اشرفغنی دیروز در «نشست فوقالعاده»ی پارلمان سخنرانی کرده از باغیان عصر، گروههای جنایت پیشه و دشمنان مردم افغانستان صحبت کرد. انتظار این بود که اشرفغنی در این سخنرانی خطمشی سیاسی واضح در برابر طالبان ایجاد کند، ادبیات سیاسی واضح از سوی رهبری نظام ارائه شود و در سیاست داخلی انسجام آورده شود. این سخنرانی به بخشی از این انتظارات پاسخ داد.
اما طنز سیاست افغانستان این است که پس از دو دهه جنگ با تروریستان مثل طالبان، کشته شدن دهها هزار نفر، تجربهی چندین مورد قتل عام، گردن زدن انسانهای بیگناه، سیاستهای زمینسوخته، میلیونها آواره، ویرانی و بربادی کشور، هنوز ملت منتظر است که رهبری سیاسی تعریف واضح از دشمن ارائه کند. در نهایت، اگر صرفاً دورهی جدید را مقیاس قرار بدهید، پس از ۱۵ سال، اشرفغنی احمدزی دشمن را چنین تعریف کرد: «دشمنان افغانستان عبارتاند از گروههای اجیر خارجی مانند داعش، القاعده و گروه های آدم ُش حقانی و برخی از طالبان که از ریختن خون هموطنان خود لذت میبرند و به جنگ و دهشتافگنی ادامه میدهند.»
این تعریف، قبل از آنکه راهکار سیاسی ارائه کند، از نظر روانشناختی افکار عمومی را ارضا میکند و به جامعهی خسته شادی زودگذر اعطا میکند. البته مردم تعریف واضح و روشن از دشمن دارند، اما همه منتظر بودند که رهبری سیاسی چه تعریفی ارائه میکند. واقعیت امر این است که ادبیات سیاسی حکومت تا جایی تضعیف شده بود که مردم فرق میان اشرفغنی و ملا منصور را از داست داده بودند. همانگونه که مردم فرق حامد کرزی و ملاعمر را از دست داده بودند.
بهعنوان مثال، اشرفغنی، وقتی در پیام خود به طالبان میگوید که «ما ارادهی کشتار شما را نداشتیم، شما ما را مجبور ساختید»، نشان یک ضعف بزرگ در ادبیات سیاسی دولت است. این سخن، بهشدت مأیوسکننده بود. این سخن چندین معنا داشت: اول، یعنی اشرفغنی نمیخواسته با طالبان بجنگد و از اول قصد جنگ با تروریسم را نداشته است. دوم، یعنی اشرفغنی، با این سخن، میخواست به طبقهی ایلیت پشتون و طرفدار طالبان حساب پس بدهد که گویا او جنگ نمیکند و این طالبان است که جنگ راه انداختهاند. سوم، یعنی اشرفغنی با بیان کردن موضع دفاعی، گویا بهدنبال فراهم کردن مشروعیت اخلاقی برای جنگ بوده است و این بدان معناست که اشرفغنی فکر میکند که اکثراً مردم طرفدار طالباناند و بنابراین باید با احتیاط سخن بگوید. این نکته در برداشتهای غنی از جنگ با طالبان، تکاندهنده بود و ممکن دلیل اصلی عوامفریبی، رفتارهای پوپولیستی و متوسل شدنهای بیجایش به مذهب نیز از همینجا ناشی شود. این نشان میدهد که اشرفغنی یک درک قرن نزدهمی از افغانستان دارد؛ همانگونه که بخش اعظم تحقیقات دانشگاهی او متمرکز بر افغانستان قرن نزده است. این ادبیات سیاسی اشرفغنی، در روایت سخنگویان دولت از جنگ نیز برجسته بود. سخنگویان دولت در رسانهها از موضع تدافعی و انفعالی سخن میگفتند و این بر روحیهی عمومی بهشدت تأثیرات منفی گذاشته منجر به بیاعتمادی گسترده شده بود.
به این دلیل است که سخنرانی دیروز اشرفغنی در پارلمان تفاوتهای قابل ملاحظهیی دارد و این نشانهی یک تغییر، حد اقل، در ادبیات سیاسی دولت است. حقیقت این است که اگر این ادبیات از اول در برابر طالبان با این صراحت وجود میداشت، سرنوشت جنگ در افغانستان به این پیمانه پیچیده نمیشد. اما معمار اصلی سیاست نرمش و تمکین در برابر طالبان، حامد کرزی بود و او هنوز با طالبان همدلی نشان میدهد.
از سوی دیگر، متوجه باشیم که اگر سخنرانی اشرفغنی را جدا از پسزمینهی سیاسی-اجتماعی آن در نظر بگیریم، سخنرانی واقعبینانه و واضح بود. هرچند او «برخی» از طالبان را دشمن قلمداد کرد، ولی در نوع خود در ۱۵ سال اخیر بیسابقه است. واقعیت این است که جنگ افغانستان ابعاد اجتماعی دارد و این جنگ را دشوار و پیچیده کرده است. با توجه به پیامد سیاسی آن، اشرفغنی به این نکته واقف است و برای همین احتمالاً با احتیاط حرف میزند و هنوز امیدوار است که چنددستگییی که در صف طالبان ایجاد شده منجر به تضعیف این گروه گردد. ولی سخنرانی رییسجمهور متأسفانه جدا از پسزمینهی سیاسی-اجتماعی و پروسههای تصمیمگیری، بهصورت مجرد، نمیتواند مورد بحث قرار بگیرد. به دو احتمال توجه کنید:
اول، پسزمینهی سیاسی-اجتماعی به این معناست که غنی با توجه با افکار عمومی این سخنرانی را بیان کرده است و در نهایت خواسته است از یک طرف افکار عمومی را بسیج کند و از طرف دیگر به انتقادات و نگرانیها پاسخ بگوید. غنی میداند که انتقادات بر کرزی از کدام زاویه بود و بر حکومت خودش از کدام زاویه صورت میگیرد. از جانب دیگر، این سخنرانی در شرایطی ایراد شد که چند روز قبل یک حملهی مرگبار در کابل رخ داد. بنابراین این نگرانی وجود دارد که این سخنرانی صرفاً بار سیاسی داشته و بهخاطر رضایت افکار عمومی باشد.
دوم، نگرانی از پروسههای تصمیمگیری این است که با دقت باید بر روند تصمیمگیری و پالیسیسازی توجه کرد. تصمیمگیریها را یا نهادهای بروکراتیک طی یک روند نورمال و عادی اتخاذ میکنند و رییسجمهوری تأیید و تصدیق می کند و به مرحلهی اجرا میرود و یا توسط طبقهی ایلیت و نخبگان سیاسی اتخاذ میشود و بر نهادها تحمیل میگردد. حقیقت این است که در افغانستان تصمیمها را ایلیتهای سیاسی-اجتماعی میگیرند و نه نهادهای مربوطه. بنابراین، نگرانی این است که گروههای طرفدار طالبان و حلقههای نژادپرست و قومگرا، جنگ با تروریسم را به مسیری دیگری سوق بدهند و در نهایت رییسجمهوری، به فرض اینکه قاطع باشد، کاری کرده نتواند.
بنابراین، نگرانی اول این است که سخنرانی اشرفغنی صرفاً مصرف داخلی داشته باشد و بهدلیل اهداف سیاسی داخلی ایراد شده باشد. نگرانی دوم این است که اگر این سخنرانی واقعاً جدی است، گروههای نفوذی و فشار ممکن بر روندهای تصمیمگیری تأثیر گذاشته سیاست جنگ با طالبان را منحرف کند. این بدان معنا است که یا این گروهها بر اشرفغنی فشار میآورند که از جنگ دست بکشد و یا او را به مسیری ناخواستهیی هدایت خواهند کرد. با درک اینکه سخنرانی رییسجمهور تفاوتهای چشمگیری نسبت به گذشته داشت و میتواند یک تغییر قابل ملاحظهیی در ادبیات سیاسی دولت باشد؛ اما باید سادهلوحانه به آن نگاه نکرد. باید منتظر زمان بود که در عمل چه رخ میدهد. علاوه براین، گذشتهی کاری اشرفغنی نشان میدهد که او نهتنها تحت تأثیر حلقات قومگرایان پشتون است بلکه خود ذهنیت قومی در سیاست دارد. بنابراین، دینامیزم داخلی حکومت، به خصوص دینامیزم داخلی طبقهی سیاسی جامعهی پشتون، بسیار مهم در رویکرد جدید او است. اگر طبقهی سیاسی جامعهی پشتون از سخنان اشرفغنی در عمل حمایت کرد، تغییرات چشمگیری در جنگ با تروریسم رخ خواهد داد.
معیار دیگر برای صدق سخنان اشرفغنی این است که اشرفغنی به کوتاهترین زمان ممکن باید از اعضای ناتو و متحدین ناتو بخواهد که طالبان را در لیست تروریسم خود قرار بدهد. اکنون طالبان در لیست تروریسم اعضای ناتو و متحدین ناتو قرار ندارد. در ریاستجمهوری کرزی، بهخصوص در زمانی که داکتر سپنتا وزیر خارجه بود، تلاشهای فراوان صورت گرفت تا طالبان از لیست تروریسم کشورها بیرون ساخته شود و این کار صورت گرفت. بنابراین، اگر اشرفغنی معتقد است که طالبان تروریست و دشمن مردم افغانستاناند باید از همکاران بینالمللی خود بخواهد که طالبان را در لیست تروریسم جای دهند. همانگونه که پاکستان با لابیهای بسیار تلاش کرد تا طالبان پاکستانی را شامل لیست تروریسم قدرتهای نظامی و اقتصادی دنیا سازد.