شش سال پیش، وقتی برای اولین بار مادرش ماریا را که اکنون ۱۶ سال دارد، برای فروش ساجق و جوراب به خیابان فرستاد، او هرگز نمیدانست چه سرنوشتی در انتظارش است. هنوز چند ماه از کار او نگذشته بود که با تحقیر، آزار و اذیت در کوچه و پسکوچههای شهر روبهرو شد. آزار و اذیت جنسی، شنیدن ناسزا و آزار کلامی بخشی از تجربهی هرروزه ماریا در خیابانها است.
پس از گذشت دو سال ماریا زمانی که ۱۲ ساله شد متوجه شد که در چه محیط و شرایط بدی کار میکند. تصمیم میگیرد دستفروشی در خیابان را کنار بگذارد، اما پدر با لتوکوب و مادر با گریه و زاری مجبورش میکنند، همچنان برای فروش ناچیز در خیابانها پرسه بزند و ناسزا بشنود.
وقت در یکی از خیابانهای کابل با او گفتوگو کردم بهنظر میرسید تمامی مشکلات را درون خود میریزد و آشفتگی بزرگی را تحمل میکند. به من گفت نمیداند تا کجا میتواند به بودن و کارکردن در آن محیط ادامه دهد و یا تا چه انداره میتواند در مقابل آزار و اذیتهای مردم صبوری کند.
زندگی ماریا، داستان مشترک دختران زیاد این سرزمین است که به سبب مشکلات اقتصادی، نبود پدر و سرپرست خانواده از بام تا شام در خیابانهای شهر به دنبال لقمهای نان برای اعضای خانواده هستند. برای بسیاری از این دختران آینده مبهم است.
براساس قوانین موجود در خصوص حمایت از حقوق کودکان و کنوانسیون بینالمللی کودکان نباید کار کنند و دولت براساس این کنوانسیون و قوانین موظف است که برای دسترسی اطفال به حقوق اساسی مانند تعلیم و تربیت، صحت، تفریح و سرگرمی سالم تلاش کنند.
چند ماه از کار فرزانه در پل سرخ میگذشت که بهطور وحشتناکی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفت. البته قبل از آن نیز چندین بار در خیابانها آزار کلامی را تجربه کرده بود، اما باری مرد میانسالی به بهانه دادن پول به او دستدرازی میکند. آن مرد فرزانه ۱۳ ساله را از فاصله دورتر صدا میزند و موقعی که میخواهد برایش ۵ افغانی بدهد به سینهاش دست میزند. فرزانه بعد از آن روز از تمام مردان شهر و از بودن و کار کردن در خیابانهای کابل میترسد: «آن شب با کابوس و درد شدید در ناحیهی سینهام خواب رفتم. هر بار که چشمم را بسته میکردم، صورت بد و نحس آن مرد را میدیدم. بعد از آن روز حتا شوق و شور قدیم به مکتب رفتن و کارکردن را از دست دادم و درس را ترک کردم. آن روز تصمیم گرفتم که کار هم نکنم. اما مجبوریت نماند که کار نکنم. تا به امروز بزرگترین سوال من از خود و زندگی این است که آیندهام چی خواهد شد؟»
حمیده نیز سه سال است که کار میکند و تجربههای تلخ و دردناکی از کار در خیابانهای پایتخت دارد. او نیز مانند هزاران دختر کارگر خیابانی در بیسرنوشتی و بلاتکلیفی بهسر میبرد. بازگو کردن تجربه آزار و اذیت جنسی هرچند برای او سخت و دردناک است اما حمیده با بیان تجربههایش این سکوت را میشکند و پرده از روی دردهایی برمیدارد که سه سال است او را رنج میدهد: «تجربههای تلخ از مردم و کوچههای این شهر دارم. از همه بیشتر نگران آیندهام. معلوم نیست که سرنوشت من چه خواهد شد. آیا مثل دختران دیگر من هم صاحب زندگی خوب و فارغ از قضاوت مردم در مورد زندگی در جادهها خواهم بود.»
اگرچه افغانستان متعهد به تطبیق قوانین حمایتی و کنوانسیونهای بینالمللی در رابطه با کودکان است اما آنچه در عمل شاهد هستیم خلاف آن را نشان میدهد. افزایش شمار کودکان کار، بیتوجهی حکومت و عدم آگاهی والدین از حقوق کودک را تبارز میدهد. با وجود بودجههای کلانی که در راستای حمایت از کودکان و ایجاد فرصتهای لازم تعلیمی به مصرف میرسد، اما شاهد افزایش شمار کودکان کارگر و نامعلومبودن آینده آنها در تمام شهر هستیم.
شبنم سیمیا، حقوقدان میگوید که کار کودکان چه دختر و چه پسر براساس قانون حمایت از حقوق کودکان ممنوع است. کودک نباید کار کند و در دوران کودکی باید مصروف آموزش و تعلیم باشد. او میافزاید کودکان دختر مادران آینده این سرزمیناند. این دختران باید در جامعه مردسالار افغانستان نسبت به پسران محتاطتر عمل کنند. به باور او در محیط مردسالارانهای چون افغانستان حتا زنان بالغ و هوشیار در امان نیستند چه رسد به یک دختر خُرد که بیرون از کانون گرم خانواده کار یا گدایی میکند: « دختران کار مادران آیندهاند. این دختران بزرگ میشوند، خانواده تشکیل میدهند. کار در خیابان امکان آزار و اذیت خیابانی، سوءاستفاده از آنها و مشکلات دیگری برای این دختران بهوجود میآورد. آزار و اذیتهای خیابانی و تجاوز جنسی بر روح و روان آنها تأثیر بد گذاشته و سبب از بینرفتن اعتماد بهنفسشان میشود.»
به باور خانم سیمیا کارهای خیابانی برای دختران تأثیر منفی بر آینده آنها دارد چرا که اگر آنها بخواهند در آینده تغییر کنند باز هم شرایط برای آنها به مراتب نسبت به کودکان پسر سختتر است.
با وجود نهادهای مدافع و حامی حقوق کودکان و زنان وضعیت کنونی کودکان دختر بسیار اَسفبار است. هزینههای هنگفتی که بهنام حمایت و ایجاد فرصت برای کودکان از سوی موسسههای داخلی و خارجی به مصرف میرسد نمود بیرونی نداشته است.
براساس یافتههای کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، کودکان کار در این کشور نسبت به سال ۱۳۹۸ ده درصد بیشتر شده است.
خانم سیمیا با انتقاد از عدم هماهنگی و همسویی کار نهادهای خارجی با اولویتهای دولت افغانستان میگوید که دولت و نهادهایی که در راستای حمایت از حقوق کودکان کار میکنند باید از کودکان کار حمایت و آنها را از لحاظ روحی و روانی درمانکنند: «آزار و اذیتهای خیابانی و جنسی پیامدهای خطرناکی برای کودکان دختر دارد و باعث یک سلسله ناهنجاریهای رفتاری در این کودکان میشود. وقتی که افراد از کودکی تحت آزار و اذیت جنسی قرار بگیرند، یا تجارب بسیار بد از این دوران داشته باشند در اینده ممکن است آینده تاریک داشته باشند.»