زاهد آریا
مبارزه با شورشگری یک وضعیت پیچیده، بحرانی و مغلق است که نیاز به یک پارچهسازی، انسجام و هماهنگی نهادهای نظامی و ملکی دارد. شورش چالشی بزرگ است که اگر از آن جلوگیری نشود به مرور زمان دامنه آن گسترش پیدا میکند و مشکلات آن بیشتر و بیشتر میشود. پس نیاز است ماهیت شورش را درست درک نمود و در پی چاره آن برآمد.
شورشگریها معمولا بر محوریت محرومیت، تبعیض، حکومتداری ضعیف، فساد در دستگاههای حکومتی و یا هم حضور نیروهای خارجی در داخل کشورها بهوقوع میپیوندند. اما چیزی را که مبارزه با شورشگری در ذهن انسان تداعی مینماید اقدام نظامی است که از طرف نیروهای ضدشورشگری برای قلع و قمع ساختن شورشیان صورت میگیرد. در حقیقت مبارزه با شورشگری تلفیقی از اقدام نظامی و سیاسی است که حکومتها برای پایاندادن به شورشگری انجام میدهند. معمولا در مراحل ابتدایی شورش، حکومتها کوشش میکنند شورشیان را با استفاده از قوه قهریه یا نظامیگرایی به زانو در آورده و نابود سازند. چون در این مرحله باور براین است که شورشیان بهطور قابل ملاحظهای در بین مردم برای خود جای پا نساختهاند و بنیادهای آنها سست و لرزان میباشد. در صورتیکه شورش به مرحله بلوغ رسیده باشد و شورشیان از حمایت نسبی مردم در مناطق تحت کنترل خود برخوردار شده باشند آن زمان دیگر اقدام نظامی بهتنهایی نتیجهبخش نیست. ضرورتا ایجاب مینماید تا راهکارهای سیاسی برای ادغام شورشیان به حکومت بهوجود آید.
قابل ذکر است که برای پایاندادن به شورش تنها راهحل نظامی کافی نیست. فشار بیشتر نظامی شاید در کوتاهمدت مؤثر بیفتد و گروهای مخالف مسلح را ضعیف نماید اما باعث نابودی آنها نمیشود و دیگر اینکه اقدام نظامی عقدهمندی را در برابر حکومت بیشتر میسازد. از این لحاظ ضرورت است تا بهطور مشترک از راهکار نظامی-سیاسی برای پایاندادن به شورش استفاده صورت گیرد. قابل یادآوری است که در استفاده از راهکارهای سیاسی هم ما با محدویتی نیز مواجه هستیم، زیرا ما با دو نوع شورشگری سروکار داریم. شورشگری ملی و شورشگری مقاومت یا آزادیطلبانه. با شورشگریهای ملی میشود با استفاده از راهکارهای سیاسی کنار آمد. اما با شورشگری مقاومت یا آزادیطلبانه مشکل است. چون پیروان این نوع شورشگری معتقد به هیچنوع مصالحهای بهجز از استقرار حکومت خویش نیستند و صدمه این نوع شورش به مراتب بیشتر از شورشگری ملی است. چون شورشگری آزادیطلبانه باورمند به سه گزینه است: نخست، سرنگونی نظام و تأسیس نظام جدید به رهبری خودشان. دوم، جدایی از دولت موجود و تأسیس دولت موازی. سوم، اتحاد با دولت ثالث که اشتراک نژادی، طبقاتی، و یا مذهبی با آنها داشته باشد.
مبارزه با شورشگری نیازمند تلاشهای وافر و فراگیر نظامی و غیرنظامی برای شکست، ریشهکن ساختن و از بینبردن شورشیان میباشد. بهترین شیوه برای مبارزه با شورشگری انسجامدادن تمام منابعی چون سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و اطلاعاتی میباشد که برای گسترش مشروعیت دولت و کاهشدادن نفوذ دشمن و قطعنمودن ارتباط آنها با مردم و به انزواکشاندن آنها است. راهبرد مبارزه با شورشگری در حقیقت محافظت از شهروندان، پایاندادن سطح خشونتها، و استحکامبخشیدن مشروعیت و قدرت دولت و به حاشیهراندان و به انزواکشیدن شورشیان از لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میباشد.
شاخصهای شورشگری
در اینجا با استفاده از شاخصهای مشخصی چون نظامی، سیاسی، حمایت مردمی و غیره موارد دیگر میتوان دریافت چگونه میتوان به شورشگری پایان داد و یا میتوان سطح تهدید شورشگریها را تا اندازهای کاهش داد. شورشگری یک عمل نظامی-سیاسی است و راهحل شورش هم اقدام یکجانبه نظامیگری نیست بلکه نیاز به اقدام مشترک نظامی و سیاسی دارد. فشار نظامی باید به اندازهای باشد که شورشیان را وادار به گفتوگو سازد و کوشش صورت گیرد که از طریق راهحلهای سیاسی به شورش پایان داده شود.
کارشناسان و متخصصین مبارزه با شورشگری برای حل و پایاندادن به شورش از شاخصهای ذیل استفاده مینمایند:
۱. اقدام نظامی: اقدام نظامی یکی از گزینهها برای نابودی شورشیان است. اما کارشناسان معتقد هستند که گزینه نظامی باید آخرین تصمیمی باشد که حکومت به آن توسل نماید. اقدام به عملیات نظامی در مقابل شورشیان حاکی از شکست و سرخوردگی حکومت در برابر شورشیان است. حکومت باید تا آخرین دقایق از صفآرایی نظامی در برابر شورشیان امتناع نماید و در جستوجوی راهحلهای سیاسی باشد. در صورتیکه میانجیگریهای سیاسی نتیجه ندهد آن وقت حکومت میتواند از اعزام قوای مسلح منحیث یک حرم فشار بالای شورشیان استفاده کند. در ضمن حکومت دست به اقدام نظامی زمانی بزند که از پیروزی خویش در برابر شورشیان مطمئن باشد. در صورتیکه این اطمینان را نداشته باشد و دست به عمل نظامی زند و نتیجه مثبت بهدست نیاورد شورشیان را بیشتر از بیش جسورتر و مطمئنتر میسازد. ضمنا، ناتوانی و ضعف حکومت در برابر شورشیان، صفوف آنها را هرچه بیشتر مستحکمتر و باور آنها را برای ادامه مبارزه مسلحانه بیشتر میسازد. و برعکس، در صورت موفقیت عملیاتهای نظامی و واردنشدن خسارات بیشتر به مردم ملکی و منهدمساختن نیروهای شورشی، باعث تقویت حاکمیت ملی و ضعف نیروهای شورشگر میشود. شایان ذکر است که استفاده از زور همیشه گزینه منطقی نیست. در شروع باید راههای دیگری نیز جستوجو شود.
۲. سیاسی: هدف نهایی تمام فعالیتهای نظامی و غیرنظامی پایاندادن به شورش و تأمین هدف سیاسی حکومت است. هدف از عملیاتهای نظامی، پاککاری و تصفیهسازی ساحات از تسلط شورشیان است. تأسیس نهادهای حکومتی، پاسداری از حاکمیت قانون، تأمین امنیت مردم محل، اعمار مراکز صحی، آموزشی، ورزشی، توسعه سیاسی و اقتصادی میباشد. وقتیکه ترس و هراس مردم از بین رفت و اعتماد میان مردم بهوجود آمد، حکومت تنها به عنوان سازمان ذیصلاح تأیید میگردد. هدف سیاسی دولت که همانا تضمین مشروعیت و تثبیت حاکمیت است، تأمین میشود.
۳. حمایت مردم: موفقیت در مبارزه با شورشگری ربط مستقیم به حمایت مردم از حکومت دارد. در صورتیکه دولت بتواند رفاه و آسایش را به مردم در قلمرو خودش و مناطق پاکسازیشده از وجود شورشیان بهوجود بیاور و مردم را از مصونبودن جان و مالشان اطمینان دهد در آن صورت از حکومت و نیروهای ضدشورش حمایت مینمایند. در صورتیکه حکومت توانایی دفاع از امنیت مردم در برابر شورشیان نداشته باشد، امنیت، رفاه و رشد اقتصادی را بهوجود آورده نتواند در آنصورت حکومت هیچ توقع از حمایت مردم را نداشته باشد. فقدان این توانایی خواهناخواه مردم را به سوی شورشیان میکشاند.
۴. راهحلهای دیگر: راهحل شورش تنها اقدام نظامی نیست. برای پایاندادن به شورش ابعاد دیگری چون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی نیز است. تمرکز به اقدام نظامی نه تنها که از پیچیدگی شورش نمیکاهد بلکه آن را تشدید نیز میکند. اقدام نظامی میتواند شورشیان را بهطور موقت متواری سازد اما با گذشت زمان دوباره خود را انسجام داده و به فعالیتهای تخریبیشان ادامه میدهند.
حکومت میتواند با آسیبشناسی، تشخیص چالشها، تجویز و اعمال برنامههای امنیتی و انکشافی لازم در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای تحکیم پایههای حکومت بهره جوید. همچنان نیروهای ضدشورش در مشوره با مردم محل، بزرگان، ریشسفیدان، استادان و روشنفکران نیازهای مبرم و اساسی مردم را مرفوع سازند و عملا نشان دهند که از شورشیان بهتر و مفیدترند.