روند صلح بوروندی بهصورت رسمی به پایان رسیده است. آخرین گروه شورشی در بوروندی که «نیروهای ملی آزادی حزب آزادی مردم هوتو» باشد، در سال ۲۰۰۹ بهعنوان یک حزب سیاسی به ثبت رسید. بوروندی کشور کوچکی در آفریقاست که در منطقه دریاچههای کلان موقعیت دارد. این کشور از زمان استقلال در اول جولای ۱۹۶۲ چرخههای جنگی زیادی را تجربه کرده است. از این میان، دو درگیری عمده باعث بزرگترین آشفتگی سیاسی و اجتماعی شده است. انستیتیوت مطالعات امنیتی (ISS) آفریقا طی یک گزارش جنگ داخلی و روند صلح بوروندی را بررسی کرده که به شرح زیر است:
شورش ۱۹۷۲
بوروندی پس از استقلال در ابتدا سلطنت خود را حفظ کرد. اما در سال ۱۹۶۶ میشل میکومبرو که کودتایی موفق را رهبری کرد، توانست ریاستجمهوری را جایگزین سلطنت کند. با کودتا و سپس ریاستجمهوری میکومبرو، غالبا اقلیت توتسی بر حکومت مسلط بودند. در اپریل ۱۹۷۲ شورشیان هوتو با استفاده از تانزانیا بهعنوان سکوی پرتاب از طریق استان بوروری در جنوب، به کشور حمله کردند و در آنجا توتسیها را بهطور سیستماتیک قتل عام کردند. واکنش سرکوبگرانهی ارتش بوروندی علیه جامعه هوتو که بیشتر شکل انتقامجویی را داشت و به قتلعام نخبگان هوتو متمرکز بود، به همان اندازه وحشیانه بود. تعداد کل تلفات این جنگ هرگز مشخص نشد اما گفته میشود که کشتهشدگان مربوط به نسلکشی توتسی و انتقامجوییها علیه هوتوها بیش از ۱۰۰ هزار نفر است.
کودتای ۱۹۹۳ و جنگ داخلی
اولین انتخابات ملی چندحزبی بوروندی در جون ۱۹۹۳ برگزار شد. اما «نادادای ملچیور» از قوم هوتو که در نتیجه یک انتخابات دموکراتیک بهعنوان اولین رییسجمهور انتخاب شده بود، به قتل رسید. طوریکه در ۲۱ اکتبر ۱۹۹۳ گروه کوچکی از افسران ارتش به کاخ ریاستجمهوری در بوجومبورا حمله کردند و نادادای و سایر مقامات عالی رتبه جبهه دموکراتیک بوروندی، از جمله رییس و نایب رییس پارلمان را ترور کردند. کودتای فاقد پشتوانه عناصر اصلی در ارتش بود و جبهه دموکراتیک بوروندی دوباره دولت را تحت کنترل خود در آورد و سپس حملات انتقامجویانه علیه توتسیها را در سراسر کشور به راه انداخت. این امر با واکنش ارتش روبهرو شد.
خشونتهای حاصل از آن هفته ها فروکش نکرد و پس از آن در خلا قدرت، یک «کودتای خزنده» یعنی بهدستگرفتن تدریجی قدرت توسط نیروهای اپوزیسیون توتسی با همدستی ارتش، تکامل یافت و کشور دوباره درگیر جنگ داخلی شد. هنگامیکه سایپرین نتاریامیرا، جانشین ملیچور و جوینال حبیاریمانا، رییسجمهور رواندا در اپریل ۱۹۹۴ در یک سانحه هوایی کشته شدند، ناآرامیها بیشتر تشدید یافت، هرچند که نسلکشیها قبلی دیگر اتفاق نیفتاد.
با آغاز جنگ در رواندا و هجوم صدها هزار پناهنده رواندایی و فعالیتهای گروههای مسلح هوتو و توتسی، بیثباتی بیشتری در دولت ایجاد کرد. در سپتامبر ۱۹۹۴ یک دولت ائتلافی متشکل از هردو جانب «حزب آزادی مردم هوتو» و «اتحادیه ملی برای پیشرفت» شکل گرفت اما برای اداره کشور بسیار ضعیف و شکسته بود. با از بین رفتن مقامات مدنی ، ارتش کنترل را به دست گرفت.
تلاش برای بازیابی صلح
توافق حاصلشده در سپتامبر ۱۹۹۴ ایجاد یک دولت ائتلافی به رهبری یک رییسجمهور از جبهه دموکراتیک بوروندی و یک نخست وزیر از اتحادیه ملی پیشرفت را پیشبینی کرد. اما ترتیب این امر بسیار موفقیت آمیز نبود و برخی از سیاستمداران هوتو دوباره به گروههای مسلح مانند شورای ملی دفاع از دموکراسی، حزب آزادی مردم هوتو و جبهه ملی آزادی پیوستند و با حمله به غیرنظامیان پاسخ دادند. دولت خواستار مداخله نظامی منطقهای شد و سرگرد پیر بویویا با یك كودتا قدرت را بهدست گرفت.
جولیوس نیریر، رییسجمهور پیشین تانزانیا در اپریل و می ۱۹۹۶ بهدنبال تماس گسترده با دولت بوروندی، احزاب سیاسی، ارتش و جامعه مدنی، جلساتی را بین جبهه دموکراتیک بوروندی و اتحادیه ملی پیشرفت در موانزا، تانزانیا تشکیل داد تا مذاکرات را آغاز کند. در این جلسات هیچ پیشرفتی حاصل نشد و نیریر اجلاس سران کشورهای منطقه در بوروندی را در آروشا، تانزانیا پیشنهاد کرد.
آروشای اول، جون تا جولای ۱۹۹۶
جبهه دموکراتیک بوروندی، اتحادیه ملی پیشرفت و همچنین شماری از احزاب کوچکتر در جون ۱۹۹۶ به مهمانی دعوت شدند. جولیوس نیریر، رییسجمهور پیشین و بنیامین مکاپا، رییسجمهور وقت تانزانیا و یووری موزونی، رییسجمهور اوگاندا سعی کردند سیلوستر نتیبانتونگانیا، رییسجمهور بوروندی را متقاعد کنند که مداخله نیروهای صلح منطقهای را بپذیرد. این امر برای ارتش بوروندی غیر قابل قبول بود و سرگرد پیر بویویا با یک کودتا به جای نتیبانتونگانیا جایگزین شد. در جلسه پیگیری در تاریخ ۳۱ جولای ۱۹۹۶ تصمیم گرفته شد که تا زمان برقراری نظم قانون اساسی، بوروندی در محاصرهای قرار گیرد. این امر باعث كنارهگیری دولت بوروندی از مذاكرات شد. همچنین توتسیها از بیطرفی نیریر شاکی بودند.
آروشای دوم، جولای ۱۹۹۸ تا اگست ۲۰۰۰
بویویا تحت فشار خارجی تلاش کرد تا به توافق داخلی برسد. وی پس از کودتا ممنوعیت اعمال شده علیه همه احزاب سیاسی را برداشت و از آغاز به کار مجلس ۱۹۹۳ را در سپتامبر ۱۹۹۶ خبر داد. وی همچنین مذاکرات یک جانبه با گروه های شورشی، از جمله شورای ملی دفاع از دموکراسی را آغاز کرد. این مذاکرات در مه ۱۹۹۷ به بن بست رسید و بویویا را مجبور به آغاز مذاکرات با جبهه دموکراتیک بوروندی کرد. این حزب در واقع به قیمت انشعاب داخلی و محکومیت اعضای خارجیاش به دولت پیوست. نیریر از این تحولات راضی نبود و از کشورهای منطقه خواست تا به محاصره ادامه دهد. بویویا ناچار موافقت کرد که در دور دوم مذاکرات در آروشا شرکت کند. ۱۹ هیات از بوروندی، به نمایندگی از ۱۷ حزب سیاسی، دولت و حزب شورای ملی دفاع از دموکراسی در این گفتوگوها شرکت کردند. ماسونی، رییسجمهور اوگاندا، آراپ موی، رییسجمهور کنیا، پل کاگامه، رییسجمهور رواندا و مکاپا، رییسجمهور تانزانیا نیز حضور داشتند.
در همان اوایل تلاشهای گروههای مسلح ارتش برای پیوستن به گفتوگوها هرچند که با شکست رو بهرو شد اما سبب مختل شدن روند کار شد. بخشهای مسلح جناحهای شورای ملی دفاع از دموکراسی، حزب آزادی مردم هوتو، نیروهای دفاع از دموکراسی و نیروهای آزادی ملی از نمایندگیهای سیاسی خود در آروشا جدا شدند و خواستار نمایندگی بهعنوان سازمان های مستقل شدند. این اجلاس که قادر به شکستن بن بست نبود، تصمیم گرفت با کنار گذاشتن جناحهای نظامی، گفتوگو با رهبران سیاسی را ادامه دهد.
نیلسون ماندلا و روند صلح بوروندی
روند آروشای دوم هنوز به نتیجه نرسیده بود که نیریر در اکتبر ۲۰۰۰ فوت کرد. مرگ او فرصتی را برای تعیین یک واسطه ارشد جدید فراهم کرد که فراتر از ایجاد سوءظن از سوی طرفهای درگیر بود. نلسون ماندلا، رییسجمهور بازنشسته آفریقای جنوبی این نقش را پذیرفت. او بلافاصله بر تلاش مجدد به هدف ایجاد یک روند فراگیر اصرار ورزید. توافقنامه آروشا در ۲۸ اگست ۲۰۰۰ توسط ۱۳ نماینده از ۱۹ هیات امضا شد. شش حزبی که حاضر به امضا نشدند تحت سلطه توتسیها بودند. ماندلا با استفاده از فشار منطقهای آنان را متقاعد كرد که امضای خود را در اجلاس نایروبی ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۰ اضافه كنند.
توافقنامه آروشا همه موارد چون دولت انتقالی موقت، انتخابات دموکراتیک، ایجاد سنا و اصلاحیههای ترکیب شورای ملی، اصلاحات قضایی برای کاهش سلطه توتسیها، اصلاحات نظامی برای کاهش سلطه توتسیها و تسهیل ادغام نیروهای شورشی در ارتش، تأسیس کمیته حقیقت و آشتی، حضور نیروی نظامی بینالمللی برای کمک به مدیریت انتقال و بررسی مستقل در مورد ادعاهای جنایات نسل کشی را پیش بینی کرد.
این توافقنامه همچنین یک دوره ۳۰ ماهه تقسیم نیرو را نیز پیش بینی کرد؛ طوریکه بویویا از اول نومبر ۲۰۰۲ به مدت ۱۸ ماه بهعنوان رییسجمهور موقت فعالیت میکرد و پس از آن دومیتین ناداییزی از جبهه دموکراتیک بوروندی در ۱ می ۲۰۰۳ جانشین او میشد.
گروههای اصلی مسلح امضاکننده این توافقنامه نبودند، اما تلاشهای مداوم برای درگیر کردن آنها در نهایت منجر به توافقنامههای متعدد آتشبس بین دولت و گروهها شد. توافقنامه آروشا در نهایت جنگ در بوروندی را به پایان رساند. توافقنامه تقسیم قدرت در سال ۲۰۰۵ به انتخاباتی انجامید که برندهی آن «شورای دفاع از دموکراسی-نیروهای دفاع از دموکراسی»، گروه مسلح سابق بود و پیر نوکورونزیز، رهبر این گروه بهعنوان رییسجمهور جدیدبوروندی انتخاب شد.
مداخله دیپلماتیک و نظامی در بوروندی
بوروندی شباهتهای زیادی با اوضاع آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید داشت. اگرچه مساله در آفریقای جنوبی سیاه/ سفید و در سیاه/ سیاه بود، اما از نظر اینکه در هر دو کشور اقلیت برای منافع خود اکثریت را اداره میزکردند، شباهت داشت. حتا زمانیکه از بحث هوتو/ توتسی در بوروندی استفاده م شد، انگیزه اصلی درگیری عمدتا نوعی مبارزه طبقاتی بود.
وقتی ماندلا وارد روند صلح بوروندی شد، به آفریقای جنوبی فرصت داد تا اهداف خود را در این قاره نشان دهد. بوروندی منابع قابل توجهی که اغلب تصور می شود را نداشت و تمام آنچه که وجود داشت نیاز به کمک برای بیرون رفت از خشونت شرور مارپیچی بود. این کشور از نظر جغرافیایی فاصله زیادی با آفریقای جنوبی دارد و بنابراین جز منافع استراتژیک داشتن یک متحد در آفریقا در مسیر ثبات برای این قاره، هیچ فردی مستقیمی وجود نداشت تا آفریقای جنوبی را برای مداخله متقاعد کند.
روندی که باعث شد آفریقای جنوبی به وضعیت بوروندی کشیده شود، با مداخله ماندلا آغاز شد و در ادامه فعالیتهای دلامینی-زوما و مبیکی گسترش یافت. به دنبال آن گشایش دفتر ارتباطی در بوجومبورا و استقرار گروه پشتیبانی آفریقای جنوبی انجام شد. مداخله در سال۲۰۰۴ با تأسیس سفارت به بلوغ رسید. این روند بی عیب و نقص نبو ، اما نشان دهنده عزم و تعهد نسبت به رنسانس آفریقا، به ویژه از طرف رهبری آفریقای جنوبی بود.
درسهای روند صلح بوروندی برای سایر کشورها
روند صلح بوروندی که منجر به انتخابات ۲۰۰۵ شد، بهعنوان یک تجربه موفقیتآمیز شناخته شده است که می تواند چندین درس ارزشمند برای سایر کشورهای درگیر جنگ فراهم کند:
۱. دریافت حمایت بینالمللی
با امضای توافقنامه و برگزاری انتخابات در سال ۲۰۰۵، بوروندی از حمایت بیسابقه جامعه جهانی بهرهمند شد. عملیات سازمان ملل در بوروندی نیروی پیشرو بود و چارچوبی پویا برای مشارکتهای تولیدی ایجاد کرد. این برنامه همچنین به کمیسیون مستقل انتخابات ملی مشاوره فنی و پشتیبانی لوجستیکی داده و از تأثیرات سیاسی خود برای حمایت از بسیج منابع و مشورت با بازیگران اصلی استفاده کرده است. کار گروهی بین کمیسیون مستقل انتخابات ملی، برنامه توسعه سازمان ملل و عملیات سازمان ملل در بوروندی، بر اساس نقشهای کاملا مشخص، بسیاری از درگیریها را ریشه کن کرد. عملیات سازمان ملل در بوروندی رهبری کلی را به عهده گرفت و پشتیبانی سیاسی و لوجستیکی را ارائه داد، در حالیکه برنامه توسعه سازمان ملل در زمینه پشتیبانی مالی پیشرو بود.
۲. شفافیت سبب جذب حمایت شد
جلسات منظم و تبادل اطلاعات بین عملیات سازمان ملل در بوروندی و جامعه دیپلماتیک شفافیت و پویایی مشارکت را تضمین میکرد و کشورهای تمویل کننده را متقاعد میکرد تا هم کمک مالی را ادامه دهند و هم بدون هیچگونه نگرانی پشتیبانیهای استراتژیک ارائه دهند.
۳. آغاز مذاکرات صلح باعث مشارکت پویا در انتخابات شد
موفقیت در انتخابات در بوروندی محصولی از مشارکت پویا بود که پس از تأسیس مأموریت آفریقایی در بوروندی با مذاکرات صلح آغاز شد. تماس نزدیک و منظم عملیات سازمان ملل در بوروندی با سران کشورهای منطقه که بر رهبران سیاسی بوروندی تأثیر گذار بودند، نقش مهمی در مهار تلاشهای سیاسی منفرد برای غرق شدن روند بازی کرد.
۴. انتخابات شفاف سرنوشت سیاسی را تغییر داد
جنبش شورشی سابق (نیروهای دفاع از دموکراسی- شورای دفاع از دموکراسی) با دریافت اکثریت آرا در انتخابات پیروز شد، در حالیکه اتحادیه ملی پیشرفت و جبهه دموکراتیک بوروندی نتوانستند از تجربیات سابق خود بهعنوان احزاب حاکم استفاده کنند. مشخص شد که مردم بوروندی خواهان صلح هستند و به دنبال تغییر در رهبری، سیاستها و شرایط اجتماعی هستند. نیروهای دفاع از دموکراسی- شورای دفاع از دموکراسی توسط رایدهندگان بهعنوان مهمترین عامل پایان دادن به یک دهه خشونت در کشور شناخته شد.