در جست‌وجوی صلح؛ ۳۰ سال فاصله و شباهت‌ها و تفاوت‌های دو وضعیت

در جست‌وجوی صلح؛ ۳۰ سال فاصله و شباهت‌ها و تفاوت‌های دو وضعیت

افغانستان امروز شاهد تکرار بعضی از وقایعی است که ۳۰ سال قبل در زمان حکومت نجیب اتفاق افتاد. در آن زمان نجیب تصمیم گرفت برای پایان‌دادن به جنگ، طرحی صلح را برای مجاهدین پیشکش کند. او این طرح را با شماری از افرادی که فکر می‌کرد در گسترش و بهبود طرح کمکش خواهند کرد، شریک کرد. یکی از کسانی‌که دریافت‌کننده‌ی طرح داکتر نجیب بود و با آن همنوایی نشان داد، دکتر محمدحسن کاکر بود. آقای کاکر و داکتر نجیب ایده‌های‌شان را طی سه نامه با همدیگر شریک کردند که این نامه‌ها توسط شماری از دانشگاهیان و اهالی سیاست و حکومت بررسی شده و طی دو رساله‌ای از مجموعه مقالات به فارسی، پشتو و انگلیسی توسط بنیاد تاریخی کاکر و جامعه قلب آسیا نشر شده است.

مرکز افغانستان‌شناسی دانشگاه کابل روز گذشته ضمن رونمایی این دو مجموعه مقاله، میزبان گفتمانی با حضور نویسندگان مقاله‌ها بود تا شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو روند با فاصله‌ی زمانی ۳۰ سال را بحث و بررسی کرده و درس‌هایی را که افغانستان نیاز دارد بیاموزد، پیشکش کند.

آقای امین احمدی، استاد دانشگاه و عضو هیأت مذاکره حکومت افغانستان که در خصوص تعدد طرح‌های صلح و همچنان شباهت‌ها و تفاوت‌های دو وضعیت صحبت می‌کرد، گفت شماری از سرسختی‌های که در دوران حکومت نجیب وجود داشت و هنوز هم وجود دارد، سرسختی ایدئولوژیک است که در بین مجاهدین با شدت کمتر وجود داشت و ما امروز با سرسختی ایدئولوژیک با شدت بیشتر مواجهیم. «مجاهدین طیف وسیعی بودند که گروه‌های گونا‌گون در آن حضور داشت و به همان دلیل استاد کاکر به داکتر نجیب می‌گوید این سرسختی ایدئولوژیک را می‌شود در همکاری با گروه‌های میانه‌رو و دموکرات‌ها جبران کرد. اما امروزه کانون اصلی مقاومت در برابر نظام جمهوری اسلامی افغانستان یک کانون ایدئولوژیکی بسیار سرسخت است.»

دکتر احمدی مشکل مشترک دوم را مسأله کشورهای منطقه و جهان دانست و گفت جنگ افغانستان در آن دوره هم ابعاد منطقه‌ای و جهانی داشت و امروز نیر داستان همان است: «در بعد جهانی واضح است که دلیل اصلی حضور امریکا در افغانستان جنگ با تروریسم است و افغانستان برای امریکا اهمیت نظامی ندارد، مگر برای مبارزه با تروریسم. افغانستان قابلیت سرمایه‌گذاری برای غرب را ندارد. این واقعیت را ما باید درک کنیم. اگر افغانستان به‌لحاظ نظامی یا اقتصادی قابلیت سرمایه‌گذاری برای غرب را می‌داشت و در موقعیت پاکستان و ایران قرار داشت، آنان افغانستان را ترک نمی‌کردند. غرب در افغانستان فقط یک هدف دارد و آن این است که استعداد تروریسم‌پروری را از افغانستان بگیرد. حضور غرب در افغانستان فقط در همین راستا بوده و ما فقط با درک این واقعیت و از این رهگذر می‌توانیم راه صلح را پیدا کنیم.»

بر اساس سخنان اقای احمدی اهمیت منطقه‌ای افغانستان فقط برای پاکستان مطرح است و نیاز است تمام بحث‌ها روی پاکستان متمرکز شود. «پاکستان با افغانستان دو مشکل دارد که تا این دو مشکل حل نشود، پاکستان هیچ‌گاه صادقانه بر طالبان فشار نخواهد آورد که صلح را بپذیرند. موضوع اول هند است و ما باید مشخص کنیم که اولویت ما هند است یا پاکستان. پاکستان از این حیث که افغانستان عمق استراتژیک پاکستان محسوب می‌شود، از ما می‌خواهد که اولویت مطلق پاکستان باشد نه هند. تا زمانی‌که ما بگوییم هند دوست افغانستان است، پاکستان افغانستان را آرام نمی‌گذارد و ما این موضوع را باید عمیقا درک کنیم. مشکل دوم مسأله پشتونستان است. پاکستان این مشکل را حل‌شده می‌پندارد. در زمان ظاهرشاه اگر افغانستان در برابر پاکستان مقاومت می‌کرد، به دلیل دوران جنگ سرد بود که افغانستان این‌طرف شوروی را پشت سر خود داشت و شوروی از افغانستان حمایت می‌کرد و آن‌طرف هند دوست سنتی افغانستان بود. پاکستان در بین دو قدرت توسط افغانستان کنترل می‌شد اما اکنون جغرافیا دیگر وجود ندارد. بنابراین به‌نظر می‌رسد که ما مشکلات منطقه‌ای را باید به‌صورت عینی و انضمامی حل کنیم، چون کلی‌گویی ما را کمک نمی‌کند.»

مساله‌ی سوم از نظر دکتر احمدی نبود اعتماد است که در نامه‌های تبادله‌شده بین داکتر نجیب و کاکر نیز منعکس شده است. به گفته‌ی آقای احمدی مجاهدین به نظام تحت رهبری داکتر نجیب ضمن این‌که مشروعیت قایل نبودند، اعتماد هم نداشتند و اگر می‌آمدند، نمی‌توانستند جای خود در آن سیستم را  پیدا کنند: «امروزه طالبان نیز همین ترس و نگرانی را دارند و نمی‌توانند جز سیستمی شوند که یک دولت بر آن مستقر است. آنان به این سیستم اعتماد نمی‌توانند.»

آقای احمدی با صحبت در مورد تفاوت‌ها که باور داشت باعث ایجاد امید می‌شود، یادآور شد که نظام جمهوری از حمایت وسیع بین‌المللی برخوردار است، درحالی‌که حکومت داکتر نجیب حمایت وسیع بین‌المللی را با خود نداشت. همین‌طور وقتی حکومت داکتر نجیب کاملا به حمایت مالی شوروی متکی بود، این حمایت‌ها قطع شد درحالی‌که امروزه از صحبت‌های تمامی سیاست‌مداران جهان پیداست که حمایت‌های مالی و نظامی ادامه پیدا می‌کند.

در همین حال آقای عمر شریفی، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه امریکایی با صحبت در مورد نگرانی‌های مردم از احتمال آینده‌ی نامطمئن گفت که وقتی سخن از وحدت ملی به میان می‌آید، انعکاس آن در نامه‌های که بین داکتر نجیب و استاد کاکر تبادله شده است، را می‌بینیم. به‌گفته‌ی ایشان با مطالعه‌ی هردو نامه با چهره‌های طرف استیم که حافظه‌ی تاریخی قبل از جنگ دارند و افغانستان را از لحاظ ساختار تشکیل قدرت و نهادها می‌شناسند. «حتا با مجاهدینی که در آن زمان طرف استیم، کسانی اند که با وجود داشتن روحیه‌ی بسیار انقلابی و مطرح بودن بحث حق و باطل، تجربه تاریخی از کشور دارند و از آنجا که آن‌زمان اسلام سنتی حاکم بود، گروه‌های مجاهدین پیوند خود با این اسلام سنتی را حفظ کرده بودند.»

بر بنیاد سخنان آقای شریفی در لابلای متن نامه‌ها دیده می‌شود که یک مکانیزم مطرح شده است که بیان‌گر حافظه تاریخی است اما امروز این حافظه تاریخی خصوصا بر طالبان تاثیری نمی‌گذارد. «ما امروز با گروهی مواجه استیم که با وجود داشتن داعیه شدید افغانی بودن،  تجربه بسیار کم از چگونگی تاریخ افغانستان دارند، چون نسلی که طالبان و گروه رهبری‌شان را شکل می‌دهند، نسلی است که در خلای وطنی کلان شده‌اند و با وجود داشتن رابطه‌ی منطقه‌ای، قومی و قبیله‌ای، رابطه‌ی احساسی با بحث کلان تاریخی افغانستان ندارند، چرا که کمپ‌های مهاجرین و کمپ‌های تربیتی «آی‌اس‌آی» نمی‌تواند احساسات ملی را در کسی شکل دهد.

همچنان فوزیه کوفی، رییس حزب موج تحول و عضو هیأت مذاکره‌کننده حکومت افغانستان که در مورد محوریت دموکراسی و پلورالیزم سیاسی و همین‌طور وجه اختلاف و اشتراک دو روند سخن می‌گفت، یادآور شد که اولین وجه اشتراک هردو روند این است که هم ۳۰ سال قبل مجاهدین در کشورهای بیرونی رخنه‌ی دیپلماتیک داشتند و توانسته بودند خود را بدیل حکومت وقت معرفی کنند و چهره‌ی جهانی اختیار کنند و هم طالبان با داشتن روابط عمیق با کشورهای مختلف وانمود می‌کنند که بدون حضور آنان در افغانستان نظامی ساخته نمی‌شود و اگر شود، پایدار نمی‌ماند.

خانم کوفی دومین وجه مشترک بین هردو روند صلح را خروج نیروهای خارجی خواند و گفت خروج نیروهای شوروی سابق در آن زمان قبل از این‌که توافق سیاسی صورت بگیرد و یا مجاهدین به پیروری برسد، انجام شد و این بار نیز قبل از این‌که افغان‌ها به توافق سیاسی برسند، کشورهای خارجی اعلام کرده‌اند که خارج می‌شوند. «آن‌زمان حکومت نجیب در یک بلاتکلیفی به‌سر می‌برد و مجاهدین هر لحظه فکر می‌کردند که برنده‌اند. ما با تعدادی زیاد از  فرماندهان جهادی که اکنون مسئولیت حکومتی دارند و یا در گذشته مسئولیت داشته‌اند، صحبت می‌کردیم، آنان می‌گفتند که سه یا چهار سال قبل از پیروزی، خواب پیروزی را در سر داشتند و می‌فهمیدند دیر یا زود به کابل می‌روند.»

به گفته‌ی خانم کوفی یک دلیل این اعتماد مجاهدین به پیروزی، خروج نیروهای نظامی شوروی سابق بود و بلا تکلیفی امروز نیز ناشی از این است که هنوز به توافق صلح نرسیده، کشورهای خارجی بیرون شده‌اند. «البته نظر من در مورد خروج نیروهای خارجی متفاوت است و فکر می‌کنم باید از آن به‌عنوان یک فرصت استفاده شود و کمبودی‌های که ما را وابسته می‌کرد، خود حل کنیم و نگذاریم خروج نیروهای خارجی به فشار روحی بر مردم افغانستان تبدیل شود.»

خانم کوفی در خصوص تفاوت‌های هردو روند گفت که  مجاهدین گروه‌های متعدد بودند که به‌لحاظ فکری ایدئولوژی تقریبا یکسان داشتند اما به‌لحاظ دیدگاه سیاسی گروه‌های غیرمنسجم بودند که در پایتخت‌های کشورهای همسایه مستقر بودند و برخلاف مجاهدین ۳۰ سال قبل، طالبان امروز یک گروه منسجم و واحد هستند. ممکن است در درون گروه‌های سیاسی و نظامی‌شان اختلافاتی داشته باشند اما این اختلاف در حد اختلاف بین گروه‌های مجاهدین نیست که بین خود نیز جنگیدند.

مورد اختلاف دیگری که خانم کوفی نام برد، در حکومت ۳۰ سال قبل ساختارها وجود داشت اما حس مالکیت در موردشان وجود نداشت، همه‌چیز مربوط حکومت بود و حکومت هم یک ساختار بسته بود ولی امروزه صرف نظر از این‌که کسی در کجای قدرت و حکومت قرار دارد، حاضر به پذیرش رژیم طالبان نیست. ۳۰ سال قبل کسی در میان اجتماع پروای حفظ نظام حاکم را نداشت و خواستار حفظ ارزش‌ها نبود اما امروزه همه اصرار می‌کنند که اصول و ارزش‌های همگانی حفظ شوند، حتا کسانی‌که با حکومت و رییس‌جمهور مشکل دارند.

آقای عبدالعلی محمدی، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه که از جامع‌بودن طرح صلح داکتر نجیب و دلیل همنوایی آقای کاکر با آن سخن می‌گفت، اذعان کرد که تفاوت‌های بسیار اندک بین دو دیدگاه بوده است؛ آن‌هم زمانی‌که هردو شخصیت از دو نگاه کاملا متضاد نمایندگی می‌کردند. «طوری‌که قبلا اشاره شد، زمانی‌که داکتر نجیب رییس خاد بوده است، داکتر کاکر زندانی سیاسی بوده است. برعلاوه، داکتر نجیب رییس حکومتی بود که داکتر کاکر قربانی آن شده بود. ولی با تمام این وضعیت، وقتی پای صلح و مصالحه وسط می‌آید، اشتراکات زیادی بین این دو دیگاه دیده می‌شود و داکتر کاکر از نامه‌ی داکتر نجیب برایش می‌فرستند، استقبال می‌کند و دیدگاه خود در رابطه با قضیه را بیان می‌کند. دلیل اصلی اشتراک دیدگاه با وجود تفاوت نگاه‌ها، نگرش‌ها و رویکردها و دلیل موافقت همه‌جانبه و همنوایی داکتر کاکر با طرح صلح داکتر نجیب، جامع‌بودن طرح صلح داکتر نجیب است.»

به باور آقای محمدی امروز دوباره در همان نقطه‌ی قرار گرفته‌ایم که ۳۰ سال قبل بودیم. تفاوت‌ها آن‌جاست که داکتر نجیب به‌عنوان کسی‌که یک حکومت داشت که از حکومت فعلی قطعا اگر بهتر نبود، بدتر هم نبود، بر اوضاع مسلط بود، مدافع بیرونی هم داشت و اما با همان شرایط طرحی صلح ارائه کرد که خیلی جامع، با مکانیزم شفاف و روشن بود؛ که از حکومت شروع و به انتخابات ختم می‌شد. «خود داکتر بسیار روشن اعلان می‌کند که حاضر است برای رسیدن به صلح قدرت را به اداره‌ی موقت انتقال بدهد و یک مکانیزم بسیار خوب را تعریف می‌کند که دارای ابعاد ملی و بین‌المللی است. دلیل خوب کنار آمدن آقای کاکر با این طرح، جامعیت آن است اما امروزه ما متاسفانه همچو طرحی را نداریم. مشکلاتی که همان زمان باعث شکست روند صلح شد، هنوز هم وجود دارد اما به شکل مضاعف آن.»

مطابق سخنان این استاد دانشگاه آن زمان علت اساسی که باعث به بن‌بست رسیدن روند صلح شد، لجاجت مجاهدین بود. مجاهدین تا آخرین قدم بر کمونیست بودن، باطل بودن، مزدور بودن و بر دست نشانده بودن داکتر نجیب اصرار کردند و گفتند در راه خدا جهاد می‌کنند و تا کشور را از لوث وجود کمونیست پاک نکنند، حاضر به توافق نیستیم. «استاد کاکر از زبان دو تن از شخصیت‌ها –حضرت مجددی و اعلیحضرت- به داکتر نجیب می‌نویسد که وی یک حکومت کمونیستی دارد و باید با زور برداشته شود و دیدیم که کسی نتوانست او را با زور بردارد و وقتی از زور کار گرفته شد، دیدیم که افغانستان با چه سرنوشتی رو به‌رو شد.»

چنانچه آقای محمدی تأکید کرد، امروز نیز در یک طرف منازعه همین دیدگاه وجود دارد و طالبان تا حالا زورگویی می‌کنند و اصرار دارند که موضع مجاهدین در ۳۰ سال قبل را انعکاس بدهند: «بر خلاف ۳۲ سال پیش، این بار مشکل در این طرف نیز وجود دارد و برخلاف داکتر نجیب که یک طرح جامع با مکانیزم روشن برای صلح داشت و از همه اقشار ملت برای تقویت آن تقاضا می‌کرد، حکومت کنونی و به‌صورت مشخص رییس‌جمهور اصلا هیچ طرحی صلح ندارد. جبهه‌ای که زیر عنوان شورای عالی مصالحه تشکیل شده است، متأسفانه یک کاغذی را بیرون داده است که هرچیزی می‌تواند باشد، مگر طرح صلح. به همین دلیل است که گفته می‌شود اجماع وجود ندارد. چرایی وجود نداشتن اجماع این است که نخبه‌های سیاسی افغانستان به دنبال موقعیت‌اند و طرحی صلح که امروزه از جانب هرکسی ارائه می‌شود، اول به جایگاه طراح نگاه می‌کند و بنا بر جایگاه، تصمیم می‌گیرد که از طرح صلح حکایت کند یا نکند. این طرح‌ها ملت و جغرافیایی به‌نام افغانستان را نمی‌بیند، فلاکت جنگ ۴۰ ساله را نمی‌بیند و نخبه‌ها فقط در جست‌وجوی جایگاه خودشان‌اند. به همین دلیل تا نام کلمه‌ی موقت وسط می‌آید، حالت تشنج رییس‌جمهور ۱۰۰ درجه بالاتر می‌رود، در حالی اگر قرار باشد به یک جنگ ۴۰ سال پایان بدهیم، راهی جز تفاهم همگانی بر یک مکانیزمی که مورد پذیرش همه باشد، نداریم.»