فیضآباد، بدخشان – خرابهها، غارها، زیرزمینیهای کثیف خانههای متروک یا هم مساجد روستاهای تحت کنترل، بازداشتگاههای طالبان است. جایی که در آن لتوکوب برای زندانیان امری مسلم و مدت حبس همیشه نامشخص است. جایی که در آن غذای زندانیان، البته اگر غذایی وجود داشته باشد، نان بیات و لوبیای سرد است، و جای خواب، کف اتاق یا یک تخته فرش کثیف است. در زندانهای طالبان خطر مرگ حی و حاضر است. گاهی فریاد زده میشود، گاهی تجربه.
ملک محمدی، کشاورز ۶۰ ساله با طبعی آرام، شاهد کشتهشدن پسر ۳۲ سالهاش، نصرالله، که افسر ارتش افغانستان بود، در زندان طالبان بوده است. او میگوید سال گذشته نصرالله که مبتلا به صرع نیز بود بهدست طالبان اسیر شد. زندانبانان طالبان طی یک دوره ۹ روزه نصرالله را از دوا و دارو محروم نگه داشتند. غذا به او داده نمیشد. آقای محمدی میگوید پسرش را به یاد میآورد که که بدنش زیر لتوکوب کبود گشته و خون از دهانش جاری بود. او میگوید که نصرالله روز دهم اسارتش در زندان طالبان جان داد.
آقای محمدی خاموشانه میگوید: «طالبان او را لتوکوب کردند. من شاهد کشتهشدن پسرم بودم.»
چنین سرکوب و ستم جز استراتژی طالبان برای تحکیم کنترلشان بر مناطق تحت حاکمیت این گروه است. درحالیکه حکومت افغانستان و مذاکرهکنندگان طالبان نشستهای نهچندان جدی و منظم را برای گفتوگوهای صلح در قطر برگزار میکنند و چشمانداز دستیابی به صلح واقعی هر روز مبهمتر میشود، واقعیت اما این است که شورشیان این گروه اکنون بیشتر کشور را در اختیار دارند. نزدیکشدن مهلت خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستانی که دستگاه امنیتی ضعیف آن به سختی قادر به دفاع از خود است، به این معناست که طالبان احتمالا اقتدارشان را حفظ و روشهای ظالمانه خود را برای مجبورکردن مردم به تبعیت از این گروه، ادامه خواهند داد.
یکی از ترسناکترین ابزارهای طالبان برای مجبورکردن مردم به تبعیت از این گروه، شبکهای بیقیدوبندی از زندانهای این گروه به شکل مجمعالجزایر بدرفتاری و ستم است که در آن شورشیان احکام خودسرانه خود را بر هموطنان افغانشان که اغلب از بزرگراهها به شکل خودسرانه توسط جنگجویان این گروه اسیر میشوند، اجرا میکنند. طالبان اکثرا به دنبال اسیرکردن سربازان و کارمندان دولتی هستند. حکومت نیز به بدرفتاری در زندانهای تحت کنترلش متهم شده است و سازمان ملل متحد اخیرا دریافته است که تقریبا یک-سوم زندانیان ارتش افغانستان شکنجه شدهاند.
در زندانهای طالبان، اسرا در سلولهای مؤقتی نگهداری میشوند، سلولهایی که یک روز خانهای مخروبه در یک روستا و روزی دیگر، ساختمان مسجدی در روستای دیگر است. این چرخه ادامه دارد. بدون اینکه اسرا بدانند اسارتشان چه مدت دوام خواهد داشت. این رویکرد هرچیزی دارد الا قضاوت عادلانه.
سید حیاتالله، مغازهدار ۴۲ ساله در شهر فیضآباد میگوید: «در خواب مدام سراغم میآید.» طالبان او را سال گذشته به اتهام دروغین همکاری با دستگاه امنیتی دولت اسیر کرده بودند. او ۲۵ روز در قید طالبان به سر برده است. او میگوید: «از خواب میپرم و جیغ میکشم. آن [۲۵ روز] تاریکترین و تلخترین دوره زندگیام بود. شش ماه در شوک بودم.»
عتیقالله حسنزاده ۳۱ ساله، سربازی است که سال گذشته حین انتقال به شفاخانه نظامی در کابل، در مسیر راه اسیر شده بود. او که روی کف اتاق خانهاش نشسته میگوید: «من خاطرات خود را ۱۰۰ درصد به یاد دارد. هر ثانیه و هر دقیقهاش را. مرا در ناحیه پشت ران و شانهام مورد لتوکوب قرار دادند.»
فیضآباد شهری در شمال افغانستان و مرکز ولایت بدخشان است. این شهر خانه بسیاری از زندانیان سابق طالبان است. زیرا شورشیان این گروه بسیاری از جادههای منتهی به فیضآباد را تحت کنترل دارند. سفر در این جادهها به معنای عبور از ایستهای بازرسی طالبان و قرارگرفتن در معرض خطر اسارت به دست جنگجویان این گروه است.
در فیضآباد روش طالبان این است که ابتدا فرد موردنظر را زندانی و مجازات کنند و بعد بازجوییاش کنند. هیچ قاضی و دادگاهی در کار نیست. روستاییان محلی مجبورند غذای طالبان و زندانیان را تهیه کنند. درحالیکه هزاران افغان به این روش بازداشت شدهاند، اما هیچ آماری وجود ندارد. نیروهای ویژه افغان میگویند که آنها اخیرا بیش از ۴۰ زندانی را از زندان طالبان در ولایت بغلان آزاد کردند. این اتفاق در میان خبرگزاریهای محلی یک اتفاق غیرمعمول نیست. وزارت دفاع افغانستان میگوید که روز دوشنبه ۲۳ نفر دیگر در ولایت کندوز از چنگ طالبان پس از «شکنجه شدید» توسط جنگجویان این گروه، آزاد شدند.
تأثیر این بازداشتهای خودسرانه وحشت روحی روانیِ است که گریبانگیر اسرا میشود. آقای حیاتالله میگوید: «با گریه پیش شان عذر کردم که مرا آزاد کنند. آنها حتا بیشتر از قبل لتوکوبم کردند.»
نقیبالله مومند، مجری ۲۶ ساله تلویزیون، سال گذشته درحالی که داشت به سمت خانهاش در ولایت قندوز سفر میکرد، به چنگ طالبان افتاد. او میگوید: «طالبان موترم را متوقف کردند و مرا بازداشت کردند. آنها دست خود را روی سینهام گذاشتند تا ضربان قلب مرا بررسی کنند.»
از نظر طالبان ضربان سریع قلب یک اسیر نشاندهنده گناهکاربودن فرد است. آقای مومند در آنزمان خودش را مجبور کرد آرام بماند، اما با اینوجود ۲۹ روز را در یک خانه دو اتاقه با ۲۰ نفر دیگر در اسارت طالبان سپری کرد. آنها روی فرش کثیف روی زمین میخوابیدند، لامپ اتاق تمام طول شب روشن بود. بعد از ۲۹ روز طالبان متقاعد شدند که او عضو ارتش افغانستان نیست.
اسیرکردن فقط آغاز عذاب است. فرماندهان محلیِ اغلب بسیار جوان طالبان، هر طور که بخواهند با زندانیانشان رفتار میکنند.
فضلاحمد آماج، میانجی سالخورده و نیمهرسمی در فیضآباد، شناختهشدهترین فرد در میان ۱۵ نفر در بدخشان است. او میگوید: «رفتار اعضای ردهپایین طالبان بسیار بد است.» افرادی که بستگانشان اسیر طالبان میشوند، اغلب از آقای آماج کمک میطلبند. او از طریق مذاکره بین اعضای خانواده، بزرگان قبایلی و دادن پول به طالبان، دهها نفر را از اسارت این گروه آزاد کرده است.
رحمتالله دانشجو، دانشجوی دانشگاه است که سپتامبر سال ۲۰۱۹ در مسیرش به سمت کابل در ولایت وردک توسط جنگجویان طالبان اسیر شد. او میگوید که طالبان پس از متوقفکردن موتر حاملش، دست و پایش را زولانه کرده و به مسجد روستا انتقالش دادند. برای رحمتالله و سایر زندانیان، این مکان مقدس به سختی یک پناهگاه بود.
برای فرماندهان محلی این مسجد یک زندان ایدهآل بود. «اشلی جکسون»، از مدیران «مرکز مطالعه گروههای مسلح»، که به صورت گسترده درباره سیستم قضایی طالبان مطالعه کرده است، میگوید: «مسجد همان مکان مرکزی در روستا است. در بسیاری از روستاها، مسجد مترادف طالبان است. مسجد جایی است که آنها [کد] رفتاریشان را از آنجا روی مردم تطبیق میکنند.»
طالبان همچنین شبکه موازیای از دادگاههای ملکی را اداره میکنند که در آن علمای دین در مورد اختلافات بر سر زمین و مشکلات خانوادگی قضاوت میکنند. این دادگاهها که در آن حکم خیلی سریع صادر میشود، به خاطر کاراییاش نزدم مردم نوعی شهرت کسب کرده است و بسیاری افغانها خصوصا در مقایسه با سیستم قضایی فاسد دولتی، از آن استقبال کردهاند. دادگاههای طالبان درباره موارد قتل و تخلفات اخلاقی و مذهبی نیز قضاوت میکنند. در این دادگاهها تأکید بر «مجازات» است و به گفته گزارش دیدبان حقوق بشر در سال گذشته نظام قضایی طالبان «بر لتوکوب و سایر انواع شکنجه متکی است.»
به اصطلاح جرایمی که از جانب طالبان سیاسی تلقی میشود، مانند کار با حکومت افغانستان یا جنگیدن در صف حکومت افغانستان، در سطحی دیگری مورد رسیدگی قرار میگیرد. طالبان برای چنین جرایمی دادگاه برگزار نمیکنند. دیدبان حقوق بشر میگوید که فرماندهان طالبان اختیاط مطلق دارند که «هرکسی را که مشکوک بدانند دستگیر کنند.»
محمد امان ۳۱ ساله، انجنیری است که با حکومت کار میکند. او میگوید که بعدازظهر یک روز ماه نوامبر سال گذشته موترش در شاهراه غزنی-کابل توقف داده شد. طالبان او را دستبند زده و به مسجد منتقلش کردند. او میگوید: «حدود ۱۰ یا ۱۱ نفر دیگر نیز بودند که داخل مسجد به یک زنجیر بسته شده بودند.» آقای دانشجو، که در مسجد دیگری نگهداری میشد، میگوید: «صبح زود نماز میخواندیم. آنها میآمدند و ما را لتوکوب میکردند. آنها شاید برای پنج دقیقه با چوب بر پشت و بر دستان ما حواله میکردند.»
عبدالقادر شریفی ۲۵ ساله، که هنگام حمله جنگجویان طالبان بر پایگاه ارتش، اسیر طالبان شد، میگوید: «یکی از آنها ما را در حیاط مسجد شلاق میزد. فکر میکردم قصد کشتن مرا دارند.»
مرگ تهدید همیشگی است که گاهی اوقات حکمش جاری میشود اما بیشتر اوقات به عنوان ابزار چانهزنی ترسناک برای به دست آوردن آنچه طالبان میخواهند، مورد استفاده قرار میگیرد. طالبان یا پول میخواهند، یا خواستار تبادل زندانیان میشوند یا با زور از اسرای شان وعده میگیرند کار دولتیشان را ترک کنند. اعدام عمدی اسرا نیز اغلب در روندی آهستهتر انجام میشود.
آقای محمدی در جریان اسارت پسرش نصرالله به دست طالبان سه بار همراه بزرگان روستا برای مذاکره در مورد آزادی پسرش در ازای آزادی زندانیان طالبان از چنگ حکومت، احضار شد. او توانست سه بار پسرش را در هنگام اسارت کوتاه مدتش نزد طالبان ببیند. او میگوید: «آنهای سعی کردند بلندش کنند. اما او هی زمین میخورد.» در این صحنه طالبان سرش فریاد زده و گفتهاند: «میبینی چه بر سر پسرت آمده؟»
روز بعد طالبان نصرالله را به خرابهای منتقل کردند. تا روز نهم اسارتش او از هوش رفته بود. بدنش کثیف و پوشیده از ادرار و مدفوع بود. طالبان به آقای محمدی اجازه دادند پسرش را با آب سرد بشوید. اما دیگر خیلی دیر شده بود. آقای محمد میگوید: «او درحال مردن بود. آخرین باری که دیدمش در همان حیاط خانه مخروبه بود.»
پس از مرگ نصرالله، طالبان آقای محمدی را عذاب دادند. آنها از او پرسیدند: «چرا گریه نمیکنی؟» آقای محمد میگوید: «در جواب شان گفتم: “نمیخواهم پیش درختان و سنگها گریه کنم.”»
او میگوید: «تنها گریستم.»
روحالله حمید ۳۵ ساله پسر بزرگتر آقای محمدی است که در کابل وکالت میکند و در تلاش نافرجام برای آزادی بردارش شرکت داشته. او میگوید: «هر روز دهها افغان به دست طالبان میمیرند. طالبان دشمن انسانیت هستند.»
آدام نوسیتر رییس دفتر روزنامه نیویورک تایمز در کابل است. نجیم رحیم از فیضآباد، تیمورشاه از قندهار و فاروق جان منگل از خوست در تهیه این گزارش کمک کردهاند.