دکتر عبدالقهار سروری، رییس دانشگاه البیرونی
ظرفیت و تعهد ملی از جمله عوامل و ارزشهای اساسی در راستای دستیابی ملتها و کشورها به وجهه، سرنوشت و شرایط بهتر محسوب میشوند. ظرفیت ملی، که شامل ظرفیتها و تواناییهای فردی و جمعی انسانها و سطح توسعهی انسانی در یک سرزمین محسوب میشود، از جمله نیازهای اصلی برای دستیابی به اهداف و آرزوهای ارزشمند انسانی میباشد. یک جامعه، یک نظام و یک مملکت متشکل از اجزا، عناصر، عوامل و لازمههای متعدد و متفاوت بوده و برای هر بخش و برای انجام هر مکلفیت به ظرفیتها، ظرافتها و تواناییهای مشخص و بهمورد نیاز است. زندگی مدرن و مملو از فرصتها و چالشهای کنونی جوامع انسانی نیازمند شایستگی و ظرفیتهای مشخصی است، که فرصتها را بهموقع شناسایی و مورد استفاده قرار داده و چالشها را نیز بهموقع شناسایی و مدیریت کنند.
انسانها بهحیث اعضای اصلی و اجزای مستقل جوامع انسانی به کسب دانش، مهارتها و تجارب لازم و و همچنان دستیابی به ظرفیتهای کاربردی و قابل حساب از طریق آموزش، تلاش و تجربه نیاز دارند. دستیابی به ظرفیت مورد نیاز برای مبدلشدن به یک عضو فعال و مؤثر جامعه، برای هر فرد ارزشمند یکی از گزینهها نه، بلکه اصلیترین گزینه و عملکرد محسوب میشود. وقتی انسانهای متعلق به یک جامعه و ساکن در یک سرزمین بهگونهی انفرادی در پی کسب دانش و مهارتهای لازم و دسترسی به ظرفیتهای کاربردی قابل حساب شده و با ارزشهای یادشده مجهز شوند، میتوانند با قرار گرفتن در کنار هم یک ملت با ظرفیت را شکل دهند.
از سویی هم، برای وقت گذاشتن و تلاشکردن جهت دستیابی به دانش، مهارت و ظرفیت و همچنان استفادهی بهموقع و به مورد از دانش، شایستگی و ظرفیت کسبشده بهگونهی انفرادی و جمعی برای بهبود شرایط عمومی در وطن و فراهمسازی زمینههای دستیابی مردم به آرامش و آسایش، به تعهد فردی و ملی نیاز است. یعنی، انسانهای متعهد و با هدف در پی کسب دانش و مهارتهای لازم برای مبدلشدن به ظرفیتهای قابل حساب شده و برمبنای تعهد، زحمات و کاستیهای موجود در سرزمین خود را تحمل کرده و برای بهبود شرایط عمومی در کشور خود کار و تلاش میکنند. همینگونه، در صورت موجودیت تعهد ملی و همگانی در راستای دستیابی به ظرفیت و استفاده از ظرفیتهای لازم کاری در راستای خدمت به مردم و مملکت، جامعه به پویایی، انسجام و پیشرفت دست یافته و مملکت صاحب وجهه و جایگاه ارزشمند و شرایط همگانی مصون و مناسب میشود.
بدون شک، وقتی جوامع و کشورهای دارای وجهه و جایگاه برجسته و مناسب و شرایط ارزشمند، مصون و خواستنی و یا هم برعکس دارای وجهه و شرایط نامناسب و نامطمئن را میبینیم، بهجای دنبال ذهنیت رایگانستانی و تلاش برای سهیمشدن در نتایج تعهد و تلاشهای دیگران، باید توجه داشته باشیم که هیچ سرزمین با آرامش، سازهها و ساختمانهای بلند و شرایط خوب و مطمئن و یا هم با جنگ و ویرانی، فقر، فساد و فتنهگری بهمیان نیامده است. بلکه، شرایط و سرنوشت حاکم در هر سرزمین پیامد باورها، برنامهها و سطح ظرفیت و تعهد افراد و مردمان ساکن در آن میباشند. مردمانی باظرفیت، متعهد، بابرنامه و پویا جوامع پویا و ارزشمند و سرزمینهای آرام، آباد و مرفه را شکل میدهند و برعکس مردمانی بیظرفیت، بیتعهد و منفعل جوامع و کشورهای محتاج، نامطمئن، غیرپویا و پرچالش را بهبار میآورند.
در عصر کنونی، توسعهی انسانی و مجهزشدن انسانها و جوامع انسانی با دانش کاربردی، مهارتهای قابل حساب و فن و فنآوریهای مورد نیاز زندگی مدرن نیاز اصلی و اساسی پنداشته میشوند. همچنان، شکلگیری و رشد سرمایهی انسانی یا مبدلشدن هر انسان ساکن در یک سرزمین به یک سرمایهی قابل حساب بالفعل و یا بالقوه از طریق کسب دانش کاربردی و مهارتهای لازم، دستیابی به شایستگیهای قابل استفاده در عرصههای مشخص زندگی برای شکلگیری جامعهی توانمند از نیاز پنداشته میشود. از سویی هم، نقش بازی نمودن افراد در تولید فکر و ایدههای ارزشمند و عملی، سهیم شدن در پروسهی تولید سرمایه و ارزشها و ارائهی خدمات ارزشمند و نقش بازی نمودن بهحیث یک حلقهی اتصال انسانهای ساکن در محیط و سرزمین خود، مهمتر از دستیابی به سرمایهی ابزاری بوده و از جمله نیازهای اساسی دستیابی کشورها و جوامع انسانی به سرنوشت خوب و مطمئن تلقی میشود.
بدون شک، زمین افغانستان تمام عناصر، عوامل و جنبههای اساسی و مورد نیاز برای مبدل شدن به یک سرزمین آرام، آباد و ارزشمند را دارد. انسانهای ساکن در افغانستان نیز دقیق از همان شکل و ساختار، اعضا و اندامها و تن و توانی برخوردارند، که مردمانی ساکن در سرزمینهای آرام، آباد و دارای وجههی ارزشمند برخوردارند. مهمتر از همه، این زمین و این محدودهی جغرافیایی زادگاه و آرامگاه مهمترین مشاهیر علمی-دینی بوده و روزگاری صدها هزار تن از مردمان ساکن در این سرزمین حاضر بودند حتا جان خود را فدای ارزشهای دینی و آزادی و جههی ملی خود نمایند؛ که چنین هم کردند. در عصر حاضر، دلایل و عوامل اصلی که در پهلوی عوامل بیرونی و ثانوی، باعث شدهاند تا افغانستان ناامن، پر آشوب و محتاج بوده و مردم این کشور با فقر، نبود مصونیت، نبود امید و انگیزه و مشکلات متعدد دستوپنجه نرم کنند، پایین بودن سطح ظرفیت و تعهد ملی و بلند بودن سطح توقعات مبتنی بر رایگانستانی فردی میباشند.
البته، از جمله کسانیکه از ظرفیت نسبی برخوردارند، عدهای بهگونهی مستقیم یا غیرمستقیم و یا هم بهگونهی آگاهانه یا ناآگاهانه درگیر مسائل و مباحث غیرضروری، مضر و دور از شأن انسانهای ارزشمند، مانند تعصب، تبعیض، محیطگرایی، استفادهجویی و تنپروریاند. یعنی، فاقد تعهد لازم برای استفاده از توان و ظرفیت خود برای خدمت به مردم و وطن و انجام مکلفیتهای ارزشمند انسانی خودند. عدهای هم که تعهد نسبی دارند و به گفتهی خودشان وطندوست و مردم دوستاند، متأسفانه برمبنای جبر زمان و یا هم تعلل و بیاعتنایی خودشان، از ظرفیت لازم و مورد نیاز زندگی امروزی برخوردار نمیباشند. در حالیکه برای دستیابی به اهداف بلند و ارزشمند ملی و مبدل شدن به یک ملت و کشور پویا، ایجادگر، مصون و پیشرفته تنها وطندوستی کافی نیست، بلکه به ظرفیت و تعهد مبتنی بر ظرفیت نیاز است.
هرگاه دور از شعارها و خودنماییهای اغواکننده و غیرواقعی مروج در میان مردم، بهگونهی واقعی به سطح ظرفیت و تعهد فردی و ملی مردم ساکن در افغانستان و سطح دانش و مهارتهای کاربردی و سطح تلاش و پویایی آنها برای دستیابی به دانش و مهارتهای لازم و مبدل شدن به ظرفیتها و سرمایهی قابل حساب ملی توجه شود، به سادگی مشخص میشود که اکثریت قاطع مردم ساکن در افغانستان هم فاقد دانش کاربردی مدرن، فاقد توانایی و ظرفیت قابل حساب کاری و همچنان فاقد تعهد، پویایی و تلاش برای دستیابی به دانش، شایستگی و ظرفیت میباشند. اگر بهگونهی واقعی سطح ظرفیت و تعهد ملی در افغانستان و سطح توسعهی انسانی و حد مبدل شدن انسانهای ساکن در این سرزمینها به سرمایههای قابل حساب برای کشور را محاسبه نماییم، مشخص میشود که عوامل و ارزشهای یاد شده در سطح خیلی پایین و غیرقابل حساب قرار داشته و تعهدی جدی برای بیرون شدن از وضعیت اسفبار کنونی وجود ندارد.
وقتی در عرصههای متفاوت کاری در سطح یک اداره یا یک محیط یا سطح نهادهای محلی و ملی را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که بسیاری از ساکنان این سرزمین درست مانند معادن نهفته در دل کوههای آن که بهجای مبدل شدن به سرمایهی ملی عامل بسیاری از نزاعها و مداخلهها است، توسعه نیافته، منفعل، بیاثر و بار دوش باقی ماندهاند. همچنان، وقتی برای انجام کارها، سرمایهگذاری و طرح و تطبیق برنامهها دنبال افراد اهل حرفه، متخصص و با ظرفیت باشید، متوجه میشوید که این ملت و این سرزمین چقدر از این موارد کم دارد و چقدر از حساب مفکوره، برنامه، تواناییها و ظرفیت قابل حساب فقیر است. همچنان، وقتی نیاز به انجام مکلفیتهای فردی و ملی میشود، متوجه میشوی که سطح تعهد و مسئولیتپذیری تا چه اندازه پایین و حتا غیر قابل حساب میباشد.
در مناطق و محلات بیشتری از باشندگان فاقد اندیشه، فاقد برنامهی مشخص زندگی و فاقد پویایی بوده و در ادارهها و نهادهای محلی و ملی هم بسیاری از اموربهدستان، کارکنان و کارگران فاقد ظرفیت، تعهد و تحرک لازماند. این نارسایی جدی و این بیتفاوتی و بیاثر بودن در تمام محلات و در تمام نهادهای کوچک و بزرگ کاری محسوس و قابل درک و قابل مشاهده است.
از سویی هم، سطح توقعات فردی و دیدگاه رایگانستانی و حرص نیز خیلی بلند است و در بسیاری از موارد کسانی حاضر میشوند سهم و حق هر تعداد مردم را که توانستند به خود اختصاص داده و در صورت فراهم شدن زمینه، برای یکصد افغانی مفاد، آنهم نامشروع، خود یکصد هزار افغانی به ملت و کشور خود را آسیب برسانند. همچنان، حاضراند برای مقاصد و زندگی شخصی خود، نهادهای مهم ملی را به گروگان گرفته و فرصتها، مراجع و امکانات سرنوشتساز ملی را برای مقاصد زندگی فردی و خانوادگی خود، آسیب جدی رسانده و از مسیر اصلی کاری منحرف نمایند.
بدون شک، هر فرد و هر مسئول باوجدان، بابرنامه و متعهد، که در اقلیت قرار داشته و چون اسیری در دست اکثریت منفعل، بیبرنامه و نامتعهد قرار دارند و رنج مزاحمتهای بیپایان را تحمل میکنند، این موضوع را خوب میدانند و درک میکنند. یعنی، اگر برمبنای انصاف و بهگونهی واقعبینانه قضاوت صورت گیرد، پایینبودن سطح ظرفیت و تعهد فردی و ملی در کشور و بلندبودن حد توقع مبتنی بر رایگانستانی فردی از جمله مشکلات اساسی افغانستان و از جمله عوامل اصلی عدم بهبود شرایط عمومی در این کشور میباشند.
بنابراین، برای رهایی افغانستان و مردم ساکن در این سرزمین از وضعیت اسفبار، نامطمئن و نامناسب کنونی، برای رهایی افغانستان و مردم این کشور از جنگ و یکدیگرکشی، برای زدودن فقر و بدبختی و رهایی از محتاج بودن و وابستگیهای بیپایان و برای دستیابی به یک سرنوشت ارزشمند، مصون و مطمئن، لازم است ظرفیتسازی و بلندبردن سطح ظرفیت فردی و ملی در کشور، از جمله برنامههای اساسی ملی پنداشته شود. همچنان، لازم است تا برای بلندبردن سطح تعهد فردی و ملی در راستای ظرفیتسازی و خدمت به مردم و وطن و رایجشدن حقخواهی مبتنی بر زحمت و ظرفیت، برنامهها و تلاشهای جدی، نظاممند و همیشگی روی دست گرفته شده و دولت و مردم این مسائل را شامل برنامهها و آجنداهای اصلی و اساسی کاری خود کنند.
باید متوجه بود که در افغانستان و در میان مردم این کشور منابع و زمینههای چشمگیری برای شکلگیری ظرفیتهای برجسته و سرمایههای بزرگ مادی و معنوی وجود دارند؛ فقط نیاز است برمبنای تعهد و طرح عملی به آنها پرداخته شود. در صورت دستیابی به عوامل و ارزشهای مهم و سرنوشتساز یادشده صلح، آرامش، آسایش و رفاه فردی و همگانی بهمیان خواهند آمد. در غیر آن، در نبود ظرفیت و تعهد فردی و ملی، امکان دستیابی به صلح، آرامش و زندگی ارزشمند و مرفه ممکن نخواهد بود. چون، یک فرد بیظرفیت و بیتعهد و یا یک ملت بیظرفیت و بیتعهد مستحق دستیابی به صلح، ثبات و آسایش نبوده و توانایی حفظ مفاهیم و ارزشهای یاد شده را نخواهد داشت! به امید رهایی افغانستان از سرنوشت نامناسب و اسفبار کنونی و دستیابی مردم ساکن در این کشور به صلح، آرامش و آسایش مطمئن و همیشگی!