که پنج ماه قبل با ویزه وارد ایران شده و دوباره فرصت داشته ویزه‌اش را تمدید کند. بیست روز قبل وقتی در کارگاهی در کرج تهران با جمع از مهاجران افغانستانی مصروف کار بود، مأموران پولیس، بی‌خبر به کارگاه وارد شدند. پولیس او و همه‌ کسانی که آن‌جا بوده را گرفتار کرد. بعد به اردوگاه کرج  و یک روز بعد به سفید سنگ منتقل شد. روح‌الله گفت: «پولیس در اردوگاه کرج از هر نفر دو میلیون تومان به‌بهانه‌ی کرایه موتر جمع‌آوری کرد. وقتی به اردوگاه سفید سنگ رسیدیم آن‌جا هم از هر نفر ۵۰۰ هزار تومان گرفتند. در مسیر راه هم پولیس به‌بهانه‌های مختلف پول می‌گیرند. وقتی به مرز رسیدیم، آن‌جا هر نفر، یک میلیون تومان برای شهرداری پرداخت کردیم.»

از سوی دیگر، صدیق نیز که برادرش هفته‌ی گذشته ردمرز شده، می‌گوید: «برادرم یک شبانه‌روز تلیفونش خاموش بود. تا این‌که خودش زنگ زد و گفت پولیس او را در ایست بازرسی ورامین گرفته است. گفت پولیس از این جهت اجازه‌ی برقراری تماس داده تا برایم پول نقد به اردوگاه برسانید. من، برای او در اردوگاه ورامین، شش میلیون تومان پول نقد بردم. وقتی هرات رسید با من تماس گرفت. گفت: مأموران پولیس از هر مهاجر، وقتی از اردوگاه ورامین حرکت کردیم تا رسیدن به سفید سنگ و بعدا به مرز دوغارون، چهار میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اخذ کردند.»

به‌گفته‌ی صدیق، هیچ‌کسی نیست که دلایل جمع‌آوری و دریافت این اندازه پول بی‌حساب‌وکتاب از مهاجران را که با سختی و خون‌دل به‌دست می‌آید، بپرسد. در مرز، از هر مهاجر یک میلیون تومان برای مصارف شهرداری دریافت می‌کند. کسی نیست بپرسد که شهرداری در اردوگاه‌ها کدام خدمات را برای مهاجران افغانستانی ارائه می‌کند؟ وقتی در اردوگاه‌ها حمام، بهداشت و آب آشامیدنی صحی وجود ندارد. صدیق یادآوری می‌کند که روند اخراج مهاجران افغانستانی از ایران برای دولت و پولیس آن کشور به یک پروژه‌ی سودده و پرمنفعت تبدیل شده است. طبق روند جدید اخراج مهاجران، همه کسانی که «برگه سبرزنگ سرشماری» دارند و «برگه خروج» دریافت می‌کنند (مجرد و خانوادگی)، باید از طریق «گردنه تنباکو» و با همین اندازه هزینه‌ی تقریبی (هر نفر چهار میلیون تومان) از ایران خارج شوند. از این‌رو، اگر روزانه دو هزار مهاجر از ایران اخراج شوند و از هر مهاجر به‌طور اوسط چهار میلیون تومان دریافت گردد، دولت و پولیس ایران روزانه چیزی در حدود ۱۰۰ هزار دالر منفعت به‌دست می‌آورند.

افزایش نگرانی نیروهای امنیتی دولت پیشین افغانستان

تشدید اخراج مهاجران افغانستانی از ایران در کنار سایر چالش‌ها، برای نیروهای امنیتی دولت پیشین افغانستان نیز باعث نگرانی گردیده است. آنان که به ایران پناه آورده‌اند، امروز مثل سایر مهاجران با خطر اخراج اجباری توسط پولیس این کشور روبه‌رو هستند. برای آنان، نگرانی وقتی تشدید می‌یابد که قبل از این نیز از بازداشت، شکنجه و قتل نیروهای امنیتی توسط طالبان در مرز یا داخل افغانستان گزارش شده است.

تیمور، عضو نیروهای امنیتی دولت پیشین افغانستان فردی‌ است که هشت سال در برابر طالبان جنگیده است. او چهار سال قبل با خانواده‌اش افغانستان را ترک کرد و حالا در ایران استاکار است. او در منطقه‌ای در جنوب تهران زندگی می‌کند. تیمور «برگه سبزرنگ سرشماری» دارد اما مسیر خانه و محل کار را هر روز با اسنپ رفت‌وآمد می‌کند. او حاضر است یک ‌سوم حقوق هر روزش را بدهد تا بتواند با خیال راحت به کارش برسد.

تیمور می‌گوید امیدوار است اجازه‌ی ماندن در ایران برایش داده شود. او حاضر نیست برگه خروج دریافت کند، چون از طالبان می‌هراسد. او به طالبان و «امنیت در افغانستان» اعتماد ندارد. تیمور گفت: «تلاش می‌کنم در ایران بمانم. امیدوارم در رویکرد دولت ایران نسبت به همه‌ی مهاجران، به‌خصوص کسانی که به‌خاطر مشکلات امنیتی به ایران پناه آورده‌اند، تغییراتی به‌وجود بیاید. هرچند شرایط زندگی در ایران هم دشوار است اما فرصت زنده ماندن وجود دارد. در افغانستان، طالبان نه‌تنها فرصت زندگی کردن را از مردم گرفته‌اند، بلکه برای کسانی مثل من که در دولت قبل نظامی بودم، اجازه‌ی زنده بودن نیز نمی‌دهند. ده‌ها نظامی تا کنون از سوی طالبان به شکل آشکار و پنهان به قتل رسیده‌اند یا ترور شده‌اند.»

محروم شدن دانش‌آموزان دختر از آموزش

مطابق رویکرد کنونی دولت و پولیس ایران، تمام خانواده‌هایی که مدارک پاسپورت خانوار یا کارت آمایش ندارند سه ماه وقت دارند که ایران را ترک کنند. این زمان، مصادف است با رخصتی مکاتب در ایران. مطابق دستور مقام‌های دولت، بعد از ختم رخصتی تابستانی، حضور دانش‌آموزان مهاجر افغانستان در مکاتب ایران ممنوع است. این‌که کودکان، به‌خصوص دختران از آموزش محروم می‌شوند و بزرگ‌سالان در همه زمینه‌ها با مشکلات مالی و تهدیدات امنیتی مواجه هستند، برای حاکمان ایران اهمیت ندارد. پیش از این نیز، دانش‌آموزان مهاجران افغانستانی در ایران، برای آموزش و ثبت‌نام در مکاتب با محدودیت و موانع بسیاری روبه‌رو بودند. بسیاری از مدیران مکاتب، حضور دانش‌آموزان مهاجر را در مکاتب عامل حاشیه‌سازی و مسبب نگرانی برای خانواده‌های ایرانی می‌دانستند که راه‌حل مسأله برای آنان نیز کاهش سهم ثبت‌‌نام دانش‌آموزان «اتباع» بود.

از این‌رو، بسیاری از خانواده‌ها که دانش‌آموز دختر دارند و در مکاتب ایران در حال آموزش هستند، از ترک ایران و برگشتن به افغانستان اظهار نگرانی می‌کنند. آنان اصرار دارند که حکومت طالبان با دولت ایران برای محروم ساختن دختران از آموزش و ایجاد مانع برای پیشرفت آنان، یکی و همدست شده است. این گمانه‌زنی‌ها وقتی مطرح می‌شود که گروه حاکم در افغانستان زنان و به‌خصوص دختران را از حقوق اولیه‌ مثل تعلیم و آزادی در زندگی محروم ساخته‌ است. این در حالی است که دولت ایران با وجود این چالش، تصمیم به اخراج مهاجران و محروم ساختن دختران از آموزش گرفته است.

نگرانی از آینده

نگرانی از آینده را می‌توان در روان پریشان زنان و مردان مهاجر افغانستانی و آواره تماشا کرد؛ وقتی‌ با چشمان خسته در صف نانوایی ایستاده‌اند. نه‌تنها از تبسم و نشاط آنان خبری نیست، بلکه همه نگران و غمگین هستند. با همدیگر با اندوه از زمان برگشتن به افغانستان و نامهربانی روزگار سخن می‌گویند.

سعی می‌کنم با مرد میان‌سالی سر صحبت را باز کنم. به‌سویش لبخند می‌زنم و می‌پرسم که چند سال است در ایران زندگی می‌کند. او هرچند با اکراه اما می‌گوید: «نوجوانی و جوانی‌ام را مهاجر بودم. اکنون که دوران میان‌سالی‌ام فرارسیده، همچنان مسافر هستم. چهاردهه زندگی‌ام در رفت‌وآمد به ایران و افغانستان گذشت. ده سال قبل ناچار شدم خانواده را هم این‌جا آوردم. تمام سرمایه‌ی خود را در این‌جا هزینه کردم تا با خانواده در آرامش زندگی کنیم. حالا دولت ما را به زور به افغانستان برمی‌گرداند. همه چیز را باید از صفر شروع کنیم. تصور می‌کنم کمافی‌السابق در حال مسافرت خواهیم بود با آینده‌ای که معلوم نیست چه خواهد شد. دو-سه نسل ما در عالم مهاجرت گذشت.»

او عنوان کرد که در افغانستان هم آواره حساب می‌شود، چون در آن‌جا نیز نه خانه دارد و نه امید به یافتن شغل و نان و زندگی آبرومندانه. تمام سرمایه‌اش را که در ایران دارد باید بفروشد تا خرج راه و هزینه‌ی رسیدن به افغانستان کند.

وضعیت برای مهاجران افغانستانی، به‌شمول نسل جوان همین قسم است و همه دچار این درد و آوارگی شده‌اند. معلوم نیست این شرایط تاریک و رنج و زیان چه زمانی پایان خواهد یافت. به‌گفته‌ی او، زندگی در افغانستان نیز دشوار و آینده تاریک است. مردم باید خود را مطابق معیاری که طالبان می‌خواهند عیار کنند. مردم در افغانستان از حقوق اولیه محروم‌ هستند و فقر بیداد می‌کند.