گاردین – جان ناوتِن
مارک زاکربرگ کیست، یا چیست؟ بدیهی است که او بنیانگذار و مدیر اجرایی فیسبوک است. فیسبوکی که در تئوری یک شرکت عمومی اما در واقع مِلک خصوصی زاکربرگ است؛ اسناد مالی و رسمی این شرکت در کمیسیون بورس و اوراق بهادار امریکا این مسأله را تایید میکند. این اسناد نشان میدهند که بودن «سهام کنترلی» در اختیار مارک به این معنی است که او میتواند هر کاری را که دوست دارد، از جمله فروش این شرکت برخلاف خواست همهی سهامداران دیگر، انجام دهد.
اما این واقعیت که زاک از قدرت خودکامهیی بر یک شرکت عظیم برخوردار است و از آن استفاده میکند، درک و تصور کاملی از او به دست نمیدهد. یک استعارهی بهتر در مورد زاک این است که او داکتر فرانکشتاین این روزها است. خوانندگان رمان قرن نوزدهم مری شلی، از قصه آگاهند: از اینکه چگونه یک دانشمند باهوش ـ داکتر ویکتور فرانکشتاین ـ یک موجود عجیب و غریب اما با ادراک را در یک آزمایش علمی غیر متعارف ایجاد میکند. هیولایی که فرانکشتاین ایجاد کرده، خالقاش را پس میزند و فرانکشتاین از او فرار میکند. اما او متوجه میشود که نمیتواند از مخلوق خودش رهایی یابد. در نهایت فرانکشتاین در تعقیب هیولا که عروس او را به قتل رسانده، ناتوان و نحیف در شمالگان میمیرد. ما هرگز نمیدانیم که برای آن هیولا چه اتفاقی میافتد.
فیسبوک هیولای زاکربرگ است. او برخلاف فرانکشتاین هنوز شیفتهی مخلوقش است. مخلوقی که او را غنیتر از کرزوس، و حاکم بیچون و چرای یک امپراتوری با 2.2 میلیارد کاربر ساخته است. همچنین فیسبوک برای زاکربرگ در کنار قدرت زیاد، مسئولیتهایی را نیز به همراه آورده است. اما روز به روز معلوم میشود که مخلوق او از کنترل خارج است که او در مورد این قدرت نگران است و چند ایدهی خوب در مورد چگونگی برداشتن مسئولیتهای فیسبوک از روی شانهاش دارد.
این همه هفتهی گذشته در مصاحبهی رییس فیسبوک با کارا سویشر روزنامهنگار تکنولوژی آشکار شد. گفتوگوی این دو بسیاری از زمینهها را پوشش داد اما شامل چند مبحث کلیدی بود که ناگفتههای زیادی را در مورد ناتوانی زاکربرگ برای درک مقیاس مشکلاتی که مخلوق او در حال حاضر برای جامعه خلق کرده است، گفت.
یکی از آنها اطلاعات غلط یا «اخبار دروغین» است. زاک گفت: «رویکردی که ما نسبت به اخبار دروغین اتخاذ کردهایم، این نیست که بگوییم شما نمیتوانید چیز اشتباهی در اینترنت بگویید. من فکر میکنم که این [رویکرد] خیلی افراطی خواهد بود. همه دچار اشتباه میشوند و اگر ما حسابهای مردم را وقتی دچار اشتباه شدند، ببندیم، آن وقت دشوار خواهد بود که مردم صدایی داشته باشند و بگویید که به آن توجهی خواهد شد.»
سپس سویشر از او در مورد سایت راست افراطی InfoWars پرسید. سایتی که صفحهی فیسبوک آن بیش از 900 هزار فالور دارد و به طور مرتب کذب و تئوری توطئه، از جمله این ادعا که تیراندازیهای جمعی سندی هوک هرگز رخ نداده است، پخش میکند. با اینکه زاکربرگ پذیرفت که داستان InfoWars در مورد سندی هوک دروغ است، اما این سایت به رونق و رشدش در فیسبوک همچنان ادامه میدهد.
آیا این [رونق و رشد] به این دلیل است که “همه دچار اشتباه میشوند” یا به خاطر آن 900 هزار فالور فیسبوکی InfoWars است؟ سویشر این را نپرسید اما تحقیقات پنهانی خیرهکنندهی Channel 4 در مورد شرکت دوبلین (شرکتی که فیسبوک به آن اطلاعاتی در مورد “اعتدال محتوا” برون داده است) نشان میدهد که محتوای «مورد ایراد» در صفحات فیسبوک که رقم فالور آن درشت باشد، نمیتواند توسط رعایای معذب در دوبلین حذف شود. در عوض، تصمیم حذف یا حفظ چنین محتوایی باید به زنجیره مدیریت [دوبلین] ارجاع داده شود.
با اینحال، افشاگرانهترین بخش مصاحبه سویشر در رابطه به انکار هولوکاست بود؛ موضوعی که زاکربرگ خودش آن را مطرح کرده است. او گفت: «من یهودی هستم… و تعدادی هستند که رخدادن هولوکاست را انکار میکنند. من این را عمیقا توهینآمیز یافتهام. اما در آخر، من به این باور نیستم که [فیسبوک] این موضوع را باید حذف کند. زیرا من فکر میکنم چیزهایی وجود دارد که افراد متفاوت در مورد آن دچار اشتباه میشوند. من فکر نمیکنم که آنها عمدا این اشتباه را مرتکب میشوند، بلکه فکر میکنم دشوار است که نیتی را رد و نیتی را درک کنیم.»
اگر فکر میکنید که این عجیب است، پس تنها نیستید. من فقط سه توضیح برای آن میبینم. اول این که زاکربرگ جامعهزده و جامعهستیز است که میخواهد به اندازهیی محتوا ـ مورد ایراد و قابلاعتراض یا مبتذل و پیش پا افتاده ـ در دسترس باشد که صرفنظر از پیامدهای اجتماعی آن، درگیری کاربران (و از این طریق درآمد فیسبوک) را به حداکثر برساند. دوم این که فیسبوک در حال حاضر در حدی بزرگ است که زاکربرگ خودش را به عنوان حکمرانی با مسئولیتهای شبه-قانون اساسی برای حفاظت از آزادی بیان میداند. این وهم است: فیسبوک یک شرکت است نه یک دموکراسی. یا سوم ـ و محتملترین ـ این که زاکربرگ شدیدا از اینکه متهم به «تعصب و جانبداری» شود و آنهم در این عصر آشفتگی قطبیشده که به سیاست امریکا (و همانا بریتانیا) چنگ انداخته، ترسیده است.
این مثل این است که او از قدرتی که هیولایش به وی بخشیده، ناگهان آگاه شده است. همانطور که کِوین روز روزنامهنگار نیویورک تایمز نوشته است، دمدمیمزاجی فزایندهی زاکربرگ میتواند نشانهیی از چیزی بزرگتر باشد: «او شرکتی را ساخت که ارتباطات و رسانههای بخش بزرگی از جهان را بلعید. و اکنون ما شاهد پا پس کشیدن او هستیم… مشکل حکمرانی بر جهان این است که شما باید آن را کنترل کنید؛ و این به نظر میرسد چیزی نیست که او بخواهد انجام دهد.»