عیسا قلندر
اکنون سال 1408 هجری شمسی است. در ساختمانی زندگی میکنیم که زنگ خطرش بیستوچهار ساعت روشن است. این ساختمان بهدست گروهی از انجنیران ورزیدهی کشور طراحی و ساخته شده است. این انجنیران ورزیده طی سه سال گذشته، از بیشتوشش ارگان تقدیرنامه دریافت کردهاند. این گروه، 10 سال پیش (1398 هجری شمسی) در امتحان کانکور دور و بر 150 نمره گرفته بودند و به رشتهی انجنیری ساختمانی راه یافته بودند. البته یازده سال پیش اینگونه نبود. کسانی که میخواستند انجنیری ساختمانی بخوانند، خوب زحمت میکشیدند، ماهها و سالها بیخوابی میکشیدند تا در امتحان کانکور حداقل 300 نمره بگیرند و به دانشکدهِی انجنیری راه پیدا کنند. درسخواندن و آمادگیگرفتن برای کانکور کار سختی بود. از یک طرف زحمتکشیدن کار داشت و از طرف دیگر، استعداد. یک تعداد که نه استعداد چندانی داشتند و نه هم لازم میدیدند زحمت بکشند، فرصت راهیافتن به دانشکدهی انجنیری را نمییافتند. این مسأله باعث شد که پدران و بزرگان این بچههای مفتخور، طرحی را روی دست بگیرند. این طرح، کانکور را جیرهبندی نمود. براساس این طرح، کسانی که وقت نداشتند درس بخوانند یا استعداد یادگیریشان با بوی تریاک و خون از کار افتاده بودند، کافی بود در امتحان کانکور شرکت کنند. نیاز نبود نمرهی بالا بگیرند، چون جیرهیشان میرسید. رییسجمهور آن زمان که فکر میکرد دومین متفکر برجستهی دنیاست، این طرح را توسط یک وزیر توهمزدهتر از خود عملی کرد. در اولین سال عملیکردن جیرهبندی کانکور (1398)، این گروه انجنیران از سهم ولایات خویش به دانشکدهی انجنیری راه یافتند.
چهار سال گذشت و جیرهخواران ولایتی از دانشکدههای انجنیری فارغ شدند. حکومت همانگونه که آنها را بدون محک و امتحان وارد دانشگاه کرده بود، اینبار بیهیچ امتحان و محکی به آنها بست و منصب دولتی داد. آنها سال اول در بست جونیور (Junior) انجنیر کار کردند. سال دوم، انجنیر ارشد (Senior) شدند. سال سوم، هرکدام به رتبه و امتیازات آمریت رسیدند. سال چهارم و پنجم نیز با پیشرفتهای چشمگیری همراه بود. عدهای به مقام ریاست رسیدند، عدهای به مقام معاونیت رسیدند. و اکنون که سال ششم است، این انجنیران در بستهای خارج رتبه ایفای خدمت میکنند.
در کنار این گروه از انجنیران که با 150 نمره به رشتهای دلخواهشان راه یافتند، یک گروه دیگر وجود دارد که هرکدام حداقل 300 نمره گرفته بودند. اما چون در کتگوری جیرهخواران قومی شامل نبودند، وزارت تحصیلات عالی و کمیتهی ملی امتحانات این وزارت، آنها را فقط واجد شرایط شمولیت در موسسات تحصیلات عالی خصوصی دانستند. چون بیشتر این جوانان مزارع تریاک و زمینهای حاصلخیز نداشتند و دولت هم هیچ پروژهی انکشافی در مناطقشان تطبیق نمیکرد، پول کافی نداشتند که فیس سمستروار موسسات خصوصی تحصیلات عالی را بپردازند. در نتیجه یک عده رفتند و برای سال بعد آمادگی کانکور گرفتند و بازهم با اخذ بیشتر از 300 نمره، یکبار دیگر واجد شرایط شمولیت در موسسات تحصیلات عالی شناخته شدند. عدهای دیگر رفتند و گرفتار کار شاقه شدند تا لقمه نانی دربیاورند. تعدادی هم عقده به دل گرفتند و گرفتار مشکلات روانی شدند.
البته اینطور نبود که جیرهخواران ولایتی با اشتراک صرف در امتحانات کانکور وارد دانشکدهی انجنیری شوند. در تمامی رشتهها وارد میشدند. مثلا یکی از متخصصین جراحی صاحب نام و آوازهی افغانستان که با 104 نمره وارد دانشکدهای طب شده بود، طی یک ماه گذشته، 26 مریضاش را جراحی کرده که از این 26 نفر، یک نفر هم از زیر تیغ جراحی او زنده بیرون نشده است. این جراح که هماکنون به رتبهی علمی پوهاندی رسیده است، 11 سال قبل مصروف شیرهکشی تریاک بود. اما وقتی خبر شد که کانکور جیرهبندی شده، سال 1398 در امتحان کانکور شرکت کرد و گفت طب را انتخاب میکنم، اگر شد میروم داکتر میشوم، اگر نشد روی تریاک و شیرهاش داغتر میشوم. بخت با او یار بود، کامیاب شد. رفت طب خواند و اکنون دفتر چهار در هشتش، با انواع سرتیفیکت و تقدیرنامه دیزاین شده است.
بلی دوستان عزیز! حالا سال 1408 هجری-شمسی است و ما در ساختمانی کار میکنیم که زنگ خطرش بیست و چهار ساعت روشن است. این ساختمان بسیار شیک ساخته شده است. در منزل دوم، هیچ تشنابی وجود ندارد. در منزل سوم، 17 تشناب است. از این هفده تشناب، 8 تای آن فاقد شیر آب و فلشتانک است. اینجا سطل و آفتابه در خدمت شما قرار خواهد داشت. منزل اول قابل استفاده نیست. هرچند 2 متر از سطح زمین ارتفاع دارد، اما ما از روی ناز به آن تهکوی میگوییم. چهارفصل سال را تر و نمناک است. دیوارهایش بهصورت طبیعی سبز شده. البته این ساختمان دو سال پیش از سوی رییسجمهور افتتاح شد و انجنیران این ساختمان مدالهای غازی امانالله خان دریافت کردند. از منزل سوم به منزل چهارم سه راهپله وجود دارد که دو تای آن به سقف منتهی است و گفته میشود بهزودی سقف را میشکافند و طرح نو در میاندازند. انجنیران مذکور فعلا در یک سیمینار 82 روزه به امریکا رفتهاند. منتظریم برگردند.
خُب! کم ما و کرم شما دیگر!