محمدقاسم سرابی
فصل زمستان است، هوا سرد و آسمان پر از دود. با توجه به ساختارهای جغرافیایی و اقتصادی افغانستان، سختترین فصل سال برای مردمان این سرزمین زمستان است. از آنجاییکه اکثر مردم به کشاورزی مشغول است و در بیکاری فصلی بهسر میبرند، همچنان از طرف دیگر راههای مواصلاتی روستاها به مراکز شهرها بهدلیل برف و باران مسدود میشود، در پرتو این مشکلات خیلی از مردم، زمستان سال را در تنگناهای معیشتی به دشواری سپری میکنند. معمولا کشورهایی که شهروندانش با یک چنین خلاهای درآمدی مواجه هستند، این خلاها را با اتخاذ سیاستهای مالی در قالب (یارانه یا سوبسید) پر میکند. اصولا یکی از دغدغههای حکومتهای مسئول، تأمین مایحتاج خانوادهها است. اما در افغانستان هیچ خونی به بدن ضعیف جامعه تزریق نمیشود، لذا همیشه ما شاهد جامعهی ضعیف و حکومت غایب هستیم. هیچ بده-بستان بین این دو طرف وجود ندارند، حکومت از ملت بریده است و ملت از حکومت. از سطح مشکلات روستایی اگر به سطح شهر گزار نماییم، هم افق به روشنی نمیگراید. با قدم گذشتن در شهر میبینیم چرخ اقتصاد در شهر هم نمیچرخد. بیش از یک هفته میشود که مارکتهای صرافی افغانستان، و رانندگان گمرک اسلامقلعه بهدلیل سختگیریهای اداری دولت در تحصن و اعتصاب بهسر میبرند و عملا شاهرگهای اقتصادی کشور از تپش بازمانده است. با این وجود تا هنوز هیچ تصمیم از سوی حکومت مبتنی بر حل مشکل صورت نگرفته است. گویا حکومت اشرف غنی در خواب شیرین زمستانی فرو رفته است.
اهمیت مسائل اقتصادی بر هیچ کسی پوشیده نیست، حیات یک جامعه و دولت بر اقتصاد وابسته است. با نقش ارزندهای که اقتصاد دارد، اکثر حکومتها سیاستها و برنامههای خود را با محوریت اقتصادی طرح و اجرا میکنند، به عبارتی سیاست را در خدمت اقتصاد قرار میدهد. با توجه به اهمیت کلیدیای که اقتصاد دارد، در این روزهای سخت اقتصادی بیتوجهی حکومت افغانستان در برابر خواستههای بازرگانان و صرافان که چرخ بازارهای پولی و مالی کشور را به گردش درمیآورند، شگفتانگیز و وحشتآور است. «سرای شهزاده» در پایتخت افغانستان به مثابه بازارهای مالی در خیابان «والاستریت» در امریکا، قلب اقتصادی کشور است. تصور این سخت است که بازارهای مالی والاستریت حتا برای دقایقی متوقف شود، چه برسد به روزها و هفتهها. در شرایط اپیدمی کرونایی، که خیلی از بازارها در جهان تعطیل شدند، مبادلات والاستریت پس از ۱۱ سال (پس از بحران سال ۲۰۰۸)، به مدت ۱۵دقیقه بهدلیل افت بیش از هفت درصدی سهام متوقف شد و این توقف ناچیز، نیویورک را در شوک فرو برد. شگفتی مسأله در این است که بیش از یک هفته میگذرد مارکتهای صرافی در سراسر افغانستان بهدلیل تحصن تعطیل شده است؛ در پی آن هزاران نفر بیکار و روزانه صدها هزار دالر در آتش بیکفایتیها خاکستر میشود، اما یک چنین شوک بزرگ بر بدنهی حکومت گویا به اندازه سر سوزن اثر نکرده است. یقینا حکومت یا بیجان شده است یا هم در خواب است که در هردو صورت فاتحه یک چنین حکومتی را باید خواند.
حکومت در قبال مشکلاتی که سد راه سرمایهداران وجود دارند، بدون شک ضربههای جبرانناپذیر بر پیکر اقتصاد نیمهجان افغانستان وارد خواهد کرد. در این سالها بهدلیل ناامنیهای موجود و بروکراسی ناکارآمد، تعداد اندکی از سرمایهداران ملی در بازارهای افغانستان باقی مانده است. اگر حکومت برای اینها مشوقهای را در نظر نگیرند، بازارها از وجود سرمایهگذاران کوچک هم خالی خواهد شد. لذا منطق حکومتداری در این شرایطِ گریز، این را حکم میکند که با سرمایهداران و فعالان عرصه اقتصاد جانب مدارا در پیش گرفته شود. بهعنوان مثال، امروزه که همه بازارهای مالی از شرایط محدودیتهای کرونایی متضرر شده است، حکومتها برای اینکه فعالان بازار را به ادامه کار تشویق کنند، بارهای مالیاتی را از دوش آنها برداشته یا سبک کرده است. اما حکومت افغانستان در غیبت کامل بهسر میبرد و هیچ نظارت بر شرایط اقتصادی کشور ندارد. اگر حضور حکومت در یک ساحت چهاردیواری هم احساس شود، برنامهها و سیاستهای اتخاذشدهاش بر مبنایی منطق حکومتداری استوار نیست. یعنی حکومت آقای غنی بهجای اینکه سیاستهای تشویقی در نظر بگیرد و فرایند کار را برای سرمایهگذاران تسهیل کند، ناشیانه سیاستهای تنبیهی اتخاذ کرده و خود را در تقابل با فعالان اقتصادی قرار داده است.
هیچ تردیدی وجود ندارد که مقصر کیست. در نزد وجدان جمعی و هم بر مبنای قانون، حاکم محکوم است. شواهد تلخ مصداق این است. متأسفانه بر اثر بیکفایتیهای حکومت، در آتشسوزی مهیب که به تاریخ ۲۵ دلو در گمرک اسلامقلعه رخ داد، سنگینترین ضربه اقتصادی بر بدنهای اقتصاد کشور وارد شد. گزارشها حاکی از این است که از چند روز بدینسو رانندههای موترهای باربری بهدلیل کرایههای ناچیز که مایحتاج زندگیشان را تأمین نمیکرده است، دست به اعتصاب زده بودهاند. این امر منجر به توقف هزاران موتر حامل مواد سوختی در این گمرگ گردیده بوده است. مبنی بر گزارشها با توجه به فساد گستردهای که در این گمرک وجود دارد، هیچگاه به زیرساخت این گمرگ توجه مبذول نشده است. این گمرک از حداقل استنداردهای لازم هم برخوردار نیست. حالا حکومت و مسئولان گمرک با چه منطق و عقلی به هزاران موتر حامل مواد سوختی در آن اجازه داده است که توقف نمایند. هنوز بررسیهای دقیق از خسارات این آتشسوزی انجام نشده است، اما طبق گزارشهای اولیه بیش از هزار موتر باری با هزاران تن بار در آتش بیکفایتیها در یک شبانه روز دود شده است. دردآورترین و ننگینترین قصه ماجرا این است که جرقه آتش به خرمن ملت را بیکفایتیهای مسئولین میزنند و آتش آن را همسایه خاموش میکند. پرسشهای جدی ناشی از این مسأله وجود دارد که باید از حکومت پرسیده شود. مقصرین و کسانیکه برای رسیدگی به مشکلات کوتاهی کرده است باید به پنجه قانون سپرده شوند. مردم و پارلمان باید تلنگر محکم بر دولت بزنند تا از خواب زمستانی سر بلند نماید.