فارن پالیسی ـ امی هاوکینز
ترجمه: جلیل پژواک
روزگاری خورشید در قلمرو امپراتوری بریتانیا غروب نمیکرد. حالا دیریست که آن دوران گذشته، اما میراث کثیف امپریالیسم در آسیا، قارهای که در آن دو بحران ظاهرا متفاوت از یک جا آب میخورند، همچنان پابرجاست.
اعتراضات هُنگکُنگ وارد دهمین هفتهاش شده است و صدهاهزار نفر از اقشار مختلف جامعهی هُنگکُنگ خواستار آزادیهای دموکراتیک بیشتری برای شهرشان شدهاند. واکنش پولیس بیرحمانه بوده و بیجینگ این اعتراضات را «تروریسم» میخواند.
در همینحال حدود 2500 مایل دورتر در جامو و کشمیر، دولت هند ناگهان وضعیت ویژهی این منطقه را که قبلا در قانون اساسی هند تعریف و محافظت شده بود، لغو کرده است. دهلینو ارتباطات و انترنت را قطع کرده و جهان چندان نمیداند که در جامو و کشمیر چه میگذرد. اما روز شنبه بیبیسی ویدیویی را منتشر کرد که نشان میدهد نیروهای امنیتی از گاز اشکآور و مهمات جنگی علیه معترضان، در اعتراضی که پس از نماز جمعه در «سرینگر»، بزرگترین شهر این منطقه راه افتاده بود، استفاده میکنند. نیویورک تایمز از نبود کارمند در شفاخانهها و لتوکوبشدن افراد محلی -بهدلیل خارجشدن از خانه برای خریدن شیر- گزارش داده و یکی از داکترها اوضاع را «جهنم روی زمین» توصیف کرده است. درحالیکه روز دوشنبه مسلمانان در سراسر جهان سرگرم تجلیل از عید قربان بودند، «اندیتیوی» گزارش داد که دروازهی مساجد سرینگر بسته است، کل ایالت تحت حکومت نظامی قرار گرفته و برخی از سیاستمداران برجستهی کشمیر در بازداشت خانگی قرار دارند.
اما کشمیر و هُنگکُنگ دارند برای رسیدن به خواستههایشان در برابر دولتهای مرکزی متخاصم و مستبد مبارزه میکنند. هم کشمیر و هم هُنگکُنگ، ظاهرا خودمختار، اما جزء قدرتهای امپریالیستیِ هستند که توسط ناسیونالیستهای قدرتمند اداره میشوند؛ قدرتهایی که در آن مفهوم هویت منطقهای غیرقابل قبول است. در هر دو مورد، مقصر اصلی سیاست مستعمراتی امپراتوری بریتانیا بوده است که راه را برای درگیریهای امروز و آینده هموار کرده.
هند برخلاف هُنگکُنگ از یک هدف استعماری به یک کشور مستقل تبدیل شد. اما 40 درصد هندِ قبل از استقلال، از جمله کشمیر بهعنوان «ایالتهای تحتالحمایه» اداره میشدند که در آن حکام محلی در سطوح مختلف از «راج بریتانیا» فرمان میبردند. این ایالتها تا زمانی که سلطهی امپریالیستی را به چالش نمیکشیدند، عمدتا به حال خود رها میشدند.
با اینحال، دولت مرکزی بهعنوان بخشی از استراتژی هند متحد و مستقل -بهویژه تحت ناسیونالیسم نخستوزیر نارندرا مودی- همگنسازی فرهنگی را در اولویت قرار داده است. مشابه این را میتوان در هُنگکُنگ دید؛ جایی که دولت بیجینگ به تدریج زبان «ماندارین» و حروف سادهشده را جایگزین زبان محلی «کانتونی» و الفبای سنتی میکند.
این تأکید بر همگنسازی فرهنگی تفاوت چشمگیری با روزهای امپراتوری دارد. اما «جان ویلسون»، نویسنده «India Conquered: Britain’s Raj and the Chaos of Empire» خاطرنشان میکند که هرچند اکنون پروژهی حکومت در هند با ایدیولوژی دوران انگلیس متفاوت است، اما ابزارهای قدرتی که مودی از آن استفاده میکند -مانند «اشغال نظامی و محدودیت آزادی بیان»- بیگانه نیستند و «[این ابزارها] که در دورههای مختلف در هند مورد استفاده قرار گرفته، یادآور دوران امپراتوری هستند.»
طبق قانون اساسی قرار بود برخی پیوستگی بین اداره هُنگکُنگ و کشمیر در گذار از استعمار به دوران پسااستعمار وجود داشته باشد. هر دو منطقه از کشورهایی که جزء آن شدند متمایز شناخته شده و بر این اساس از حمایتهای ویژهای برخوردار شدند. در هُنگکُنگ توافق «یک کشور دو نظام» قرار بود تا سال 2047 شیوهی زندگی هُنگکُنگ را تضمین کند.
در جامو و کشمیر، این حمایتها نسبت به هُنگکُنگ قویتر و حتا در قانون اساسی هند تصویب شده بود. ماده 370 قانون اساسی هند تصریح میکرد که کشمیر به جز سیاست خارجی، دفاعی یا ارتباطی، امور خودش را خود کنترل کند. همچنین ماده «35الف» خرید زمین را برای غیرکشمیریها ممنوع کرده بود. ویلسون میگوید: «براساس ماده 370 مسلم است که کشمیر نسبت به هر ایالت دیگری استقلال بیشتری داشت. این ماده به کشمیر خودمختاری بیشتری در خصوص امور داخلیاش بخشیده بود.» اما نارندرا مودی بهتازگی برای عمل به وعدهی انتخاباتیاش مبنی بر پایاندادن به وضعیت ویژه کشمیر، هر دو ماده را لغو کرد. مودی گفته بود که این مادهها مانع ادغام کشمیر با بقیهی هند شده بود.
در هُنگکُنگ، بیجینگ توافق «یک کشور، دو نظام» را به کلی دور نینداخته است، اما رویدادهای اخیر نشان داد که ادغام سریع هُنگکُنگ با چین اولویت حزب کمونیست است. رهبرانی که مستعمرات سابق بریتانیا را به ارث بردهاند، بیش از این میراث امپراتوری را تحمل نمیکنند. اکنون هدف آنها کنترل کامل این مناطق است.
برخلاف کشمیر، در واگذاری هُنگکُنگ [به چین] خونی ریخته نشد، اما «آیرونی» آزادکردن شهری که سالها تحت کنترل امپریالیسم بریتانیا بود و سپردن آن به دست رهبری دور و غیرمسئول دیگری، برای بسیاریها در جهان آشکار بود. «کریس پاتن»، آخرین فرماندار هُنگکُنگ بازدیدش را از یک کلینیک روانپزشکی اندکی قبل از واگذاری به یاد دارد. در آن کلینیک، بیماری از وی میپرسد: «شما همیشه به ما میگویید که بریتانیا قدیمیترین دموکراسی جهان است. پس میتوانی برایم توضیح دهی که چرا شما هُنگکُنگ را به آخرین رژیم توتالیتر بزرگ در جهان، آنهم بدون پرسیدن نظر مردم هُنگکُنگ، واگذار میکنید؟» پاتن میگوید که این «منطقیترین سوال در هُنگکُنگ بود.»
حالا عواقب مدیریت امپریالیستی ناقص انگلیس روزبهروز آشکارتر میشود. از آنجا که هند اغلب بهعنوان موفقیت دموکراتیک بزرگ آسیا مورد تحسین قرار میگیرد، برخیها ممکن است امیدوار باشند که رفتار حکومت هند با گروههای اقلیت نسبت به رفتار حکومت چین -که دیدگاه مخالف را تحمل نمیکند- با اقلیتهای این کشور متفاوت خواهد بود. اما حوادث اخیر در کشمیر بهصورت تکاندهندهای شبیه به سیاستهای چین است؛ سیاستهایی که در پی ادغام مناطق خودمختار با تصویر تعریفشدهی بیجینگ از چین است.
«دیبیش آناند»، استاد دانشگاه «وستمینستر» در لندن که درباره برنامهی هند برای یکیکردن کشمیر با ملت هندو نوشته است، میگوید: «با اینکه مقایسهی هند دموکراتیک با چین استبدادی متداول بود، اما واقعیت این است که وقتی پای اشغال و اداره سرزمینها و مردمی وسط بوده که پیوندشان را با سرزمین اصلی به چالش میکشند، هم هند و هم چین اقداماتی را از جمله وعدهی استقلال، ادغام، سرکوب حقوق، رد خودمختاری و حکومت بدون رضایت رعیت اتخاذ کردهاند.» آناند استدلال میکند که امپراتوری بریتانیا علاوه بر «تفرقه انداز و حکومت کن» سیاست «تفرقه انداز و رها کن» را نیز دنبال کرد. این سیاست تمهیدات نامطلوبی را برجای گذاشت که امکان داشت بعدا منجر به درگیری شود.
اما تقصیر فقط از بریتانیا نیست که دو مستعمرهی سابقش اکنون برای حفظ هویتشان تقلا میکنند. کشمیر چندین دهه میشود که گرفتار جنگ فرقهای است و براساس توافق واگذاری هُنگکُنگ، قرار بود تا سال 2047 حقوق این منطقه حفظ شود. همچنین معلوم نیست که انگلیس اکنون چگونه میتواند مستقیما به بهبود شرایط کمک کند زیرا در مورد هُنگکُنگ، چین همواره هرگونه مخالفت در قلمروش را بهعنوان دخالت خارجی به تصویر میکشد. به همین ترتیب، هند نیز هموار تاکید کرده است که کشمیر باید یک مسألهی داخلی باشد.
اما انگلیس در نارضایتی میلیونها نفر که هرگز سهمی در دولتشان نداشتهاند، سهیم است و میتواند کار بیشتری انجام دهد. برای کشمیریها و هُنگکُنگیها حتا بازدید از کشوری که برای آیندهیشان تصمیم گرفت، اکنون دشوار است. از هر 10 نفر پاکستانی متقاضی ویزای انگلیس درخواست 6 تن آنها رد میشود. وزیر خارجه جدید انگلیس تا کنون فراتر از تأکید بر حمایت انگلیس از توافق آشکارا از همگسیختهی «یک کشور، دو نظام» در هُنگکُنگ و تشکری از هند برای «بازخوانی واضح» اوضاع در کشمیر، چیز بیشتری نگفته است. جای تعجب نیست که انگلیس -کشوری که در آن نوستالژی امپریالیستی تا حدی احساسات پشت «برگزیت» را برانگیخت- تمایلی به مقابله با میراث کثیف امپراتوری نداشته باشد. اما لازم به یادآوری است -درحالیکه بریتانیا با خودش بر سر معنای واقعی خودمختاری و دموکراسی گلاویز است- که میراث امپراتوری بریتانیا در سایر نقاط جهان حتی شوریده و بدتر از وضعیتی است که در کشمیر و هُنگکُنگ جریان دارد.