آیا هروئین باعث شکست امریکا در افغانستان شد؟ – بخش دوم و پایانی

گاردین/آلفرد مک‌کوی
ترجمه: جلیل پژواک

سروی سازمان ملل در سال 2007 حاکی از آن بود که 8200 تن محصول تریاک افغانستان –در آن زمان رکورد بالاترین میزان تولید بود- 93 درصد هروئین غیرقانونی جهان را تامین کرده است. سازمان ملل گفته بود که چریک‌های طالبان «شروع به استفاده از منابع اقتصادی ناشی از مواد مخدر برای تسلیحات، تدارکات و معاش شبه‌نظامیان‌» این گروه کرده‌اند. در سال 2008، گزارش‌ها حاکی از آن بود که شورشیان حدود 425 میلیون دالر را از مالیاتی که بر سر قاچاق تریاک وضع کرده بودند، جمع‌آوری کرده‌ و با هر برداشت محصول تریاک آن‌ها قادر می‌شوند تا گروه جدیدی از جنگ‌جویان جوان را از روستا‌های افغانستان به خدمت بگیرند. دستمزد هریک از این چریک‌ها ماهانه 300 دالر بود. این مبلغ به‌مراتب بالاتر از دستمزدی است که آن‌ها می‌توانستند از راه کشاورزی به‌دست بیاورند.
برای جلوگیری از گسترش شورشیان، واشنگتن در اواسط سال 2008 تصمیم گرفت که 40 هزار نیروی اضافی به افغانستان اعزام کند. با افزایش این رقم، تعداد مجموعی نیروهای ائتلاف در افغانستان به 70 هزار تن می‌رسید. فرماندهی نیروهای ائتلاف نیز با شناسایی نقش مهم درآمدهای طالبان از تریاک و استفاده از آن برای استخدام جنگ‌جویان جدید، تیم‌های متخصصی را به کار گرفت که از کمک‌های توسعوی در حمایت از تلاش‌ها برای محو مواد مخدر در ولایاتی که از نظر کشت تریاک غنی بودند، استفاده می‌کردند. تولید بیش از حد و انبوه تریاک در سال 2007 باعث شده بود که قیمت این مواد پایین بیاید در حالی‌که همزمان، کمبود مواد غذایی باعث شده بود گندم یک محصول رقابتی شود. در نتیجه، با توجه به این‌که کشاورزان از کمک‌های خارجی برای کشت محصولات غذایی در مناطق کلیدی ولایات هلمند و ننگرهار استفاده می‌کردند، کشت خشخاش در افغانستان از 200 هزار هکتار در سال 2007 به فقط 123 هزار در سال 2009 کاهش یافت. با این‌حال، این مقدار هنوز هم برای حفظ طالبان کافی بود. در عین‌حال، تلاش‌های ناموفق برای محو تجارت مواد مخدر در افغانستان، تنها به افزایش مخالفت با ایالات متحده و متحدانش منجر شد.
در سال 2009، سرعت گسترش شورشیان چنان افزایش یافت که دولت اوباما تصمیم گرفت تا رقم نیروهایش را –به‌منظور فلج‌کردن طالبان- به مرز 102 هزار سرباز افزایش بدهد. پس از ماه‌ها افزایش استقرار نظامیان امریکایی در افغانستان، استراتژی موفق اوباما در 13 فبروری 2010، در تاریکی و قبل از طلوع خورشید، در مارجه، شهری دورافتاده و بازار مواد مخدر در ولایت هلمند، رسما آغاز شد. با فرود هلیکوپترها و بلندشدن گردوخاک در حوالی این شهر، صدها نیروی دریایی امریکا، خشخاش تازه جوانه‌زده را لگدمال و میدان مانور خود ساخته و به‌سوی روستایی با دیوارهای گِلی به‌راه افتادند. هرچند که هدف این نیروها چریک‌های محلی طالبان بود، اما در حقیقت، این تفنگ‌داران در حال تصرف یکی از مراکز بزرگ تجارت جهانی هروئین بودند. یک هفته بعد از این عملیات موفقیت‌آمیز، جنرال استنلی مک‌کریستال با کریم خلیلی، معاون رییس‌جمهور وقت افغانستان، به مارجه رفتند. آن‌ها در آن‌جا برای رونمایی رسمی تاکتیک‌های جدید ضدشورش بودند که به‌گفته‌ی جنرال مک‌کریستال، برای آرام‌کردن روستاهایی چون مارجه «به‌دردبخور اند». با این‌حال تاجران محلی تریاک فکر دیگری داشتند. بیوه‌زنی در میان معترضان که آن‌ها نیز کشاورزان خشخاش بودند فریاد می‌زد که «اگر آن‌ها با تراکتور آمدند و خواستند که مزرعه‌ی خشخاش مرا نابود کنند اول باید از روی نعش من عبور کنند». یکی از مقامات سفارت امریکا که از مزارع تریاک در آن منطقه با من از طریق مخابره صحبت می‌کرد گفت: «شما نمی‌توانید در این جنگ، بدون از میان برداشتن تولید مواد مخدر در ولایت هلمند، پیروز شوید».
افزایش نیرو از سوی اوباما، با حمله به شورشیان اما ناکامی در ریشه‌کن کردن محصول تریاک -که در بهار هر سال منبع تامین شورشیان جدید بود- به‌زودی نقاط قوت خود را از دست داد. کاهش سریع رقم نیروهای ائتلاف به‌خاطر پایان مهلت تعیین‌شده –سیاسی- اوباما در دسامبر 2014 (برای پایان‌دادن به عملیات‌های جنگی) کاهش قابل ملاحظه‌ی عملیات‌های هوایی را به بار آورد که باعث شد طالبان دستِ بالا را در میدان جنگ گرفته و با راه‌اندازی حملات تهاجمی، تعداد بی‌سابقه‌یی از نیروهای ارتش و پولیس افغانستان را به قتل برسانند.
در آن زمان، جان سوپکو، رییس سیگار یا بازرس ویژه‌ی ایالات متحده برای بازسازی افغانستان، شرح گویایی را در توضیح «چرایی» بقای طالبان ارائه کرد. نتیجه‌گیری او این بود که به‌رغم هزینه‌ی 7.6 میلیارد دالری در برنامه‌های «محو مواد مخدر» در جریان دهه‌ی گذشته، «با هر معیار قابل تصوری که بسنجیم، ما شکست خورده‌ایم. تولید و کشت مواد مخدر بالا است و ممانعت و ریشه‌کن کردن آن پایین. حمایت مالی از شورشیان بالا است و اعتیاد و جرایم مرتبط با مواد مخدر در سطح بی‌سابقه‌یی در افغانستان وجود دارد».
با برداشت محصول تریاک در سال 2014، آمار و ارقام تازه‌ی سازمان ملل نشان داد که سطح تولید تریاک در سال 2014 دوباره افزایش یافته و به «رکورد» بی‌سابقه‌ی تولید تریاک در سال 2007 نزدیک شده است. در ماه مِی 2015، جان سوپکو با مشاهده‌ی سیلی از مواد مخدر که به بازار جهانی وارد می‌شد و از سویی هزینه‌ی ایالات متحده که صرف مبارزه با مواد مخدر می‌شد به 8.4 میلیارد دالر رسیده بود، تلاش کرد تا این تحولات را به یک تصویر قابل درک و کلا امریکایی ترجمه کند. او گفت: «در افغانستان حدود 500 هزار هکتار یا حدود 780 مایل مربع به کشت خشخاش اختصاص داده شده. این رقم، معادل یا بیش از 400 هزار زمین فوتبال امریکایی به‌شمول مناطق پایانی (ساحه‌ی مستطیل‌شکل در هر دو پایان زمین فوتبال امریکایی است که توپ باید به آن‌جا رسانده شود) آن است.
در جریان فصل جنگی سال 2015 در افغانستان، طالبان با قطعیت میدان جنگ را از آن خود ساختند و تریاک عملا بخشی از نیروی طالبان در پیشبرد جنگ بود. در اکتبر 2015، سازمان ملل نقشه‌یی را منتشر کرد که نشان می‌داد طالبان بالای بیش از نیمی از ولسوالی‌های روستایی این کشور، کنترل «بالا» یا «شدید» دارند. در عرض یک ماه، طالبان در سراسر کشور عملیات‌های تهاجمی را به هدف تصرف و حفظ قلمرو به‌راه انداختند. جای تعجب نیست که قوی‌ترین این حملات در مناطق اصلی کشت خشخاش در ولایت هلمند جریان داشت؛ جایی که در آن زمان، نیمی از محصول تریاک افغانستان کشت می‌شد.
در سال 2016، 15 سال پس از آن‌که افغانستان «آزاد» شد و در میانه‌ی تغییر قابل ملاحظه‌ی سیاست‌های-کاهش-حضور-نظامی-اوباما، واشنگتن «صدها» سرباز جدید امریکایی را به ولایت هلمند مستقر کرد تا از دستیابی شورشیان به «جایزه‌ی اقتصادی» تولیدی‌ترین مزارع خشخاش جهان جلوگیری کند. در ماه فبروری و مارچ 2016، به‌رغم حمایت نیروی هوایی ایالات متحده و 700 نیروی ویژه‌ی امریکایی، نیروهای دولت افغانستان از دو ولسوالی دیگر عقب‌نشینی کرده و باعث شدند که طالبان کنترل 10 از 14 ولسوالی ولایت هلمند را در اختیار بگیرند.
برای دولت افغانستان، در حالی‌که نیروهایش تضعیف شده و طالبان نیز با تجهیز جنگجویان خود به دوربین دید در شب و سلاح‌های پیشرفته، دستِ بالا را در میدان جنگ گرفته بودند، حملات هوایی ایالات متحده ناگزیر به آخرین و نازک‌ترین خط دفاعی تبدیل شده بود. و در ماه جون 2016، دولت اوباما با پذیرش ضمنی ناکامی خود، خروج برنامه‌ریزی‌شده‌ی خود را پایان داد و به نیروهای ایالات متحده اجازه داد تا فراتر از مشوره‌دهی به نیروهای افغان، به جنگ واقعی در میدان نبرد بپیوندند. و یک ماه بعد دولت اوباما اعلام کرد که 8400 سرباز این کشور در افغانستان برای «آینده‌ی قابل‌پیش‌بینی» باقی بمانند.
ارتش افغانستان در هلمند و سایر ولایات استراتژیک به‌نظر می‌رسید که در حال شکست در جنگی است که اکنون به نبرد برای کنترل سود حاصل از تریاک در کشور بدل شده بود. (نکته‌یی که از سوی بسیاری کارشناسان نادیده گرفته شده است). در ولایت هلمند، هم شورشیان طالب و هم مقامات ولایتی در تقلا برای کنترل قاچاق پرمنفعت مواد مخدر گیرمانده بودند. نیویورک تایمز در فبروری 2016 گزارش داد که: «مقامات دولتی افغانستان به‌طور مستقیم در تجارت تریاک دخیل‌اند». در انجام این کار، آن‌ها «رقابت با طالبان را به یک مبارزه برای کنترل قاچاق مواد مخدر» گسترش داده‌اند، در حالی‌که «بر کشاورزان مالیاتی را اعمال» کرده‌اند که «با مالیات تحمیل‌شده از سوی طالبان عملا یکسان است». در گزارش آمده بود که مقامات ولایتی، در روندی که تقریبا کل دولت را شامل می‌شود، بخشی از سود غیرقانونی خود را به «مقامات بالا تا به کابل» انتقال می‌دهند تا «از این‌که مقامات محلی حمایت مقامات بالاتر را با خود داشته باشند و رشد تریاک را حفظ کنند، اطمینان حاصل شود».
همزمان، تحقیقات شورای امنیت سازمان ملل نشان داد که طالبان به‌طور سیستماتیک «از هر مرحله‌یی از تجارت مواد مخدر» بهره می‌برند، در هلمند 10 درصد از کشت تریاک مالیه جمع‌آوری می‌کنند، برای در اختیار گرفتن کنترل آزمایشگاه‌های هروئین ‌می‌جنگند و این گروه به‌عنوان «ضامن اصلی برای قاچاق تریاک خام و هروئین به خارج از افغانستان» عمل می‌کند. به گفته‌ی نیویورک تایمز، طالبان دیگر نه‌تنها از قاچاق مواد مخدر مالیه می‌گرفتند بلکه در این امر آن‌قدر عمیق و مستقیم دخیل بودند که «تمایز بین این گروه و یک کارتل مواد مخدر دشوار شده» بود.
این روند مایوس‌کننده در طول سال 2017 ادامه یافت. در این سال تولید تریاک افغانستان تقریبا دو برابر شده و به 9 هزار تن رسید؛ رقمی که در مقایسه با رکورد 8200 تنی سال 2007، خود یک «رکورد» و بی‌سابقه است. در ولایت جنگ‌زده‌ی هلمند، مزارع خشخاش 79 درصد افزایش و به 144 هزار هکتار رسیده که به‌تنهایی 44 درصد کل محصولات کشاورزی کشور است. در نوامبر 2017، فرماندهی ایالات متحده –که به‌خاطر تصمیم دونالد ترمپ به «پیروزی» در جنگ افغانستان حالا گسترش یافته و جسورتر شده- با درک این‌که تریاک 60 درصد هزینه‌ی طالبان برای دستمزد جنگ‌جویان و مهمات جنگی را فراهم می‌کند، برای اولین‌بار جنگنده‌های F-22 و بمب‌افگن‌های B-52 را برای نابودکردن 10 آزمایشگاه هروئین طالبان در هملند (بخش کوچکی از 500 پالایشگاه مواد مخدر در این کشور) پرواز داد.
در آینده‌ی قابل پیش‌بینی، تریاک احتمالا در ساختار اقتصاد روستایی، فعالیت شورشی طالبان و دستگاه فساد در دولت افغانستان (که در این میان سهم‌اش از محصول تریاک، برای افغان‌ها معما باقی مانده) جایگاه خود را حفظ خواهد کرد.
شکست مداخله‌ی امریکا در افغانستان، دید کلان‌تری را در مورد محدودیت‌های قدرت جهانی این ابرقدرت ارائه می‌دهد. پایداری شورش طالبان و کشت تریاک نشان می‌دهد که چقدر و به چه میزانی سیاست‌های واشنگتن که از سال 2001 تا حال بالای افغانستان اعمال شده، به بن‌بست خورده است. برای اکثر مردم در سراسر جهان، فعالیت‌ اقتصادی، تولید و مبادله‌ی کالا نقطه‌ی اصلی ارتباط آن‌ها با دولت‌های‌شان است. با این‌حال، زمانی که مهم‌ترین کالای کشور غیرقانونی باشد، پس وفاداری سیاسی طبیعتا به آن‌عده از شبکه‌های اقتصادی‌ تغییر جهت می‌دهد که این محصول یا کالا را به‌صورت ایمن و مخفیانه از مزارع به بازارهای خارجی انتقال می‌دهند؛ شبکه‌هایی که در هر مرحله‌ی از این روند، تدابیر حفاظتی، مالی و شغلی فراهم می‌کنند. جان سوپکو در سال 2014 توضیح داد که «تجارت مواد مخدر سکتور مالی افغانستان را مسموم و اقتصاد غیرقانونی -رو به رشد- را تقویت می‌کند. این امر به‌نوبه‌ی خود، با دامن‌زدن به فساد، مشروعیت دولت افغانستان را کاهش می‌دهد، منبع تغذیه‌ی شبکه‌های جنایت‌کار می‌شود و به طالبان و سایر گروه‌های شورشی، منبع و حمایت مالی قابل توجهی را فراهم می‌کند».
پس از 16 سال جنگ دوام‌دار، واشنگتن با همان انتخابی روبه‌رو است که در سال 2010، هنگامی که جنرال‌های اوباما سربازان امریکایی را به مارجه انتقال دادند، در خورجین داشت. ایالات متحده می‌تواند همانند یک‌ونیم دهه‌ی گذشته، در این چرخه‌ی بی‌پایان گرفتار بماند. بهار هر سال با آب‌شدن برف در دامنه‌ی کوه‌ها و رشد خشخاش در زمین، گروه‌ جدیدی از روستانشینان فقیر آماده‌ی جنگ برای طالبان خواهد بود.
با این‌حال، حتا برای این سرزمین رنجور و مشکلات پیچیده‌ی سیاسی آن، گزینه‌های دیگری نیز وجود دارند. سرمایه‌گذاری بخش کوچکی از این‌همه‌ کمک‌های نظامی -که اکثرا بی‌جا مصرف شده‌اند- در بخش کشاورزی این کشور، می‌تواند گزینه‌های اقتصادی بیشتری برای میلیون‌ها کشاورز که برای کار به محصول تریاک وابسته هستند، فراهم کند. باغستان‌های ویران‌شده می‌توانند بازسازی شوند، رمه‌های به یغما رفته دوباره افزایش یابند، ذخایر نباتی غنی شوند و سیستم‌ تخریب‌شده‌ی آبیاری از آب برف –که روزگاری، پیش از این چند دهه جنگ، آب کشاورزی‌های مختلفی را فراهم می‌کرد- دوباره تعمیر شوند. اگر جامعه‌ی جهانی از طریق برنامه‌های توسعه‌ی پایدار روستایی، از وابستگی کشور به تریاک غیرقانونی جلوگیری کند، شاید افغانستان بیش از این دولتی نباشد که اقتصاد آن وابسته به مواد مخدر است. و شاید چرخه‌ی سالانه‌ی افزایش خشونت همزمان با رشد تریاک، در طولانی‌مدت شکسته شود.