شهرسازی؛ ساختن شهر یا پرداختن به شهر؟

شهرسازی؛ ساختن شهر یا پرداختن به شهر؟

نقدی بر طرح بلندپروازانه‌‌ی کابل جدید

محمدامین بیانی

امروز تغییرات سبک زندگی در تمامی جهان به سمت شهرنشینی بوده است. برآورد می‌شود طی سی‌ سال آینده جمعیت شهری دنیا حداقل ۲٫۵ میلیارد نفر افزایش یابد. این تغییرات در کشورهای درحال توسعه با سرعت بیشتری انجام می‌شود. زیرا شهرنشینی موفق، مستقیم‌ترین و کوتاه‌ترین راه برای رسیدن کشورها به توسعه و شکوفایی است. اینک همه‌ی کشورهای توسعه‌یافته‌ی دنیا، نرخ شهرنشینی بالایی دارند و برخی کشورهای در حال توسعه، با هدف توسعه و بهبود پارامترهای اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و سیاسی خود، به دنبال افزایش جمعیت شهرنشین و نرخ شهرنشینی بوده‌اند. در این بین معدود کشورهایی هستند که در مواجهه با مسأله شهرنشینی مستأصل و سردرگم‌اند. امکانات و زیربنای شهری‌شان در استقبال از سکونت شهروندان جدید ناتوان است و بنابراین سکونت خانواده‌های آسیب‌پذیر افزایش می‌یابد؛ تعامل زندگی شهری از بین می‌رود و فقر اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و طراحی بازتولید می‌شود. در این‌صورت شهرنشینی نه یک فرصت بلکه به تهدیدی جدی برای امنیت، سلامت و زندگی همگانی تبدیل خواهد شد.

سرعت شهرنشین‌شدن افغانستانی‌ها در ۲۰ سال اخیر بی‌سابقه بوده است. شهروندان کابل تنها در عرض چندسال بیشترین میل به شهرگرایی در بین مردم منطقه و رتبه پنجم نرخ افزایش جمعیت شهری دنیا را از آن خود کرده‌اند. با وجود این به‌دلیل ناکامی دولت در هدایت شهرنشینی و سازمان‌دهی و هدایت آن، این شهرنشینی در وضعیت تأسف‌باری به‌سر می‌برد.

کابل، ابرشهری در حال انفجار، محل بروز بافت‌های ناکارآمد و غیربرنامه‌ریزی‌شده، جولانگاه جرم و جنایت و از آلوده‌ترین پایتخت‌های جهان است. زیرا تعادل منطقوی، هدایت شهرنشینی و سازمان‌دهی محلی عملا به خودی خود رها شده و وزارت شهرسازی به‌عنوان اولین نهاد مسئول نسبت به ایجاد امکانات و تسهیلات اولیه زندگی مردم، کاملا بی‌تفاوت است. اما اخیرا محمود کرزی وزیر شهرسازی و اراضی در ادعایی جنجالی گفته است: «آوردن اصلاحات در شهرهای فعلی ممکن نیست و دولت قصد دارد، شهرهای جدید بسازد.»

طرح بلندپروازانه‌‌ی کابل جدید، اخیرا توسط وزیر شهرسازی آقای محمود کرزی برای ایجاد سه شهر قندهار، هرات و ننگرهار بازتعریف شده است. این رویکرد اساسا قابل‌قبول و پذیرفته‌شده است، ولی بسیاری از آگاهان شهری بر این باورند این سیاست دولت، پشتیبان نظری و علمی کافی ندارد. زیرا اولین اصل و بزرگ‌ترین هدف ایجاد شهرهای جدید، توجه به افزایش کیفیت شهرهای قدیم است. مدیران شهری و سیاستمداران افغان نباید به بهانه ایجاد شهرهای جدید از آوردن اصلاحات در شهرهای قدیم شانه خالی کنند.

سه مفهوم متفاوت «نوشهر»، «شهرهای جدید» و «نوشهرسازی» در هدف ایجاد شرایط شهرنشینی جدید یکسان‌اند. «نوشهرها» شهرهای گمشده‌ای هستند که از دل تاریخ برخاسته‌اند و هرگز از بین نمی‌روند، زیرا در حافظه‌ی جمعی دنیا خود را قبولانده‌اند. هریوای هرات، روشنای بامیان، پالمیرا، کابل، رم، تیسفون و … از جمله این شهرها هستند. شکل‌گیری این شهرها ریشه در اساطیر ملی و مذهبی دارد و غالبا توسط یک حکومت مقتدر و در یک زمان مشخص ایجاد می‌شوند.

برنامه‌ریزی برای مسکن سرریز جمعیت و ایجاد «شهرهای جدید» در قرن بیستم اغلب با هدف جلوگیری از توسعه بی‌رویه کلان‌شهرها انجام می‌شد. امروزه این فرایند در بسیاری از کشورهای جهان تبدیل به یک سیاست بلندمدت برای مدیریت رشد شهری شده است. شهرهای جدید برنامه‌ریزی‌شده می‌توانند در کنار مادرشهرهای بزرگ‌تر، به تعادل منطقوی و توسعه کل کشور کمک کنند. بنابراین این رهیافت تمرکززدایانه در کشورهای در حال توسعه با هدف خنثا‌سازی آشفتگی‌های صنعتی و بی‌نظمی‌های زیست محیطی و بورس بازی‌های اقتصادی گسترش یافته است. از اولین شهرهای جدید افغانستان می‌توان به شهر لشکرگاه اشاره نمود که در دوران ظاهرشاه تحت تأثیر بازدید او از شهرهای امریکایی و با هدف ساکن نمودن قبایل بادیه‌نشین، توسط طراحان شهری امریکایی پایه‌ریزی شد.

«نوشهرسازی» یک رویکرد متأخر شهرسازی است. این نظریه‌ی مبتنی بر توسعه پایدار بر آن است که با ایجاد مناطق و محله‌هایی متفاوت، وابستگی انسان را به زندگی ماشینی کاهش دهد. چارچوب طراحی شهری کابل به‌عنوان یک طرح شهری پیش‌رو بسیار متأثر از این رویکرد است.

شهرهای جدید؛ چالش جهانی

به باور جان لانگ در «طراحی شهری: نوع‌شناسی رویه‌ها و محصولات» آمار دقیقی در مورد تعداد شهرهای جدیدی که در خلال نیمه دوم قرن بیستم در جهان ساخته شده وجود ندارد. می‌دانیم که تعداد آن‌ها بسیار زیاد است. اکثر این شهرها سفارشی طراحی شده و خردگرایانه شکل می‌گیرند؛ یعنی ماهیت دستوری و دیکتاتوری داشته‌اند. بنابراین هرچند ایده طراحی بسیار مؤثر و قدرت‌مندی داشته باشند، ولی اگر مقبولیت عمومی را کسب نکرده باشند، هرگز به هدف مورد نظر دست پیدا نمی‌کنند. برازیلیا مثالی است از تبلور انگیزه سیاسی و اقتصادی که ایدئولوژی‌های قدرتمند سیاسی و معماری آن را هدایت کرده است. امروزه بسیاری از مردم از زندگی در آن لذت می‌برند ولی با وجود اینبرازیلیا سرزندگی و حیات ریودوژانیرو یا سائوپاولو را ندارد. زندگی در آن درون‌گرا شده است. این طراحی شهری نشان‌گر گسستن کامل پیوند با سنت‌ها است.

یک ضرب‌المثل عبری می‌گوید: مردم طرح می‌دهند و خدا می‌خندد! یعنی کنایه به این مهم که تصمیم‌های فردی، خودخواهانه و مستقل کار معقولی برای ایجاد تغییرات مثبت در جهان (این‌جا، شهرها) نیست. بنابراین به‌راحتی قابل پیش‌بینی است که اکثر شهرهای جدید انتظارات مورد نظر را برآورده نساخته‌اند. ولی مواردی استثنایی در امریکای شمالی، سنگاپور و چین وجود دارند که از نظر پذیرفته‌شدن توسط ساکنان با موفقیت روبه‌رو شده‌اند.

کابل جدید؛ رویاهای از دست‌رفته

شهر تاریخی کابل، بزرگ‌ترین شهر افغانستان و از مهم‌ترین شهرهای آسیاست. متأسفانه این شهر در جریان تهاجم شوروی و کشمکش‌های جنگ داخلی کاملا از بین رفت. از آن‌رو که کابل منبع جریان خاطرات و هویت بسیاری از مردم است، بازسازی دوباره کابل به یک رویا و آرمان ملی برای ملت و کشور تبدیل شد. پس از سقوط رژیم طالبان و با استقرار دولت جمهوری اسلامی افغانستان در سال ۱۳۸۲، صحبت از ایجاد کابل جدید و آرمانی به میان آمد. زیرا تمامی زیرساخت‌ها و امکانات شهر کنونی جنگ‌زده نابود شده بود. در سال‌های بعدی و با رشد نرخ شهرنشینی و افزایش جمعیت کابل، این پروژه به‌طور جدی‌تری دنبال شد. طراحان و برنامه‌ریزانی افغانستانی و غیرافغانستانی از سرتاسر جهان در این پروژه سهم گرفتند. ولی به دلایلی نامشخص این پروژه ادامه نیافت. از قول پرفسور جان لنگ، معمار مشهور استرالیایی روایت شده است که «افغان‌ها مثل حکومت‌های خودکامه تصمیم به کاری غیرمنطقی دارند، درحالی‌که مثل عرب‌ها روی دلارهای نفتی راه نمی‌روند.» این سخن کنایه به این موضوع است که در افغانستان واقع‌گرایی و رئالیسم‌جای خود را به خیالبافی داده است. از طرف دیگر، دولت گذشته افغانستان گمان می‌برد حمایت‌های مالی بین‌المللی تا ابد ادامه دارد، پس می‌تواند در کمال سخاوت مثل یک حکومت مسلط عمل کند.

نوشهرسازی به یک سیاست عمومی تبدیل شود

اگر در کابل زندگی می‌کنید و از آلودگی هوا رنج می‌برید و گمان می‌کنید این وضعیت ویژه‌ی شماست و آوردن اصلاحات در این شهر ممکن نیست، سخت در اشتباه هستید. در نیمه‌ی اول قرن بیستم شهرهای پرجمعیت اروپایی، مخزن بیماری‌های عفونی همچون سل، دیفتری و وبا بودند. سپس نیمی از شهرهای اروپا در جریان جنگ جهانی با خاک یکسان شدند. پس از جنگ و کمک‌های مالی امریکا در پروژه مارشال، وضع این شهرها بهتر نشد. معماری و شهرسازی ناسالم مدرن و شرایط کاری پرتنش روح شهرها را از بین برده بود؛ در شرایطی که مردم اروپا با گرد و غبار صنعتی و آلودگی هسته‌ای چرنوبیل باید مبارزه می‌کردند.

تمام این مشکلات باعث باز شدن باب مطالعات جدید در شهرسازی شد. رویکرد نوشهرسازی با هدف تحقق توسعه‌پایدار شهری مطرح شده است. این نظریه مانند بسیاری از نظریات متأخر شهرسازی متاثر از توسعه پایدار، به اراضی داخل شهری توجه ویژه‌ای دارد و در نظر دارد تا با ارائه اصولی بسیار ساده به یکپارچگی عناصر داخل شهرهای پراکنده کمک کند.

این رویکرد به متخصصین توصیه می‌کند که در جهت یکپارچگی شهری در مرکز شهر بازآفرینی کنند، در حومه شهر عناصر ارتباط دهنده به‌کار ببرند و در خارج شهر به ساخت مسکن متنوع بپردازند. به‌طوری که عملکرد و کالبد شهر با شکل‌دهی نظام‌مند زیر یک هویت مشخص یعنی «مفهوم شهر» بازسازی شود.

فرصت‌هایی که وجود دارند

اخیرا قرارداد اعمار یک مجتمع‌رهایشی (مسکونی) میان وزارت شهرسازی و اراضی افغانستان با مؤسسه خیریه الغرافه قطر منعقد گردید. مجتمع رهایشی قطر در مساحت مجموعی ۳۲ جریب زمین شامل هشت بلوک ۱۲ منزله مسکونی با داشتن ۷۶۸ واحد مسکونی، سه بلوک تجارتی هفت منزله، یک محراب مسجد، دو باب مکتب ذکور و اناث، یک دارالایتام و دو مرکز تجارتی پنج منزله در ناحیه پنجم شهرکابل اعمار می‌گردد.

توجه به نواحی داخل شهری با قابلیت توسعه مجدد، در امر تجدید ساختار حیات اجتماعی و اقتصادی شهر ضروری است. سرمایه‌گذاری قطری‌ها نشان می‌دهد کابل امروزی فرصت‌های توسعه مجدد دیگری هم دارد. بنابراین این جریان مثبت باید در بلندمدت و در مناطق دیگر ادامه داشته باشد. به‌طوری که دربرگیرنده تمامی عرصه‌های اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و حقوقی شهر باشد. اما به یک شرط اساسی، همه پروژه‌ها باید در جهت پیاده‌سازی اهداف برنامه راهبردی طراحی شهری کابل (uds) و چارچوب طراحی هر منطقه باشد تا شهر کابل در جهت تبدیل‌شدن به یک پایتخت قرن بیست‌ویکمی آماده شود. سفارش چارچوب طراحی شهری برای کابل، یکی از بزرگ‌ترین خدمات سیاستمداران شهری افغان و فراموش‌کردن آن یکی از بزرگ‌ترین خیانت‌های آنان است.