نعش یک گراز وحشی در ولسوالی زندهجان ولایت هرات از سوی شماری از جنگجویان طالبان آویزان شده بود و اعضای این گروه برای سرگرمی و نشانزنی به نعش این حیوان شلیک میکردند. یکی از باشندگان زندهجان میگوید زمانی که از طالبان پرسید چرا چنین میکنند، پاسخ شنید که «خوک در اسلام حرام است و کفار این حیوان نجس را میخورند». طالبان پس از تیراندازی، نعش این خوک را آتش زدند و گفتند که اگر دفن شود، خاک «کثیف» میشود. این رویداد، نمونهای کوچک از رفتار جنگجویان طالبان و بخشی از شهروندان با گرازهای وحشی است؛ حیواناتی که در چهار سال گذشته، همزمان با حاکمیت مجدد طالبان، بیشتر از هر زمان دیگر در افغانستان شکار و کشته شدهاند.
اگر طالبان توجیه مذهبی برای کشتن گرازهای وحشی دارند، مزرعهداران بهدلیل دیگری خواهان نابودی این گرازها هستند. شاهغلام، یکی از زعفرانکاران در هرات، میگوید گرازهای وحشی علاقهی زیادی به خوردن ریشه و پیاز زعفران دارند و مزارع او همواره از این بابت آسیب دیده است. او در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید: «از اوایل سال، همراه با پسرم پنج رأس گراز وحشی را با شلیک گلوله کشته و چند گراز دیگر را زخمی کردهایم. طالبان به کشاورزان دستور دادهاند که در صورت شکار خوک/گراز وحشی، آن را به طالبان تحویل دهند.»
او میگوید هر سال به علت هجوم گرازها به زمینهای زراعتیاش تا حدود 80 هزار افغانی متضرر میشود و به همین دلیل، به کشتار آنها اقدام میکند:
«چهل جریب زمین زعفران تحت کشت دارم. شب که میشود، خوکها وارد زمینها میشوند. تا حالا ده جریب زمین مرا نابود کردهاند و پیازهای زعفران را از زیر خاک بیرون کشیدهاند. برای جلوگیری از این حملهها، من و فرزندم شب تا صبح با تفنگهای امبلیس که در دست داریم نگهبانی میدهیم. دو شب پیش یک خوک آمد و پیازهای زعفران را خورد؛ ما فیر کردیم، حیوان زخمی شد و بهسوی روستا فرار کرد.»
گرازهای وحشی در برابر تهدید انسانها رفتاری تهاجمی دارند. شاهغلام میگوید دو سال پیش هنگامی که گلولهی تفنگش به هدف نخورد، یکی از گرازها به او حمله کرد و پایش را شکست. او میگوید که در دوران نظام جمهوریت، اجازهی شلیک به گرازهای وحشی را نداشت و اگر یکی از آنها را به دام میانداخت، باید آن را دوباره در دشتها و کوهها رها میکرد. اما پس از تسلط طالبان، شکار گراز با نوعی «پشتوانهی دینی» از سوی این گروه مجاز دانسته میشود.
شاهغلام میگوید: «با آمدن طالبان، شکارچیان خوک (گرازهای وحشی) زیاد شدهاند. هر کدام ما یک تفنگ امبلیس داریم تا این حیوان را شکار کنیم. شبها که برای آبیاری زمینها میرویم، چند دام و چاله میگذاریم و روی آن جال میکشیم. وقتی خوک داخل چاله میافتد، میرویم آن را میگیریم و میکشیم.»
او میافزاید که جمعیت گرازهای وحشی در سالهای اخیر بهطور چشمگیری کاهش یافته است؛ «حالا در طول هفته فقط یک تا دو رأس گراز میبینم، در حالی که 10 سال پیش هر شب تا 10 رأس در زمینهای زراعتیام دیده میشد.»

ماجراجویی شکارچیان
بقای گرازها فقط توسط طالبان (با دلیل مذهبی) و کشاورزان (بهخاطر حفظ مزارعشان) تهدید نمیشود. گروهی دیگر از افراد نیز در محو نسل گرازها از هرات دخیل اند. این افراد از شکار گرازها بهعنوان راهی برای کسب درآمد استفاده میکنند. برخی از باشندگان محلی، مانند «گلاحمد» (نام مستعار)، شکار گرازهای وحشی را به یک کسبوکار تبدیل کردهاند و گراز زنده را در بازارهای داخلی میفروشند یا بهطور قاچاق به پاکستان صادر میکنند. او میگوید با گذاشتن دام در زمینهای زراعتی، گرازها را شکار میکند.
گلاحمد میگوید که در طول دو سال اخیر نُه رأس گراز شکار کرده است و قیمت هر رأس بین «۶۰ هزار تا ۱۲۰ هزار افغانی» و وزن آنها «از ۱۱۰ تا ۱۵۰ کیلوگرام» متغیر بوده است. او دربارهی روش کارش به روزنامه اطلاعات روز گفت: «شکار خوک زیاد سخت است. برای به دام انداختن آن باید چندین شب در کمین باشیم. پس از شکار گراز، آن را دو هفته پیش خود نگه میداریم تا غذا بدهیم و چاقتر شود، سپس عکس گراز را به مشتریان خود روان میکنیم.»
گلاحمد توضیح میدهد که گروهی از افراد همراه او شکار میکنند. به این ترتیب که یکی از اعضا با موتورسایکل در ولسوالیهای مختلف هرات میگردد تا نشانهها را جستوجو کند؛ سپس با یافتن سرنخ، گلاحمد و دیگران برای به دام انداختن گراز وحشی اقدام میکنند. او میگوید: «زمانی که از وجود خوک در آن ولسوالی مطمئن شدیم، همراه شاگردهای خود آنجا میرویم و مدت چند شب را برای به دام انداختن این حیوان سپری میکنیم تا آن را بگیریم. خوک را که بگیریم بدون سروصدا در داخل موتر باربری در میان گوسفندان و گاوها میاندازیم و به خانه میبریم. طالبان نباید از آن با خبر شوند چون این حیوان را میکشند.»
تا کنون گزارشی مبنی بر مصرف گوشت خوک یا گراز وحشی در افغانستان منتشر نشده است. با وجود این، برخی از علمای دینی با استناد به روایتهای شرعی نفس زنده بودن این حیوان را مطلوب نمیدانند و کشتن آن را توجیه میکنند. نثاراحمد (نام مستعار)، از علمای دینی هرات، در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز حضور خوک در محلهای پرجمعیت مسلمانان را «نامطلوب» خواند و گفت که از دید شرعی این حیوان «نجس» است و باید از مناطق مسلماننشین پاکسازی شود.
او گفت: «گوشت خوک حرام است و از نگاه دینی باید از تکثیر و استفاده از آن جلوگیری شود. وجود خوک در یک محل باعث میشود که برکت از آنجا برود. این حیوان نباید در میان جامعهی اسلامی زندگی کند. لازم است خوکها شکار و سپس دفن شوند تا امکان استفاده از گوشت آنان فراهم نگردد. وجود خوک در مناطق مسلماننشین، برخلاف باورهای دینی ما است و ما از حکومت اسلامی میخواهیم که با جدیت عمل کند و مناطق ما را از این حیوانات پاکسازی کند.» او از طالبان خواست که روند نابودی گرازهای وحشی را «جدیتر» دنبال کنند.

خطر برهم خوردن توازن طبیعی
در حالی که شماری از عالمان دینی در هرات خواستار شکار و حذف خوکها از مناطق مسلماننشین شدهاند، کارشناسان محیط زیست نسبت به پیآمدهای منفی شکار بیرویه این حیوانات هشدار میدهند. آنان تأکید میکنند که گرازها در تعادل طبیعی اکوسیستم نقش مهمی دارند و از بین بردن گستردهی آنها میتواند منجر به افزایش آفات و تخریب محیط زیست شود.
محمد (مستعار)، کارشناس محیط زیست در هرات، میگوید: «خوکها در طبیعت حیواناتی همهچیزخوار هستند و میتوانند با تغذیه از گیاهان مضر، مانع رشد علفهای هرز و گیاهانی شوند که به خاک و پوشش گیاهی آسیب میزنند. این حیوانات همچنین از حشراتی مانند سوسک، خزندگان کوچک مانند مارمولک، جوندگانی مثل موش و لاشههای باقیمانده دیگر حیوانات تغذیه میکنند. به این ترتیب، آنها در کنترل طبیعی آفات و پاکسازی محیط نقش مؤثری دارند.»
او افزود که شکار بیرویه خوکهای وحشی، بدون در نظر گرفتن تأثیرات زیستمحیطی، میتواند پیآمدهای خطرناکی داشته باشد؛ «این کار باعث افزایش بیرویه آفات، تکثیر گونههای مضر و حتا شیوع بیماریهای ناشی از لاشههای باقیمانده حیوانات بزرگ در طبیعت میشود.»
محمد توضیح میدهد که خوکهای وحشی در زمستان نیز نقش مهمی در چرخهی زیست طبیعی دارند؛ «وقتی زمین پوشیده از یخ و برف است، خوکها با زیرورو کردن خاک، دسترسی به غذا را برای دیگر حیوانات و پرندگان ممکن میسازند. بارها دیده شده که پرندگان و گوزنها در کنار خوکهای وحشی در حال تغذیه هستند. این حیوانات به نوعی به هم کمک میکنند.»
این کارشناس تأکید میکند که گرازها بخشی از طبیعت افغانستان اند، اما تنها در صورتی مفید خواهند بود که جمعیتشان در حالت تعادل باقی بماند؛ «مدیریت جمعیت گرازها در یک منطقه باید از طریق برنامههای اصولی، نظارتشده و پایدار صورت گیرد، نه با اقدامات فوری و هیجانی که میتواند توازن طبیعی را برهم بزند.»