- علی امیری
اشارهای به پژوهشهای «کنت ول اسمیت» در باب اسلام
دوست گرامیام آقای عارف یعقوبی در صفحه فیسبوک خود «چالش مرور کتاب» راه انداخته است. از جمعی از دوستان خود، از جمله این بندهی بینوا خواسته که به چالش او پاسخ گوید و کتابی را که خوانده است، در هزار کلمه یا کمتر و بیشتر مرور کند تا باشد که از این طریق سایر مؤمنان نیز شوق خواندن کتاب و شریککردن خواندههای خود را با دیگران پیدا کنند. من در این یادداشت با مروری کتابی که تازه خواندهام به چالش او پاسخ میدهم. این نکته را هم بگویم که من از اینرو به این چالش پاسخ مثبت میدهم که هم جدی و هم مفید است. قبلا چالشهایی را نظیر اینکه «ده کتاب تأثیر زندگی»تان را نام ببرید، شاهد بودهایم. چنین چالشهایی، چالش نیست؛ بلکه باب گزافهگویی و رجزخوانی را باز میکند و سودی به خواننده نمیرساند. ما بهراحتی میتوانیم به جای ده کتاب، از صد کتاب تأثیرگذار در زندگی خود یاد کنیم. چون از ما نمیپرسند که تأثیر این کتابها در کجای زندگی ما بوده است. اما «چالش مرور کتاب» بهدرستی یک چالش است و کسی که کتاب نخوانده یا توان مرور آن را ندارد، دشوار است که بتواند به این چالش پاسخ مثبت گوید. از این بابت از آقای یعقوبی باید سپاسگزار بود.
کتابی که من مرور کردهام، بسیار قدیمی است؛ اما من آن را تازه خواندهام. نام کتاب «در باب فهم اسلام؛ گزیدۀ پژوهشها» است. مولف کتاب «ولفرد کنت ول اسمیت» دانشمند کانادایی است که چند سالی میشود از دنیا رخت بر بسته است. کتاب شماره 19 از سلسلهی تحت عنوان «دین و عقل: روش و نظریه در مطالعات و تفسیر دین» است. دبیر این مجموعه ژاک واردنبورگ، استاد دانشگاه اُتریخت در هلند است و کتاب در سال 1981 در هلند به چاپ رسیده است. در حین چاپ کتاب، مولف استاد مطالعات ادیان در دانشگاه هاروارد بوده است. کتاب در چهار بخش تنظیم شده است: بخش اول مباحث عمومی راجع به تاریخ اسلام و کلمهی شهادت در اسلام است؛ بخش دوم به مباحث چون قانون، شریعت، ایمان و توسعهی تاریخی اسلام میپردازد؛ بخش سوم به رابطهی اسلام با هندوئیزم اختصاص دارد و بالاخره بخش چهارم مختص بررسی رابطهی اسلام و مسیحیت است. هر بخش دارای فصلهای است که روی هم رفته به 16 فصل میرسد.
مولف نگاه همدلانه به اسلام دارد و آنگاه که از کلمهی شهادت بهعنوان «بازتاب سمبولیک ایمان اسلامی» سخن میگوید، جهان اسلام را از هند تا مراکش، غرق در یک خلسهی روحانی و معنویِ جذاب و دلانگیز مییابد. اما این شیدایی و شیفتگی باعث آن نیست که نویسنده به مسلمانان مُشتی تعارف هدیه دهد و پروای حقیقت نداشته باشد. از قضا نقطهی قوت کتاب در همین است که مولف بهرغم شیفتگی به اسلام، رویکرد رئالیستیک و واقعگرایانه داشته و در حدود امکانات خود با حقیقت تعارف و مماشات نکرده است. پژوهشهایی او در باب تکامل و تحول ایمان در اسلام ژرف و تحسینبرانگیز است. در فصلی تحت عنوان «معنای تصدیق؛ ایمان در تاریخ دوران متأخر اسلامی» بهدرستی نشان میدهد که میان مفهوم ایمان در قرآن و آنچه که تحت عنوان «ایمان» در کلام اسلام صورتبندی شد، تفاوت ژرف وجود دارد. این دست پژوهشها در شرایط امروز که کلیشهها و جزمیات یکسانساز، در صدد کتمانکردن و پوشاندن حفرههای تاریخی اسلام است، اهمیت بسزایی در ایجاد بصیرت تاریخی راجع به دین اسلام دارد. بخش راجع به رابطهی اسلام و آیین هندو چهار فصل دارد، اما بیتردید مهمترین فصل آن فصل چهارم تحت عنوان «تنوع دینی: رابطهی هندو ـ مسلمان در هند» است که تجربههای معنوی متفاوت وفاداران به دو دین را بررسی کرده است. بخش چهارم که به رابطهی مسیحیت و اسلام اختصاص دارد، پنج فصل دارد که تکرار مباحث این فصول را میتوان در جاهای دیگر هم دید. ولی دو فصل بهنظر من خیلی اهمیت دارد. یکی فصل دوم با عنوان «روابط تاریخی اسلام و مسیحیت» است که درک متقابل این دو دین از یکدیگر را در طول تاریخ نشان میدهد. و این بیتردید برای مسلمانان و مسیحیانی که قصد عبور از چالشها و مشکلات تاریخی گذشتهیشان را دارد، درسهای بسیار دارد. فصل پراهمیتی دیگر فصل آخر است با عنوان «آیا قرآن کلام خدا است؟» نویسنده در ذیل این پرسش پرصلابت یادآوری کرده است که التزام به «کلام خدا بودن قرآن» لوازمی دارد که مسلمانانی که بدان باور دارند، باید به آن لوازم ملتزم باشند. بدیهی است که این بحث از منظر مسیحیت که در آن الفاظ و محتویات کتاب مقدس، کلام خداوند نیست، مطرح شده است. اما بازکردن وجوه این بحث و تحلیلهای ژرف مولف به همان اندازه که از لحاظ دینشناسی تطبیقی راهگشا و عالمانه است، از حیث کلامی، بهخصوص کلام سنتی، چالشبرانگیز و تکاندهنده است. او میگوید: «کسانی که معتقدند قرآن کلام خدا است، این عقیدهی آنان را به علم خداوند رهنمون میشود. آنانیکه باور دارند قرآن کلام محمد است، معتقدند که این باور آنان را به کلام محمد رهنمون میشوند. هر یک دیگری را به کوری متهم میکنند. از آن منظر که من به موضوع دیدهام، احتمالا شما تشخیص میدهید که در این موضوع هر دو گروه تا جایی که من احساس میکنم، برحقاند.» (ص 293). درست از همینجاست که ایشان باب گفتوگو میان مسلمانان و مسیحیان را در مورد کلام خدا/ پیامبر میگشاید و تأکید میکند تنها با این گفتوگو است که درک متقابل میان پیروان این دو آیین پدید میآید. اسمیت پاسخ این پرسش را در نهایت به آیندهی گفتوگو میان این دو دین ابراهیمی حواله میکند و ضمن اذعان به رادیکالبودن پرسش خود مینویسد: «احتمالا از آنجا که من جدا به وحدت معرفت و وحدت نوع بشر باور دارم، تصور میکنم که یگانه پاسخ به این پرسش که غیرمسلمانان و نیز مسلمانان را راضی کند، در سالهای آتی بهدست خواهد آمد.» (ص 299). این حواله به سالهای بعد از آنروست که به نظر اسمیت «تاریخ دینی نوع بشر در قرن بیستم و بیستویکم دچار یک چرخش جدید و بزرگ خواهد شد» ( همان).
اسمیتِ شیفتهی اسلام، بیش از آن شیفتهی حقیقت و روش علمی است. لذا در پژوهشهایی خود تنها بصیرتهای درخشان تاریخی به ما نمیدهد، بلکه ما را با دشواریها، چالشها و تردیدهای بیشمار رویارو میکند. او پیش از آنکه به پرسش پاسخ بگوید، ژرفای آن را میکاود و ابعاد آن را برملا میکند و در نهایت همهچیز را به خواننده وامینهد. اگر بهیاد بیاوریم که چند سال پیش بحث «قرآن کلام محمد» با چه هیاهوی در میان فارسیزبانان مطرح بود، با خواندن این فصل کتاب اسمیت تفاوت میان هیاهوی ژورنالیستی و دیدگاه علمی را درمییابیم. اسمیت این فصل را اینگونه به پایان برده است: «ما در دنیای زندگی میکنیم که برای تمام انسانها، پرسشی همانند آنچه که ما در صدر این گفتار مطرح کردیم، یک پرسش همواره مطرح است که پاسخ آن دانسته نیست و بایستی کشف شود.» (ص 300). علیالقاعده کتاب اسمیت با توجه به تاریخ نشر آن (نزدیک به چهل سال قبل)، بایستی کهنه شده باشد و اینکه کسی دور افتاده از کاروان مانند من آن را تازه خوانده است، دلیل نمیشود که خواننده وقت خود را برای آن ضایع کند. معالوصف من فکر میکنم که برای دستاندرکار مطالعات اسلامی که پروای شناخت علمی اسلام را دارد، خواندن این کتاب درسها و نکتههایی بسیار دارد. کتاب پروای همدلی دارد، اما این همدلی نوعی موعظهی اخلاقی نیست، بلکه تلاشی است برای یافتن اصول مشترک برای سنتهای مختلف. «من ان تز را در جاهای دیگر هم مطرح کردهام که وظیفه دینشناسی تطبیقی ساختن بیان عامی است که در بیش از یک سنت به طور همزمان صادق باشد.» ( ص 299). کتاب نکتههای نغز بسیار دارد. متأسفانه اینجا بیشتر از این نمیتوان بدان پرداخت. مطالعهی این کتاب به لطف دوست گرامیام کمالالدین پرواک ممکن شد. اینجا با استفاده از فرصت از ایشان نیز تشکر میکنم. و السلام.