افزایش ترقه‌بازی و ناکامی پولیس در مهار آن

افزایش ترقه‌بازی و ناکامی پولیس در مهار آن

  • خادم آزاد

پس‌کوچه‌های این شب‌وروزهای کابل پر است از انفجارهای کوچک و ترقه‌بازان بزرگ‌سال. هرچند که مردم این شهر با انفجار و خشونت خو گرفته است و تا انفجار در نزدیک‌شان نباشد، خیلی به آن وقعی نمی‌گذارند. اما ترقه‌بازی در حدی است که تعدادی را شوکه کند و برای دقیقه‌ای ضربان قلب‌شان را بالا ببرد.

خلاف معمول ترقه‌بازان بچه‌های 9 یا 10ساله نیستند، بلکه کودکان 18 و 20 ساله‌ای هستند که درکوچه‌ها و خیابان‌های کابل دنبال این می‌گردند که با انداختن ترقه در زیر پای عابران و جلوی دروازه‌ی خانه‌ها یا درون خانه‌های مردم از لحظه‌های‌شان لذت ببرند و به اصطلاح زندگی‌شان را پر از شادی‌های زودگذر و مناسبتی کنند.

حمید باری در شاه دوشمشیره، دختری چهارده-پانزده ساله‌ی مکتبی را می‌بیند که از جاده می‌گذشته و یک‌باره متوجه می‌شود که دو پسر چیزی در کیفش می‌اندازند: «تا خواستم دخترک را صدا بزنم که متوجه باشد، چیزی در بین کیفش انفجار کرد. دخترک روی جاده افتاد. دو پسری که پتاقی در کیفش انداخته بود، از دور تماشا می‌کرد. وقتی ترقه/ پتاقی منفجر شد، مثل روانی‌ها بلند خندیدند و فرار کردند.»

استعمال چنین بازیچه‌ها و اسباب بازی میان کودکان به‌قدری عادی شده که در حویلی و بام خانه‌ی‌شان استفاده می‌کنند. همین دقایقی که روی این گزارش کار می‌کنم، کودکان همسایه‌ی بغل‌دست، با انفجار ترقه و خنده‌ها و سروصداهای شادیانه پس از انفجار در داخل حویلی خانه‌‌ی‌شان، فضای کار و آرامش روحی را طوری به‌هم می‌زنند که تمرکز همکارانم را به‌هم می‌خورد.

«شب‌وروزهای عید بود. کودکان همسایه‌‌‌ی‌مان پُرسروصداتر از قبل شده بودند. تا نیمه‌های شب صدای‌شان ارامش شب را به‌هم می‌زد. شبی رفتم دستشویی. پنجره‌ی دستشویی به‌سمت خانه‌ی همسایه باز بود. یک‌بار متوجه شدم که چیز سرخ‌رنگی شبیه چوبک کبریت روی کف دستشویی افتاد که دود هم می‌کرد. تا خواستم فرار کنم، بومممم ترکید. صدایش در فضای چندمتری دستشویی پیچید و کم‌تر از بمب دستی نبود. برای چند دقیقه‌ای گوش‌هایم از کار افتاد. سرم را از پنجره بیرون کردم، دیدم چهار-پنج کودک و نوجوان همسایه‌مان قه‌قه می‌خندند. اعصابی شدم و کمی فحش دادم. دوباره فحش تحویلم دادند.» این روایت، خاطره‌ی ناخوشی است که خلیل از انفجار ترقه در زیر پایش یاد ‌می‌کند و می‌گوید آنچه برای او اتفاق افتاده، تجاوز به حریم خصوصی‌اش است.

فرماندهی پولیس کابل در روزهای قبل از عید با نشر اعلامیه‌ای فروش، خرید و استفاده از تمام مواد محترقه در اشکال ترقه، فشفشه و اسباب بازی‌های آسیب‌زا را ممنوع اعلام کرده بود.

پولیس کابل گفته که از خرید، فروش و استعمال پتاقی، سلاح‌های پلاستیکی و فیرهای شادیانه که باعث آزارواذیت مردم می‌شود و در بعضی موارد می‌تواند به مجرمین فرصت سوءاستفاده برای اخلال امنیت را فراهم کند، به‌صورت جدی جلوگیری می‌کند. در بخش دیگر این اعلامیه از مردم خواسته شده است که دست به اخلال امنیت روانی همدیگر نزنند و در آوردن امنیت، آرامش و دست‌گیری متخلفان با پولیس همکاری کنند و مانع استفاده‌ی کودکان‌شان از این وسایل و اسباب شوند.

فردوس فرامرز، سخن‌گوی پولیس کابل می‌گوید عمده‌فروشان اسباب بازی‌های خطرناک را دست‌گیر و مواد محترقه را از نزد آنان جمع‌آوری می‌کند: «طی علمیاتی، پولیس کابل از یک خانه در مربوطات حوزه دوم شهرکابل 48 کارتن پتاقی را ضبط کرده است.»

پولیس کابل می‌گوید مسئول اعمال بد کودکان، والدین‌شان هستند و با آن‌ها مطابق به قانون به‌عنوان یک مجرم برخورد می‌شود

از سخن‌گوی پولیس کابل در رابطه به این‌که بیش‌تر استعمال‌کنندگان اسباب بازی‌های خطرناک و ترقه، کودکان‌اند و این‌که با این‌ها چگونه برخورد خواهد شد، پرسیدم. گفت که مسئول اعمال بد کودکان، والدین‌شان هستند و با آن‌ها مطابق به قانون به‌عنوان یک مجرم برخورد خواهد شد.

تمام اسباب بازی‌های کودکانه و آسیب‌زا که در شکل ابزار جنگی ساخته شده و در بازار موجود است، در بیرون از کشور تولید می‌شود و معمولا چینابی و پاکستانی است. حالا مسأله این است که اگر وزارت داخله اراده جدی برای کنترل آن دارد، چطور این وسایل از گمرک و از چند ولایت عبور کرده، به‌دست کودکان در پس کوچه‌های پایتخت می‌رسد؟ چه افرادی از فروش این اسباب بازی‌ها سود می‌برند و چرا پولیس، وزارت داخله و گمرک‌ها حداقل در مهار این پدیده ناکام است؟

نصرت رحیمی، سخن‌گوی وزارت داخله می‌گوید که این وزارت برای جلوگیری از واردکردن این وسایل به‌صورت جدی اقدام کرده است: «وزارت امور داخله قبلا برای بخش‌های مربوطه به‌شکل جدی هدایت صادر کرده که آن عده از اشخاصی که پتاقی را به داخل کشور وارد می‌کنند، شناسایی، بازداشت و به پنجه‌ی قانون بسپارند.»

رحیمی افزود که براساس همین تلاش‌ها، وزارت داخله 200 کارتن پتاقی را از شهرها و مرزهای کشور جمع‌آوری کرده و 120 فرد را از کابل و دیگر ولایت‌ها بازداشت کرده است.

این نوع اسباب بازی شاید در ظاهر خیلی ناچیز و کم‌اهمیت جلوه کند، اما شدت آزاردهندگی و مخرب‌بودنش زیاد است: برای نمونه، به روان و آرامش مردم آسیب می‌رساند؛ در شهری که انفجار و حملات تروریستی زیاد است، شهروندان گمان می‌کنند که ممکن خطری آنان را تهدید کند؛ کودکان را با روحیه‌ی باروت، انفجار و خشونت عادت می‌دهد و تشویق می‌کند و همچنین آلودگی صوتی خشن خلق می‌کند.

از جمله پیامدهای مخرب این‌گونه اسباب بازی در وضعیت و ساختار فعلی جامعه این می‌تواند باشد که کودکان ما در سرگرمی‌ها وکودکی‌های‌شان، اولین چیزی که در ذهن‌شان می‌رسد، شمشیر، تفنگ، انفجار، ابزارهای خشونت و جنگ است. از بدو تولد تا سن استقلال و اقتدار، به‌عنوان قربانی خشونت و اگر خوشبخت باشند، به‌عنوان شاهد خشونت عمل می‌کنند. این خشونت با سلسله‌مراتب سنی و موقعیت همراه است و اغلب بزرگ‌تر بالای کوچک‌تر اعمال خشونت می‌کند.

چیزی که اهمیت دارد، فردای این کودکان است که آینده‌ی تعدادی از آن‌ها با قتل، آدم‌ربایی، دزدی و دست‌کم مردم‌آزاری رقم می‌خورد

جدا از آسیب‌های روحی، با استفاده این وسایل خشونت‌بار، کودکان خودشان را نیز آسیب می‌زنند. بنابر گزارش وزارت صحت عامه در روزهای عید فطر بیش از 110 کودک به‌دلیل استعمال این اسباب بازی خودشان را زخمی کرده و آسیب زده‌اند.

در این خصوص علاوه‌ی خانواده، مکاتب نیز بی‌تقصیر نیست. مساعد نبودن فضای مناسب آموزشی، نبود معلمان مسلکی و ناآشنایی آموزگاران با شیوه‌های برخورد مناسب با دانش‌آموزان باعث می‌شود که در رفتار دانش‌آموزان تغییری نیاید. در مواردی حتا معلمان سبب ترویج خشونت و بدرفتاری می‌شوند.

تمثیل خشونت توسط کودکان، ناشی از مشکلات خانوادگی نیز است. برایند این مساله چیزی است که این روزها در پس‌کوچه‌های کابل اتفاق می‌افتد. روحیه، رفتارها و بازی‌های کودکان کابل در کوچه و خیابان‌ها، انعکاس آنچه است که در خانه و مکتب‌شان اتفاق می‌افتد و آنان را متاثر می‌کند. چیزی که اهمیت دارد، فردای این کودکان است که آینده‌ی تعدادی از آن‌ها با قتل، آدم‌ربایی، دزدی و دست‌کم مردم‌آزاری رقم می‌خورد.

در این میان سنگینی این رسم ناپسند، به گردن پولیس می‌افتد. والدین در تربیت و آموزش رفتارهای اجتماعی کودکان‌شان را نمی‌کوشند و آموزگاران آن‌چنان که انتظار می‌رود، عمل نمی‌کنند. سرانجام پولیس است که باید با این بی‌توجهی، بی‌نظمی‌ها و ترقه‌بازی روبه‌رو شود که در آن ناکام بوده است. هرچند که اعلامیه نشر می‌کند، بازرسی می کند، برای جلوگیری فروش این وسایل از دکان‌داران تعهد می‌گیرد و با متخلفان برخورد می‌کند، با آن هم کوچه‌های شهر پر است از انفجارهای کوچک که به‌عنوان مخل آرامش روانی و روحی شهروندان عمل می‌کند.