زبان انسان از توصیف عمق فاجعهای که مقابل مکتب سیدالشهدا در غرب کابل رخ داد، ناتوان است. یافتههای ابتدایی نشان میدهد که در این حادثهی تروریستی بیش از ۵۰ نفر کشته و بیش از ۱۵۰ نفر زخمی شدهاند. البته که عمق فاجعه بیش از این است و اعداد نمیتواند عمق فاجعه را بیان کند. چرا که به همراه این تعداد از کشتهشدگان و مجروحان، خانوادههای زیادی درگیر زخمهای بهجامانده از فاجعهاند. بنابراین لازم است که استراتژیهای امنیتی مردم در غرب کابل با توجه به تغییر و تحولات امنیتی، بروزرسانی شوند. همچنین لازم است تا برای این منطقه بهصورت جداگانه یک استراتژی امنیتی جامع تدوین شود. واضح است که دولت قادر نیست امنیت مردم را در این منطقه از کابل تأمین کند. لذا مردم باید در این منطقه خود آستینهایشان را برای تأمین امنیت بالا ببرند و سهم جدی در تأمین امنیتشان ایفا کنند.
آنچه که بیان شد به این معنی نیست که دولت و نهادهای امنیتی و استخباراتی ما دامنشان از فاجعهی بهوجودآمده، پاک است. ابتداییترین وظیفه هر دولتی، تأمین امنیت شهروندانش است. آنهم شهروندانی محروم و ستمدیده که در بدترین شرایط ممکن در حاشیهی شهر زندگی میکنند. بیانیههای احساسی و غمشریکی مسئولان دولتی و نهادهای امنیتی، دردی از مردم دوا نمیکند. هیچ شکی نیست که مقصر اصلی این فاجعه دولت و نهادهای امنیتی ماست. مردم از وزیر داخله انتظار ندارند که در ماه رمضان خرما پخش کند، بلکه انتظار دارند امنیت آنها را تأمین کند. وزیری که درکش از خدمترسانی به مردم، توزیع خرما است، نه فهم درستی از وظیفهاش دارد و نه درک درستی از مفهوم تأمین امنیت. بنابراین دولت مکلف است با همکاری با مردم غرب کابل، استراتژی تازهی امنیتی را ایجاد کند. این حداقلترین وظیفهی این دولت بیکفایت است.
جدای از بحث ضرورت تدوین استراتژی جامع امنیتی برای مردم غرب کابل، مهمترین مسأله در شرایط جنگ و صلح کنونی برای مردمی که پیدرپی مورد حمله تروریستی قرار میگیرند، داشتن آمادگی، حساسیت و آگاهی برای جلوگیری و مواجهه با رویدادهای تروریستی و سپس نوع برخورد با این حوادث است. مردم، بزرگان قومی، ملا امامان مسجد، نهادهای آموزشی، کودکان، زنان و همه کسانی که در غرب کابل زندگی میکنند باید بدانند که دولت به هر دلیلی قادر نیست امنیت آنان را تأمین کند. لذا نباید از دولت و نیروهای امنیتی توقع وسیعی داشته باشند. آنها باید حساسیتشان را نسبت به موارد مشکوک محل زیستشان افزایش دهند تا با این حساسیتها، آسیبپذیریشان در مقابل حملات تروریستی کاهش یابد.
واکنش مردم به حاثهی تروریستی کورس کوثر و موعود و همین طور حادثه اخیر، نشان داد که آنها هنوز هم در مواجهه با حملات تروریستی، آمادگیهای لازم را ندارند. این ضعف و ناهوشیاری، موجب میشود که تروریستان از آن به نفع خود استفاده کنند و فاجعه خلق کنند. بنابراین لازم است که مردم سطح هوشیاری و آمادگیهایشان را افزایش دهند. از فجایع گذشته درس بگیرند و به چند صبا امنیت نسبی در محل زندگیشان، دلخوش نکنند. چرا که فراموشی و نداشتن حساسیت از سوی آنان منجر به تکرار فاجعه خواهد شد.
در هنگام بروز حوادث تروریستی، سطح هوشیاری مردم، نحوه همکاری آنان، نحوه کمکرسانی و داشتن آمادگیهای لازم یک اصل اساسی است. اینکه چطور به زخمیهای حادثه، رسیدگی کنند تا کمترین آسیب متوجه آنها گردد، مسیرهای منتهی به محل حادثه را چگونه برای کمکرسانی باز کنند و در نهایت اینکه فرایند مشارکت و هماهنگی گروههای مختلف اجتماعی، پیشاپیش دارای چه شاخصها و اولویتهایی باشد تا در کوتاهترین زمان ممکن، بهترین نتیجه را داشته باشد.
بهدلیل سرعت حوادث، عادیشدن وضعیت و همینطور بهدلیل کاهش بار روانی ماجرا، مردم فراموش میکنند که با چنین رویدادهای تروریستی چگونه باید برخورد کنند. واقعیت این است که زیستن در میانهی جنگ و صلح امر دشواری است. به قول یاسپرس، «زیستن در میانهی جنگ صلح یک موقعیت مرزی است.». این موقعیت مرزی نیاز به فهم و پردازش دارد. بنابراین استراتژی فراموشی، راهحل پایداری برای برخورد با حوادث تروریستی که پیدرپی در جغرافیای ما تکرار میشوند، نیست.
استراتژیهایی برای کاهش حملات تروریستی و افزایش امنیت
این یک واقعیت است که دولت مسئول مستقیم تأمین امنیت شهروندان و حفظ جان آنهاست. با وجود این، تجربهی زیسته در افغانستان نشان داده که دولت توانایی چشمگیری در تأمین امنیت مردم و جلوگیری از رویدادهای تروریستی ندارد. بنابراین ایجاب میکند مردم برای حفظ جانشان، خود وارد میدان شوند. مشارکت مردمی در این عرصه، ضروری است. دولت هم مکلف است از این ایده حمایت کند. چرا که توان تأمین امنیت، شناسایی و جلوگیری از حوادث تروریستی را به شکلی که باید، ندارد.
تدوین استراتژی جامع امنیتی برای غرب کابل
تدوین استراتژی جامع امنیتی برای مردم غرب کابل که پیوسته با خطر حوادث تروریستی مواجه است، اولین قدم است. اکنون برای مردم غرب کابل مثل روز باید روشن است که آنها هدف مهم برای گروههای تروریستی هستند. حادثهی تروریستی پیش روی مکتب سیدالشهدا نشان داد که توحش و خشونت گروههای تروریستی هیچ انتهایی ندارد. در واقع انفجار موتربمب پیش روی مکتب و انفجار دو مین جاسازیشده پس از حادثه، شَر مطلق و نهایت رذیلت انسانی است. کودکان، زنان، کهنسالان و در مجموع هیچ موجود زندهای در غرب کابل از دایرهی خشونت و اهداف گروههای تروریستی در امان نیست. بهنظر میرسد آنچه برای گروههای متوحش تروریستی دارای اهمیت است، میزان فاجعهای است که با حمله تروریستی خلق میشود. هرچه دامنهی این حملات، هزینههای انسانی و مادی بیشتری داشته باشد، آنها به هدف خود رسیدهاند.
با توجه به شدت حملات تروریستی، تکرار فاجعه و هدف قرارگرفتن ممتد مردم غرب کابل، بیدرنگ لازم است که دولت و نهادهای امنیتی و استخباراتی ما تمام رویکردهای امنیتی خود را دربارهی این منطقهی محروم و ستمدیدهی شهر کابل بازبینی کنند و یک استراتژی واقعبینانه را برای حفظ امنیت و جان و مال مردم این منطقه طراحی کنند. این استراتژی امنیتی باید با کمک مردم غرب کابل، بهخصوص ناحیه ۱۳، تهیه و به سرعت اجرایی شود. این مسأله، وظیفهی انسانی و اخلاقی دولت و نهادهای امنیتی است. اگر این استراتژی تدوین نشود، پیامد هر حادثه ناگواری مستقیما بهدوش دولت و نهادهای امنیتی است.
مشارکت و هماهنگی همه نهادها و گروهای اجتماعی
امروزه تاکتیکهای تروریستها برای خلق فاجعه بهشدت توسعه یافته است. مهمترین هدف آنها ایجاد وحشت، ترس، دلهره و ناامیدی است. بنابراین هر چقدر میزان قربانیان در یک حادثهی تروریستی بیشتر باشد، آنها به هدف خود رسیدهاند. آگاهی از این امر مهم است. این مسأله میتواند ما را در محافظت از نهادها و اجتماعاتمان یاری کند. نهادها و شبکههای اجتماعیای که در بطن جامعه فعالیت میکنند باید در یک ارتباط پیوسته و مستمر با یکدیگر باشند تا بتوانند هم از وقوع حادثه جلوگیری کنند و هم پس از حادثه به سرعت به کمک مردم بشتابند. ارتباط و پیوستگی آنان میتواند ابزاری قدرتمندی برای جلوگیری و کاهش آسیبهای ناشی از حادثه باشد. شبکههای اجتماعی و ابزارهای متنوع آنها میتواند برای تأمین این هدف مفید باشد.
افزایش آمادگی ذهنی
بهدلیل کاهش درد و رنج ناشی از حوادث تروریستی، مردم بهصورت طبیعی تمایل دارند تا جزئیات حادثه را فراموش کنند. این اشتباه است. خطر حملهی تروریستی همیشه در کمین است. آمادگی ذهنی و حساسیتداشتن به مردم، قدرت پیشبینی و تصمیمگیری بهتری به آنان میدهد. این آمادگی موجب میشود تا سطح هوشیاری مردم افزایش یابد و در هنگام وقوع حادثه، غافلگیر نشوند. همچنین آمادگی ذهنی و حساسیتداشتن باعث میشود که آنها نسبت به موقعیت مشکوک، افراد بیگانه، ابزارهای ناشناخته، اجسام غریب و … با عینک بدبینی نگاه کنند. این بدبینی، آمادگی ذهنی و قدرت تحلیل و پردازش آنها را نسبت به موقعیتهای خطر افزایش میدهد. بنابراین باعث میشود آنها قبل از رویداد تروریستی و بعد از آن عملکرد بهتری داشته باشند.
آموزش عمومی
برای مردمی که پیوسته مورد حمله قرار میگیرند و خطر انتحار و انفجار و مرگ آنها را تهدید میکند، ضروری است تا مهارتهایی را برای زیستن در میانهی جنگ و صلح ببیند. این آموزشها به آنها کمک خواهد کرد تا در موقعیتهای خطر، تصمیم خلاقانهتری برای مواجهه با خطر و یا پیشگیری از آن بگیرند. تصور اینکه مرگ دست خداست و کسی از مرگ خود خبر ندارد، اشتباه است. به میزانی که مرگ حق هر انسانی است، زندگیکردن نیز حق ماست. بنابراین لازم است تا برای این زندگی جنگید. آموزش گروههای مختلف اجتماعی و کسانی که در معرض خطرند، اساس استراتژیهای مقابله با حوادث تروریستی است. از بستر بسیاری از نهادهای اجتماعی مانند مکاتب، نهادهای آموزشی و مساجد میتوان برای آموزش و افزایش آگاهی افراد جامعه برای پیشگیری و مقابله با حوادث تروریستی استفاده کرد. علمای دینی ما باید در کنار سایر مباحث خود در مساجد، مردم را برای سطحی از آمادگی در مقابل حوادث تروریستی مهیا کنند. همچنین مدیران مکاتب، نهادهای آموزشی پیوسته باید مورد آموزش قرار بگیرند. بهعنوان مثال آنها باید به شاگردان مکاتب و نهادهای آموزشی خود نحوهی خروج از این نهادها را آموزش دهند. خروج یکباره و در زمان مشخص اشتباه استراتژیک است و نباید تکرار شود.
آموزشهای مسلکی به محافظین اماکن و نهادها
بسیاری از محافظین و نیروهایی که وظیفهی تأمین امنیت و پاسبانی از نهادهای آموزشی، مذهبی و … ما دارند، افرادی گاه سالخورده و فاقد آموزشهای خاص در این زمینهاند. این در حالی است که آمادگیهای این نیروها که وظیفهی تأمین امنیت نهادهای آموزشی و مذهبی را عهدهدارند، فوقالعاده مهم است.این نیروها باید جوان، آموزشدیده و مسلکی باشند. بهسادگی میتوان این نیروها را آموزش داد. در یک فضای عمومی مانند مسجد یا مکتب میتوان بهصورت هفتهوار یا ماهوار جلسات منظم آموزشی برای آنان برگزار کرد. آموزش به این نیروها کمک میکند که حساسیت آنها نسبت به موقعیتهای خطر و افراد و وسایل مشکوک بالا رود و واکنش بهموقع آنها میتواند ابعاد فاجعه را کاهش دهد.
استفاده از تکنولوژیهای جدید و دوربینهای امنیتی
ما باید بدانیم در جامعهای زندگی میکنیم که هر لحظه خطر حملات تروریستی در کمین است. بنابراین برای حفظ جان خود و دیگران مؤظفیم از استراتژیها و ابزارهای واقعبینانهای استفاده کنیم. سوگواری و فراموشی دردی را از ما دوا نمیکند. ما باید بدانیم که در یک وضعیت نابرابر جنگی زیست میکنیم. امروزه استفاده از دوربینهای امنیتی به یکی از متداولترین ابزارهای افزایش امنیت شهروندان تبدیل شده است. در بسیاری از موارد، هزینهی این دوربینها چندان بالا نیست. همچنین استفاده از این دوربینها موجب میشود که نیروی انسانی کمتری در خدمت محافظت از مکانها قرار بگیرند. بنابراین هزینهکردن برای دوربینهای امنیتی در شرایط امروز، امری ضروری برای تأمین امنیت است. نکته اساسی در استفاده از این دوربینها، مکانِ قراردادن آنهاست. بهطوری که نقاط کور به حداقل برسند. مسئولان و مدیران مساجد، مراکز آموزشی، مکاتب و … که با خطر تهدید پیوسته مواجهند، وظیفه دارند تا از این دوربینها استفاده کنند. نباید بهدلیل هزینهی آنها از استفاده این ابزار مفید غفلت کرد.