- تیآرتی ورلد ـ افراسیاب ختک
فرصتی بهتر از حالا برای صلح در افغانستان وجود ندارد.
آخرین دور مذاکرات فشرده میان ایالات متحده و طالبان نشان داد که چگونه همهی طرفها در مورد دستیابی به صلح در افغانستان جدی هستند. این واقعیت که مذاکرات دوحه در هفتهی اول ماه رمضان ادامه یافت، نشان میدهد که هر دو طرف میخواهند به نتایج واقعی و ملموس دست یابند. دلگرمکننده است که تلاشهای دو طرف حاکی از پیشرفتهای آهسته اما پیوسته در جهت حلوفصل یکی از پیچیدهترین منازعات دوران معاصر بودهاند.
در کل، روندی که در خزان سال گذشته آغاز شد به سمت همگرایی دیدگاهها در مورد دو موضوع گام برداشته است: طرفین دربارهی خروج نیروهای امریکایی در بدل تضمین طالبان برای جلوگیری از استفادهی تروریستها از خاک افغانستان علیه واشنگتن و متحدانش توافق کردهاند. جزئیات آن هنوز برای توافق صلح عملی، نهایی نشده است.
اما دو مسألهی مرتبط دیگر که هنوز مورد بحث دو تیم مذاکرهکننده و سایر طرفهای درگیری افغانستان قرار دارد، این توافق نوپا را تحتالشعاع قرار داده است. مسألهی نخست توافق در مورد قالب گفتوگو میان احزاب و طرفهای مختلف در افغانستان است تا آنها بتوانند بر گذار سیاسی بهسوی مرحلهی نهایی دستیابی به مصالحه و صلح پایدار تمرکز کنند. مسألهی دوم و فوریتر توافق بر سر اعلام آتشبس و یا پایینآوردن سطح خشونت است.
طالبان بهعنوان ماشین جنگیِ که از جنگ داخلی یک ربع قرن پیش ظهور کردهاند، عمدتا متکی به خشونت بودهاند. حتا امروز این گروه فاقد سرمایهی سیاسی، استراتژی و رهبری است که بتواند طالبان را از تکیه بر زور برای بهدستآوردن یا کنترل قدرت مانع شود.
گشایش دفتر سیاسی این گروه در دوحه در سال 2013 و برخی اظهارات مثبت در مورد تمایلشان به تشریک قدرت نشان داد که آنها مایل به مذاکره هستند.
اما بیمیلی آنها به پایاندادن به خشونت در مقیاس بزرگ، موجب تلفات سنگین جانی و مالی میشود و این امر نهتنها غمانگیز است، بلکه فضای مذاکرات صلح را نیز آسیب میزند. ماه گذشته، به تعویقافتادن دور مقدماتی گفتوگوی بینالافغانی در دوحه، از اختلافات و تضادها میان مواضع طرفهای منازعهی افغانستان پرده برداشت. دولت افغانستان، اپوزیسیون سیاسی این کشور و جامعه مدنی برای رسیدن به یک موضع واحد و متحد برای گفتوگو با طالبان باید همچنان سخت کار کنند.
چنین پیچیدگیهایی شک و تردید در مورد چشمانداز صلح و مصالحه در افغانستان را قابلفهم میسازد. تاریخچهی پر فراز و نشیب چنین تلاشهایی کل روند را در سایهی شک و تردید قرار میدهد. آنچه که بیاطمینانی و شک و تردید واقعی را در مورد آیندهی روند صلح افغانستان افزوده است اقدامات و اظهارات تا حدودی گیجکننده از جانب واشنگتن است.
دونالد ترمپ، رییسجمهور ایالات متحده بارها تصمیمش را برای پایاندادن به طولانیترین جنگ ایالات متحده با خارجکردن نیروهای کشورش از افغانستان بیان کرده است. اما دستگاه نظامی ایالات متحده و رهبران حزب دموکرات هشدار دادهاند که خروج عجولانهی نیروهای نظامی از افغانستان میتواند منجر به خلای سیاسی و امنیتی خطرناک در افغانستان شود.
این امر رویکرد و همکاری همسایگان دور و نزدیک افغانستان را که از اواخر دهه 1970 نقش چشمگیری در مراحل مختلف جنگ این کشور بازی کردهاند، پیچیده کرده است. بهعنوان مثال، حامیان پاکستانی طالبان ـکسانی که تصور میشود نقش اساسی را در آوردن شورشیان به میز مذاکره بازی میکنندـ از اقدامات و اظهارات گیجکنندهی ایالات متحده عصبانی بودند. آنها حس میکردند که شورشیان از گفتوگوهای مستقیم با واشنگتن اشتباه برداشت میکنند. خودداری طالبان از گفتوگو با دولت افغانستان این پیچیدگی را بیشتر از پیش تشدید کرد.
اما برخی روزنههای امید وجود دارد. نشست مسکو در ماه فبروری نشان داد که دیپلماتها میتوانند این روند را از طریق تسهیل نشستی میان طالبان و سیاستمداران افغان به پیش ببرند.
اجماع رو بهرشد میان ایالات متحده، روسیه و چین برای حمایت از روند مصالحهی افغانستان یک دستآورد بزرگ است. این اجماع میتواند روند صلح افغانستان را از رقابتها و همچشمیهای قدرتهای بزرگ، که عامل اصلی بیثباتی در طول تاریخ افغانستان بوده است، محافظت کند. این توافق با وجود موانع جدی، احتمالا روند را دستنخورده حفظ کرده است.
زلمی خلیلزاد، فرستادهی ویژه ایالات متحده، بهعنوان یک دیپلمات باتجربه سخت تلاش کرده است تا هر سه دایرهی متمرکز مذاکره میان احزاب و طرفین افغان، کشورهای همسایه و قدرتهای جهانی را در حال حرکت نگهدارد.
تجربه نشان میدهد که اگر یکی از این دایرهها از حرکت بیایستد، دو دایرهی دیگر را نیز از مسیر منحرف میکند. گفتوگوی بینالافغانی کلیدی است و فراگیری آن باید به اندازهای باشد که متعلق به اکثریت افغانها شود. اما حقیقت این است که گفتوگوی بینالافغانی در انزوا و بدون حمایت و همبستگی منطقهای و بینالمللی نمیتواند موفقیتآمیز باشد.
روند نوپا باید با تخریبکنندگانِ شناختهشده و بالقوهی بسیاری در میان بازیگران دولتی و غیردولتی رقابت کرده و دستوپنجه نرم کند.
گزارشهایی دربارهی بسیج تازهی طالبان در مناطق غربی ایالت خیبر پختونخوای پاکستان وجود دارد. اسلامآباد باید پا فراتر از لفاظی گذاشته و بهطور اساسی پناهگاهای «طالبان افغان» را ببندد.
رقابتهای منطقهای جاری نیز سایهی تیرهای بر آیندهی مصالحهی افغانستان افکنده است. با توجه به نشانههای همکاری میان ایالات متحده، روسیه و چین، پاکستان و هند باید رقابت بیثباتکنندهیشان در افغانستان را کاهش دهند. نگرانیها دربارهی عواقب تنشهای روزافزون میان ایران و ایالات متحده و تهران و رقبای عربش نیز واقعی است.
طی سفر اخیری به کابل، برای من واضح شد که عزم افغانستان برای صلح و بازگشت به رفاه تسلیمناپذیر است. اما کاهش سطح فعلی خشونت ـشاید از طریق ایجاد یک آتشبس نامحدودـ کلید فراهمکردن سریع شرایط به سمت صلح پایدار از طریق مصالحه خواهد بود.