تعدادی آدم بد در میان مهاجران. تعدادی آدم بد در جامعهی میزبان. اینقدرش طبیعی است. حتما در میان مهاجران افغانستانی در ایران افراد بد و جنایتکار هم هستند. حتما در میان مردم ایران نیز کسانی هستند که بدون هیچ دلیل موجهی از مهاجران نفرت دارند و وقتی دستشان برسد به مهاجران آزار میرسانند. این قدرش در همه جای دنیا هست. اما در یکی-دو سال اخیر موج تازه و متفاوتی از مهاجرستیزی در ایران بالا آمده است که دامنه و شدت آن بیسابقه به نظر میرسد. بعضی از روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی مشهور ایران نیز این بار به میدان مبارزه با مهاجران آمدند و کل مهاجران افغانستانی را با عناوینی چون جاسوس، جنایتکار و تروریست توصیف کردند. جنگ دوازدهروزهی اخیر میان اسرائیل و ایران نیز وضعیت را بدتر کرد. این که مردمان یک کشور در شرایط بحرانی دنبال کس یا کسانی میگردند که بار ملامت را بر گردنشان بیندازند، پدیدهی آشنا و مطالعهشدهای هست. مهاجران افغانستانی مقیم ایران نیز در جنگ اخیر ایران و اسرائیل در چنین وضعیتی گیر ماندند. شکستی که ایران در این جنگ متحمل شد (همراه با تحقیری که جامعهی ایرانی نیز از این شکست احساس کرد)، وضعیتی پیش آورد که در آن طبعا عدهی زیادی دنبال «قربانی برای ملامت» برآمدند. این است که مهاجران افغانستانی -که هیچ نقشی در آغاز جنگ یا در شکل دادن نتیجهی آن نداشتند- به عنوان جاسوسان موساد (سازمان اطلاعات اسرائیل) معرفی شدند و مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند. پیآیند این بدرفتاریها با مهاجران بیپناه و بیوطن افغانستانی در درازمدت برای خود ایران نیز خوب نخواهد بود. شرح این ماجرا این گونه است:
بر هیچکس پوشیده نیست که در هشتدههی گذشته رابطهی ابرقدرتی به نام امریکا با اسرائیل خوب بوده است. همین طور، رابطهی کشورهای اروپایی، مخصوصا انگلستان، با امریکا نیز خوب بوده است. این روابط در اذهان اکثر مردم رابطهی دولت-با-دولت تصور میشود؛ به این معنا که بیشتر مردم در کشورهایی چون ایران و افغانستان گمان میکنند که دولت امریکا با دولت اسرائیل در یک ائتلاف شیطانی همپیمان است یا دولت انگلستان و امریکا در یک طرح توطئهآمیز دست در دست همدیگر گذاشتهاند تا مثلا بعضی کشورهای جهان سومی یا اسلامی را ناتوان نگه دارند. آنچه در این میان غالبا از نظر میافتد این است که قصهی این روابط فقط قصهی دولتها (آن هم بر محور یک طرح شیطانی) نیست. مایهی اصلی این روابط نزدیک و خوب و کارآمد در جای دیگری است: در پیوند ملتها و مردمهای دو طرف. در امریکا مردم نسبت به مردم انگلستان دید مثبت دارند. در انگلستان مردم نسبت به مردم امریکا نگاه دوستانه دارند.در یک تحقیق، پژوهشگران موسسهیPew Research دریافتند که مردم انگلستان حتا در زمانی که نظری بسیار منفی در مورد دولت دونالد ترمپ داشتند، نظرشان در بارهی کشور امریکا بسیار مثبت بود. همینطور، در اسرائیل مردم نسبت به ملت امریکا احساس نزدیکی میکنند. این نگاه مثبت و دوستانه در میان مردمان این کشورهاست که پایهی روابط نیکوی دولتهایشان هم شده است. بعید بود که مردم انگلستان و امریکا و اسرائیل نسبت به همدیگر نگاه منفی و سرشار از کین و نفرت داشته باشند و دولتهایشان با هم دوست بمانند یا دوستی دولتهایشان به روابط گرم پایدار تبدیل شود.
ایران و افغانستان
مردم افغانستان در سالهای جنگ در برابر شوروی سابق و سپس جنگهای داخلی این کشور در گروههای بزرگ به ایران پناه بردند. همدلیها و همکاریهای دولت ایران و مردم آن مملکت با مهاجران افغانستانی تصویر بسیار مثبتی از ایران را به افغانستان آورد. هرچند این مهاجران با عنوان «افاغنه» و به حیث اتباع بیگانه از بسیاری از حقوق مهاجران (در چارچوب قرارهای بینالمللی) محروم بودند، از همین که ایران حداقل به آنان پناه داده بود هم متشکر بودند. اما در سالهای اخیر، هم مقامهای دولت جمهوری اسلامی و هم بعضی از فعالان سرشناس اجتماعی و رسانهای ایران سخنان درشتی در مورد مهاجران افغانستانی گفتند و اقدامات خشونتباری در برابر این مردم بیوطن در پیش گرفتند؛ به این ترتیب، در واقع به نرمال شدن و گسترده شدن روند «افغانستیزی» در میان مردم ایران نیز کمک کردند. هرچند، در این مورد پژوهشی صورت نگرفته که مردم افغانستان فعلا چه نگاهی نسبت به کشور و مردم و دولت ایران دارند، از روی روایتها و واکنشهای پرشماری که در فضای مجازی و رسانههای افغانستان میبینیم، میتوان با اطمینان گفت که این نگاه هرچه باشد مثبت نیست. علتش این است که مردم هم از تبلیغات زهرآگینی که در ایران در برابر مهاجران افغانستانی در جریان است، آگاه هستند و هم همهروزه تصویرها و ویدیوهایی را میبینند که در آنها مهاجران افغانستانی با حداکثر خشونت و با کمترین توجه به حیثیت انسانی مهاجران به اردوگاهها فرستاده میشوند. در موارد زیادی گزارش میشود که یک مهاجر از کوچه و خیابان برداشته میشود، بیآن که حتا حق داشته باشد که با خانوادهی خود تماس بگیرد و خبر بدهد که ممکن است رد مرز شود. پس از جنگ دوازدهروزهی اخیر، مهاجران افغانستانی بر سر اتهامات و عناوین زشت قبلیای که آسیبپذیرشان میساخت، حالا با اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» نیز روبهرو هستند.
پیآیند این رویکرد حکومت ایران در برابر مهاجران (که دامنهاش تا برخورد لایههایی از جامعه و مردم ایران نیز امتداد مییابد) خراب شدن رابطهی مردم افغانستان با مردم ایران است. این خراب شدن رابطه در این سطح خواهینخواهی در درازمدت به سستی پیوند میان این دو کشور خواهد انجامید. اگر ایران در جنگی سخت با یک کشور دیگر درگیر شود و مردم افغانستان دعا کنند که ایران شکست بخورد، این را با هیچ حسابی نمیتوان چیز مثبتی برای ایران تلقی کرد. اگر افغانستان مورد تجاوز دیگران قرار بگیرد و ایرانیها از پامال شدن افغانستان اظهار شادی کنند، چنین چیزی هر چه باشد به نفع افغانستان نیست. این اتفاق میان امریکا و اسرائیل نمیافتد؛ میان انگلستان و امریکا نمیافتد؛ میان آلمان و اسرائیل نمیافتد. چرا؟ برای این که خرد سیاسی دولتها و ملتهایشان از ابتدا از این راه نرفته است. برای این که مردمان و حکومتهای این کشورها به چشماندازی کلانتر و دورتر فکر میکنند. بر دولت جمهوری اسلامی ایران این بار روشن شد که تنهاست و حتا در این تنهایی نیز فشار بر مهاجران افغانستانی را افزایش میدهد. این نمونهی کامل بیخردی است.