[یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و دربارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحتوسقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشرشده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند]
در سالهای اخیر، رابطه میان ایران و افغانستان شاهد فرازونشیبهای فراوانی بوده است؛ رابطهای که در ظاهر مبتنی بر همسایگی، پیوندهای فرهنگی و دینی و منافع اقتصادی متقابل تعریف میشود، اما در بطن خود همواره با بیتعادلی در قدرت، سیاست و سهمخواهی اقتصادی همراه بوده است. با اوجگیری فشارها بر مهاجران افغانستانی در ایران، از محدودیتهای تازهی اقتصادی گرفته تا رفتارهای خشن در سطح خیابان و برخوردهای تحقیرآمیز رسانهای، این سؤال به شکلی جدی مطرح است: آیا زمان آن نرسیده که افغانستان نیز سیاست «موازنه درد» را در برابر ایران به کار بگیرد؟
سیاست حذف خاموش در ایران: مهاجر بدون اقتصاد
از ابتدای سال ۱۴۰۴، بخشنامههای جدید سازمان امور مالیاتی ایران عملا امکان فعالیت اقتصادی را برای مهاجران افغانستانی، حتا آنانی که دارای گذرنامه و اقامت قانونی هستند، محدود کرده است. بانکها از افتتاح حساب برای مهاجران خودداری میکنند، کد مالیاتی به آنان تعلق نمیگیرد و حتا مشاغل خرد و متوسط مهاجران نیز تحت فشار قرار گرفتهاند. اینها همه در حالی است که رسانههای ایرانی، بهصورت مداوم مهاجران را با اتهامهایی چون «جاسوسی»، «برهم زدن تعادل بازار ارز»، عامل «افزایش قیمت مسکن» و «جرم و جنایت» معرفی میکنند. این نوع برخوردها نه فقط از منظر اخلاقی بلکه از منظر حقوقی و اقتصادی نیز قابل نقد و بررسی اند.
بیتعادلی اقتصادی؛ صادرات ۳.۳ میلیاردی در برابر ۵۰ میلیون دالر واردات
رابطهی اقتصادی ایران و افغانستان نیز بهشدت نامتقارن است. طبق آمارهای رسمی، ایران سالانه بیش از ۳.۳ میلیارد دالر کالا به افغانستان صادر میکند، در حالی که صادرات افغانستان به ایران از ۵۰ میلیون دالر فراتر نمیرود. این تراز تجاری یکطرفه، نهتنها به معنای خروج گستردهی ارز از افغانستان است، بلکه عملا وابستگی کامل اقتصادی کشور به کالاهای ایرانی را رقم زده است. این وابستگی میتواند در هر بزنگاه سیاسی یا امنیتی، به اهرم فشاری از سوی ایران بدل شود.
نقش ایران در تخلیه ذخایر ارزی افغانستان
مطالعات میدانی و گزارشهای رسانهای نشان میدهند که سالانه میلیاردها دالر ارز از افغانستان خارج میشود و به ایران میرود. این انتقال از طریق شبکههای حوالهای، صرافیهای مرزی و حتا قاچاق رسمی و غیررسمی انجام میشود. مهاجرانی که به ایران میآیند، ارز خود را نه در افغانستان، بلکه در ایران خرج میکنند. برخی از شرکتهای تجاری در افغانستان نیز، که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در مدار نفوذ اقتصادی ایران قرار دارند، در واقع نقش کانالهای انتقال ارز را ایفا میکنند. در نتیجه، نهتنها بازار ارز در افغانستان دچار نوسان میشود، بلکه بانک مرکزی افغانستان نیز در اعمال کنترل بر سیاست پولی با چالش مواجه میشود.
موازنه درد؛ دکترین تقابل فعال در برابر رفتارهای خصمانه
دکترین «موازنه درد» که نخستینبار در ادبیات سیاست خارجی برای توصیف رفتار کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان یا حتا روسیه در برابر اقدامات متخاصم بهکار رفت، به این معنا است که کشوری که قربانی تبعیض یا فشار است، با اقداماتی هموزن و بازدارنده، برای طرف مقابل هزینه ایجاد کند. هدف اصلی این دکترین، ایجاد موازنه در هزینه-فایده تصمیمات طرف متخاصم است؛ به این معنا که اگر کشوری مهاجران را محدود میکند، طرف مقابل نیز از ابزارهای اقتصادی، رسانهای، دیپلماتیک و تجاری برای پاسخگویی استفاده کند.
پیشنهادهایی برای بازتعریف رابطهی افغانستان با ایران
۱. تعلیق یا بازنگری در قراردادهای اقتصادی کلان: پروژههای اقتصادی مشترک، مانند بهرهبرداری از معادن سنگ آهن، باید تا زمان عادیسازی رفتار ایران با مهاجران افغانستانی متوقف یا بازتعریف شوند.
۲. اعمال تعرفههای گمرکی جدید بر کالاهای ایرانی: افغانستان میتواند با اعمال تعرفههای ۱۰۰ تا ۲۰۰ درصدی بر کالاهای غیرضروری ایرانی، از واردات بیرویه جلوگیری کند و از خروج ارز جلوگیری نماید.
۳. مبارزه با شبکههای غیررسمی انتقال ارز: دولت افغانستان باید بهشدت با شبکههای قاچاق ارز برخورد کند. اگر لازم باشد، این افراد بهعنوان مجرمان اقتصادی یا تهدید علیه امنیت ملی محاکمه شوند.
۴. باز کردن فضای رسانهای: رسانههای افغانستان باید همانگونه که رسانههای ایرانی مهاجران را هدف قرار میدهند، امکان بیان متقابل را برای شهروندان افغانستان فراهم کنند. این فضای باز رسانهای میتواند بخشی از فشار را به نهادهای ایرانی منتقل کند.
۵. افزایش همکاری با کشورهای ثالث: هند همواره نشان داده که متحد قابل اعتمادی برای افغانستان است. همکاری سیاسی، اقتصادی، رسانهای و زیرساختی با هند میتواند بخشی از توازن ازدسترفته در برابر ایران را بازسازی کند.
نتیجهگیری: بازتعریف رابطه، نه قطع رابطه
افغانستان در آستانهی انتخابی راهبردی قرار دارد. انتخاب میان پذیرش موقعیت تابع و آسیبپذیر در رابطه با ایران، یا تلاش برای ایجاد توازن، حفظ کرامت مهاجران و صیانت از منابع اقتصادی کشور. سیاست موازنه درد به معنای دشمنی یا گسست نیست، بلکه تلاش برای بازتعریف یک رابطهی ناعادلانه است. در جهانی که احترام، همکاری و منافع مشترک جایگاهی حیاتی دارد، شاید زمان آن رسیده که افغانستان نیز زبان قدرت مشروع را در دیپلماسی منطقهای بهکار گیرد.
با استناد به اصل همپایگی در روابط بینالملل، وقتی یک کشور حقوق شهروندان یا مهاجران کشور دیگر را نادیده میگیرد، پاسخ نباید تنها انفعال یا خواهش باشد. بلکه باید واکنشی متناسب، هوشمندانه و مؤثر نشان داده شود. موازنه درد نه یک تهدید، که ابزاری برای احقاق عدالت است.