در ۲۳ مارچ ۲۰۱۹ نیروهای دموکراتیک سوریه «سالم الجبوری» را به همراه دسته کوچکی از جنگجویان تحت امرش درون غاری مشرف به آخرین مرکز قدرت داعش در آنسوی رود فرات در «باغوز» در شرق سوریه محاصره کردند. الجبوری خیلی زود تسلیم شد. «نیروهای دموکراتیک سوریه» که یک نیروی تحت رهبری کردها و موردحمایت ائتلاف جهانی ضدداعش است، پس از تصرف آخرین سنگر جنگجویان داعشی در سوریه، پرچمهای سیاه دولت اسلامی عراق و شام را برچیدند. پرچمی که پایش به هر جا رسید خشونت و قساوت به همراه آورد و طی فقط چند سال جهان را در سیاهی فرو برد.
پس از سقوط آخرین مرکز قدرت داعش، کل منطقه بهنظر میرسید در آستانه شروع دوباره قرار دارد و مردم خاورمیانه بهخصوص، در شرف بستن دفتری هستند که هر صفحهاش آغشته به خون بود و زخمهای عمیقی برجای گذاشت. سقوط باغوز پایان نمادین خلافتی بود که حدود پنج سال قبل توسط ابوبکر البغدادی پایهگذاری شده بود. بنابراین بسیاری از کسانی که در شکستدادن داعش سهم داشتند، از سقوط باغوز شادمان بودند. «سقوط باغوز، پایان خلافت»؛ دستکم این چیزی بود که همه میخواستند آنرا باور کنند. اما همچون هر واقعه مهم دیگری در خاورمیانه، آنچه بهنظر میرسید فصلِ پایانی یک داستان غمانگیز باشد، در واقع مقدمهای برای داستان دیگر بود.
بیشتر اعضای زندانی گروه داعش که طی این چند سال با من صحبت کردهاند، مدعیاند که رهبران این سازمان شکست داعش را حتمی میدانستند. خود البغدادی، بهویژه پس از آنکه داعش کنترل ضلع شرقی موصل را از دست داد، میدانست که دیر یا زود داعش شکست میخورد. به همین دلیل او از قبل هماهنگیهایی را با «عبدالله قرداش»، جانشین احتمالی خود که به باور داعشیهای زندانی در مواضع خود افراطیتر از البغدادی است، انجام داده بود.
البغدادی چند ماه پس از شکست داعش در باغوز، در ویدیویی ظاهر شد که در مکان ناشناخته فیلمبرداری شده بود و بعدا مشخص شد که محل اقامت وی در ادلیب بوده است. گفته میشود که قرداش یکی از سه نفری است که با چهرههای بلورشده در همان ویدیو در کنار البغدادی دیده میشوند.
در ۷ آگست ۲۰۱۹ شایعاتی از عراق منتشر شد که البغدادی عبدالله قرداش را بهعنوان جانشین خود معرفی میکند. این خبر ابتدا از طریق یک اعلامیه جعلی منتسب به داعش که به احتمال زیاد براساس اطلاعات واقعی تهیه شده بود، در اینترنت منتشر شد (منابع استخباراتی عراق به من تأیید کردند که البغدادی درست قبل از کشتهشدن خود قرداش را جانشین خود تعیین میکند). دو ماه پس از درز این خبر، البغدادی در عملیات نیروهای هوایی امریکایی در حومه ادلیب کشته شد و داعش «ابو ابراهیم الهاشمی القرشی» را بهعنوان جانشین وی اعلام کرد.
بهرغم عدم تمایل داعش به افشای هرگونه اطلاعات در مورد این مرد، هم استخبارات امریکا و هم استخبارات عراق به من تأیید کردهاند که ابوابراهیم الهاشمی القرشی همان عبدالله قرداش یا «حاجی عبدالله» است. پس از آنکه داعش خلیفه جدید خود را معرفی کرد، وزارت دادگستری امریکا مبلغ پاداشی را که برای اطلاعات درباره موقعیت قرداش در نظر گرفته به ۱۰ میلیون دالر افزایش داد.
بهرغم کمبود اطلاعات مؤثق و تأییدشده درباره قرداش، اسناد و تصاویری که در اختیار نویسنده قرار گرفته است نشان میدهد که قرداش در واقع یکی از چهرههای برجسته و معروف در میان گروههای جهادی عراق طی دو دهه گذشته بوده است و در گروه داعش ردههای امنیتی و مذهبی این گروه را آهسته و پیوسته یکییکی بالا آمده است.
به گفتهی دو منبع اطلاعاتی عراق، قرداش در حال حاضر در مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه بهصورت مخفیانه روی بازسازی داعش کار میکند.
واحد اطلاعاتی شاهین
در حدود ۲۰ مایلی غرب موصل، شهر کوچک «المحلبية» واقع شده است که اکثریت ساکنان آن ترکمن است و تأیید شده که زادگاه رهبر جدید داعش است.
من اطلاعاتی را که در مورد زندگی این مرد در عراق موجود است در همراهی با «واحد اطلاعاتی شاهین» که یک واحد استخباراتی عراقی است مرور کردم. جگرن «احمد» که به دلایل امنیتی نمیتوان نام اصلی وی را فاش کرد، وظیفه دارد که هرگونه جزئیات را درباره رهبر فعلی داعش برای کمک به دستگیری یا قتل او پیدا کند. افسران و اعضای این واحد میخواهند هویتشان پنهان بماند زیرا با توجه به نقش مهمی که در برچیدن شبکههای ارتباطی داعش و دستگیری هزاران تن از اعضای این گروه داشتهاند، برای داعش اهداف مطلوب و مهم محسوب میشوند.
براساس اسنادی که واحد شاهین جمعآوری کرده است، نام اصلی عبدالله قرداش «أمير محمد سعيد عبد الرحمن السلبي المولى» است. او در سال ۱۹۷۶ در خانواده یک مؤذن که ۲ همسر و ۷ پسر (که امیر کوچکترین آنهاست) و ۹ دختر داشت، در منطقه المحلبية از توابع نینوا به دنیا آمده است. پدر وی از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۱ بهعنوان امام جماعت «مسجد فرقان» در محله البعث موصل خدمت کرده است.
اسناد و مدارکی که در اختیار من قرار گرفته نشان میدهد که قرداش همانند البغدادی (قبل از به عهدهگرفتن رهبری داعش در سال ۲۰۱۰) بهرغم اینکه مدتها بود که آماده تصدی سکان رهبری در سازمان داعش بود، سالها در سایه باقی ماند و بیسروصدا فعالیت کرد. جگرن احمد میگوید که قرداش حتا قبل از کشتهشدن البغدادی امور «خلافت» را اداره میکرد و در میان اعضای ردههای متوسط و بالای این گروه بهعنوان فردی باهوش و برخوردار از دانش عمیق درباره سازوکار این سازمان شناخته میشد. قرداش در سال ۲۰۰۳ یا ۲۰۰۴ کار با داعش را آغاز کرده است.
چندین مقام اطلاعاتی عراق میگویند که البغدادی، قرداش را بهویژه به دلیل تحصیلات آکادمیک وی در مورد اسلام، دو دهه سابقه وی بهعنوان عضو گروههای جهادی عراق و نیز دانش دقیق و دست اول وی از ساختار خود داعش، به قصد محافظت از وی از میدان جنگ دور نگه میداشت تا زنده بماند و بتواند داعش را در آینده رهبری کند.
یکی از اعضای زندانی داعش که من در این گزارش به او با نام مستعار «عمر» اشاره میکنم، گفت که سه بار با قرداش، در زمانی که او در رأس دستگاه امنیتی داعش در موصل بوده، ملاقات داشته. قرداش در موصل سمت «قاضی ایالتی» را برعهده داشته که معادل نقش وزیر عدلیه است و بر دیوان «الجند» (بخش سربازان) و همچنین سایر دیوانهای داعش نظارت داشته. عمر او را از روی یک عکس قدیمی شناخت و تأیید کرد که او همان عبدالله قرداش است. عمر گفت که قرداش اکنون بسیار تغییر کرده است؛ ریش خود را بلند نگه میدارد و با لباس نظامی خود عمامه بر سر میکند و هر کجا که میرود سلاحش همراهش است.
قرداش در موصل موظف بود که به منظور اطمینان از پایداری اندیشه و دکترینِ راهنمای داعش، نهادی را برای آموزش قضات و روحانیون در محوطه دانشگاه «الإمام الأعظم» در موصل تأسیس کند.
اسناد واحد شاهین نشان میدهد که قرداش مرتبا در این نهاد سخنرانی میکرده. یکی از همکاران وی در این نهاد «عبدالرحمان القادولی» معروف به «علی الانباری» بوده که یکی از چهرههای برجسته داعش در آنزمان به شمار میرفت.
با شروع عملیات ائتلاف جهانی ضد داعش در سال ۲۰۱۵، تعدادی از رهبران ارشد این گروه کشته شدند. در میان آنها «ابو معتز القرشی»، معروف به «مسلم الترکمنی»، معاون وقت البغدادی، بود که در آگست سال ۲۰۱۵ در حمله هوایی بر موتر حامل وی در موصل کشته شد و الانباری، که همچون قرداش یک جهادی باسابقه بود، در هنگام بازگشت از سوریه در ماه مارچ ۲۰۱۶ در درگیری با نیروهای امریکایی کشته شد.
عمر گفت که با مرگ رهبران ارشد و متوسط داعش و این دو نفر بهخصوص، البغدادی چارهای نداشت جز اینکه به قرداش اعتماد کند. دانش دینی، امنیتی و تشکیلاتی قرداش از او فرد شمارهدوم داعش ساخت.
شکافهای داخلی
در پشت پرده گروه داعش، اختلافات بین رهبران عراقی و غیرعراقی شدت گرفته بود. هرچند در آنزمان پیامدهای این اختلافات برای داعش نامشخص بود، اما بسیاری از بازداشتشدگان در مصاحبه با من تأیید کردند که همین اختلافات درونی دلیل اصلی سقوط خلافت اسلامی بود.
در آگست ۲۰۱۴ درحالیکه داعش روی گسترش کنترل ارضی خود کار میکرد، به سمت شهر «سنجار» در غرب موصل حمله کرد و هزاران ایزدی ساکن در این شهر را به قتل رساند. داعشیها به بهانه تطبیق شریعت، زنان ایزدی را به بردگی گرفتند و بحرانی را کلید زدند که تا امروز ادامه دارد.
هرچند دربارهی به بردگیکشیدن زنان ایزدی در میان رهبران داعش اختلافنظر وجود داشت، اما قرداش همراه با گروهی از رهبران غیرعراقیِ افراطیتر این سازمان، بر به بردگیکشیدن زنان اصرار داشتند.
الجبوری که دستیار شخصی سابق البغدادی بوده، از نزدیک شاهد مشاجرههایی بوده که در آنزمان در سطوح رهبری داعش اتفاق افتاده است. او میگوید که الانباری با سیاست بردگی مخالف بود، خصوصا به این دلیل که داعش در آنزمان هنوز نوپا بود و پیامدهای مسألهساز و منفی چنین اقدامی، به مراتب بیشتر از مزایای آن بهنظر میرسید. قرداش اما مصر بود؛ او معتقد بود که چنین اقدامی در شریعت اسلامی مجاز است و از نظر تاریخی نیز سابقه دارد. از نظر وی احیای سنت هیچ ضرری نداشت. الجبوری میگوید که نظر قرداش، برخلاف نظر سایر رهبران عراقی این سازمان بود و بیشتر با نظر رهبران خارجی داعش همسو بود. البغدادی سرانجام با تصمیم داعش مبنی بر به بردگیگرفتن زنان ایزدی موافقت کرد.
عمر گفتهی الجبوری را تأیید میکند. او توضیح میدهد که در سطح رهبری دو کمیته وجود داشت. یکی در عراق و دیگری در سوریه و اکثریت اعضای کمیته عراق ایده به بردگی کشیدن زنان ایزدی را به دلیل عراقیبودن آنها و ترس از اینکه زنان و خانوادههای خودشان ممکن است مورد انتقام قرار بگیرند، رد کردند (به این معنا که اختلافنظر در این خصوص در واقع عمدتا براساس دلایل عملی یا محلی بود نه دلایل مذهبی). کمیته عراق با به بردگی کشیدن زنان مسیحی نیز مخالف بود، اما موقعیت کمیته سوریه به موقعیت خود البغدادی در آنزمان که در شهر رقه سوریه مستقر شده بود، نزدیکتر بود و بنابراین تأثیرش نیز بیشتر. البغدادی بهعنوان نوعی مصالحه بین دو دیدگاه، تصمیم گرفت که زنان ایزدی به بردگی گرفته شوند اما زنان مسیحی به بردگی کشیده نشوند. این تصمیم برای قرداش در میان رهبران ارشد داعش یک پیروزی محسوب میشد.
چنین اختلافات درونی به زودی منجر به شکاف در حلقات نزدیک البغدادی شد. محققان معتقدند که بسیاری از این اختلافات ناشی از آن بود که داعش اندیشههای عالم سعودی «احمد بن عمر الحازمي» را اتخاذ کرد. شکاف زمانی به وجود آمد که طرفداران اندیشههای الحازمی فتوای عمومی تکفیر جوامع اهل سنت را صادر کردند که منجر به دستگیری و ترورهایی شد که بعدا به نوبه خود باعث درگیریهای داخلی درون داعش در یک مقطع حساس شد.
تغییر ساختار
عمیقترشدن اختلافات درونی داعش با آغاز شکستهای نظامی این گروه مصادف بود. شکست نظامی داعش زمانی شتاب گرفت که این گروه نیمه غربی موصل را از دست داد. وقتی این اتفاق افتاد، البغدادی به همه رهبران سازمان دستور داد تا به مرزهای عراق-سوریه بروند.
عمر میگوید که رهبران ارشد داعش با خروج از موصل و عبور از «تلعفر» وارد سوریه شدند. منابع اطلاعاتی عراق و همچنین بازداشتشدگان داعشی تأیید میکنند که البغدادی به محض رسیدن به شهر مرزی «القائم»، کار بازسازی نهادی داعش را آغاز کرد.
الجبوری که در آن دوره دستیار البغدادی بوده، میگوید که البغدادی مطمئن بود که تسلط داعش بر قلمرو (مرحلهای از شورش جهادی که بهعنوان «تقویت» شناخته میشود) درحال از دست رفتن است. بنابراین او دستوراتی را به مقامات امنیتی داعش و همچنین چهرهای که بهعنوان وزیر جنگ شناخته میشد، مبنی بر بازگرداندن «دولت» به دوره قبل از «اعلام» خلافت، صادر کرد.
در نتیجه برخی از دیوانها منحل شدند و ولایتهای متعددی که این سازمان تشکیل آنرا در زیرمجموعه دولت اسلامی اعلام کرده بود، در دو ولایت بزرگ عراق و شام (سوریه) ادغام شدند. این دو ولایت به نوبه خود به «نواحی نظامی» تقسیم شدند. درحالیکه برخی از جنگجویان تصمیم به ماندن در معدود مراکز قدرت این گروه گرفتند، برخی دیگر تصمیم گرفتند که مخفیانه به شهرها و نواحی مختلف عراق بازگردند یا در مناطق دورافتاده که حضور امنیتی کمتر بود مستقر شوند.
جگرن احمد میگوید که مهمترین اولویت داعش پس از این تغییر ساختار، حفظ دو رکن اصلی دولت اسلامی بود: ایدئولوژی داعش و بودجه داعش؛ عبدالله قرداش مسئول حفظ رکن اولی بود.
با اینحال نیروهای عراقی به داعش اجازه ندادند زمان لازم را برای تنظیم امور خود داشته باشد. القائم در اواخر اکتبر سال ۲۰۱۷ موردحمله قرار گرفت و باعث شد که البغدادی و سایر رهبران ارشد این گروه از جمله قرداش از مرز به سمت «البوکمال» در سوریه فرار کنند. در البوکمال بود که داعش ضربه نهایی را از ناحیه قلمرو متحمل شد. البغدادی کشته شد و قرداش بهعنوان جانشین وی معرفی شد. این تغییرات اختلافنظرهایی را در مورد مناسببودن وی برای این سمت برانگیخت.
اصل و نسب قرداش
انتخاب قرداش منجر به بحث گسترده بهویژه در مورد قومیت وی درون داعش شد و حتا این بحث در میان اعضای بازداشتشده این گروه نیز مطرح شد. آیا قرداش عرب است یا ترکمن؟ پاسخ این پرسش صلاحیت وی را برای رهبری داعش تعیین میکرد، زیرا «خلیفه» باید قریشی یا از فرزندان اهل بیت حضرت محمد باشد و بنابراین شرط اصلی، عرببودن خلیفه است.
من تذکره عراقی را که در سال ۱۹۸۸ برای قرداش جوان صادر شده، به دست آوردم. در این تذکره نام پدر و مادر وی (که هر دو سالها پیش مردهاند) و نیز محل تولد وی ذکر شده است. براساس این سند محل تولد قرداش شهر «الشورة» در شمال عراق است که اکثر جمعیت آن عرب هستند.
با این وجود، این واقعیت که والدین قرداش در الشورة متولد شدهاند، نمیتواند اثبات کند که قرداش اصالت عربی دارد. امکان دارد اجداد وی از نواحی غیرعرب نشین عراق به الشوره نقل مکان کرده باشند. روستای المحلبية پیش از آنکه رژیم صدام حسین ساختار اداری آن را تغییر دهد و المحلبية را در زیرمجموعه استان نینوا قرار دهد، یکی از محلههای الشوره بود.
«نزار السعدون»، که درباره تاریخچه و شجرهنامه مردم نینوا مطالعه کرده است، میگوید که اکثر اعضای طایفه قرداش به نام موالي در نینوا و نیز موالیهای المحلبية، اصالت عرب دارند و از نوادگان طایفه عباسی «البوريشة» هستند و بنابراین نسبشان به بنی هاشم، قبیله حضرت محمد، میرسد.
من فهمیدم که قرداش حتا زمانی که در سال ۲۰۱۵ در موصل فعال بوده، دوست داشته که اصالت عربی خود را اثبات کند. او این کار را از طریق یک تبارشناس که بعدا درگذشته، انجام داده. تا سال ۲۰۲۰، مقامات امریکایی و عراقی براین باور بودند که رهبر جدید داعش یک ترکمن است. رقبای قرداش از این مسأله برای تضعیف تمامیت داعش استفاده میکردند و قرداش را بهعنوان کسی که مدعی رهبری است اما تظاهر میکند که صلاحیت رهبری را دارا است، معرفی میکردند. اما در تابستان ۲۰۲۰ و قبل از اینکه ایالات متحده اسناد حاوی متن بازجویی از قرداش در بازداشت ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ را از رده اسناد محرمانه خارج کند، ثابت شد که قرداش واقع عربتبار است.
بخش عمده اعضای رهبری نظامی و امنیتی داعش و القاعده از این مناطق بهویژه از تلعفر میآیند. این منطقه خانه صدها روستا و شهر با جمعیت قومی، مذهبی و فرقهای متنوع است، اما بسیاری از جامعه اهل سنت این کشور، اعم از اعراب و ترکمنها، معتقدند که شرایط زندگیشان بعد از سقوط رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ و سپس به قدرت رسیدن اکثریت شیعه عراقی رو به زوال نهاده است.
عبدالرحمان حسن الدوله، شهردار المحلبية میگوید که شاخه «القاعده در عراق» در سال ۲۰۰۴ در همان منطقه که شامل المحلبية، «تل عبطة» و «الحضر» میشود و قلمروش تا مرز سوریه گسترش می یابد، تأسیس شد. این سازمان با حمایت محلی زیادی در این منطقه روبرو شد. الدوله میگوید که «یک نوع تمایل اجتماعی برای پذیرش [القاعده عراق] وجود داشت.»
الدوله همچنین میگوید که قرداش از یک خانواده صوفیِ آرام و صلحطلب و مورداحترام مردم میآید. او معتقد است که افزایش فعالیتهای جهادگرایان در این منطقه بود که بر قرداش تأثیر گذاشت. قرداش در کودکی برای ادامه تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود به همراه پدرش به تلعفر رفت. او سپس از تلعفر برای تحصیل در دانشگاه به موصل نقل مکان کرد.
در مسیر افراطگرایی
اسنادی که من از دانشگاه موصل به دست آوردم نشان میدهد که قرداش در دانشگاه رشته علوم قرآنی و معارف اسلامی تحصیل میکند و در سال ۲۰۰۰ با درجه عالی فارغ التحصیل میشود. او بلافاصله پس از فارغالتحصیلی دوره ۱۸ ماهه خدمت سربازی خود را در حومه بغداد به اتمام میرساند. این احتمالا همان زمانی بوده که او به گروههای جهادی نیز ملحق میشود. او قبل از سقوط صدام از طریق الانباری با «انصار الاسلام» که یک گروه اسلامگرا بود، در کردستان عراق آشنا میشود. انصار الاسلام به رهبری «فاتح كريكار» در جریان حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ ضربات سنگینی را متحمل شد. رهبران بازمانده این گروه «انصار السنه» را تشکیل دادند که عملیاتهای خود را از کوههای کردستان برای مبارزه با نیروهای امریکایی به داخل شهرها گسترش داد. به نقل از روزنامه «النبای» داعش، دیری نگذشت که الانباری این گروه را متقاعد کرد تا با القاعده در بین النهرین که توسط ابومصعب الزرقاوی در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد، اعلام کنند.
جگرن احمد در حین بازدید از تلعفر مکانهایی را قرداش در آنزمان در آن زندگی کرده بود، به من نشان داد و توضیح داد که القاعده برای مدتی بین سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ کنترل این شهر را به دست داشت و بعدا رهبران و اعضای این گروه به مناطق دیگر عراق فراری شدند. او گفت که در همان زمان ها بود که قرداش به موصل بازگشت.
در موصل، قرداش مدرک کارشناسی ارشد در رشته مطالعات اسلامی میگیرد و به سرعت در ردههای القاعده بهویژه پس از آنکه زرقاوی در حمله هوایی ایالات متحده در سال ۲۰۰۶ کشته شد و سپس جانشین وی، ابوبکر البغدادی دولت اسلامی عراق را تشکیل داد، ارتقا میکند.
در سال ۲۰۰۷ قرداش که درآنزمان به «پروفسور احمد» نیز معروف بود، بهعنوان قاضی عمومی در موصل منصوب میشود که یک سمت مهم با مسئولیت بسیار برای جنبههای دینی و قضایی بود. او برای مدتی کوتاه بهعنوان معاون امیر موصل نیز خدمت میکند.
جگرن احمد میگوید که قرداش برای مدتی در مسجد فرقان موصل واقع در محله البعث در ضلع غربی این شهر زندگی میکرد و برای مردم سخنرانی میکرد. مسجد فرقان همان مسجدی است که پدرش قبل از مرگ در سال ۲۰۰۱، خطبه میخواند.
تجربه بوکا
اوایل سال ۲۰۰۸ نیروهای امریکایی به اقامتگاه قرداش در موصل حمله و او را دستگیر کردند. براساس اسناد واحد شاهین او در «کمپ بوکا» که یک بازداشتگاه بزرگ تحت کنترل نیروهای امریکایی بود با شماره شناسایی ۳۲۶۱۷۵ زندانی شد. برخلاف تصور عمومی، قرداش در بوکا با ابوبکر البغدادی آشنا نشد زیرا البغدادی پس از بازداشت یکساله در این بازداشتگاه در سال ۲۰۰۴ آزاد شده بود.
قرداش ماهها تحت بازجویی شدید امریکاییها قرار داشت. من به برخی از متنهای این جلسات از طریق استخبارات عراق دسترسی پیدا کردم. آنچه در این اسناد توجه مرا جلب کرد، اصرار وی بر این بوده که او در سال ۲۰۰۷ وارد این سازمان تروریستی شده نه قبل از آن. او همچنین گفته که به محض عضویت بهعنوان قاضی عمومی منصوب شد. قرداش همچنین به بازجویان امریکایی خود گفته که او در همان سال بهعنوان معاون امیر، یعنی ابو عمر الالبغدادی، انتخاب شد.
در سال ۲۰۰۹ پس از امضای «توافقنامه وضعیت نیروها» بین ایالات متحده و عراق که منجر به پایان حضور نظامی ایالات متحده در این کشور شد، زندانیانی که در زندانهای تحت مدیریت نیروهای امریکایی بودند، آزاد شدند. قرداش تحت شرایطی که نامعلوم باقی مانده، آزاد شده است.
در سال ۲۰۱۲ قرداش شناسنامه دیگری دریافت میکند که نسخهای از آن در اختیار من قرار گرفته است. این شناسنامه برخی تغییرات را در ظاهر او در مقایسه با عکس شناسنامه قبلیاش نشان میدهد.
جگرن احمد میگوید که قرداش به محض آزادی از زندان به البغدادی پیوست که پس از کشتهشدن ابوعمر، رهبری سازمان را برعهده گرفته بود. و اینکه او دوباره بهعنوان قاضی در نینوا منصوب شد.
پس از خروج نیروهای امریکایی داعش بازسازی نهادی اساسی خود را روی دست گرفت و موفقانه اعضای جدید جذب کرد. داعش از نارضایتی فزاینده ناشی از سرکوب اعتراضات در مناطق سنینشین توسط حکومت نخستوزیر وقت نوری المالکی و خلأ امنیتی به وجود آمده از شورش در سوریه، که باعث شد حکومت مالکی کنترل خود را بر مناطق مرزی عراق در همسایگی سوریه از دست دهد، استفاده کرد.
درست قبل از خروج ایالات متحده، «عامر المولا»، بردار قرداش، که رییس «اتحادیه دانشجویی ترکمن» در دانشگاه موصل بود، تحت شرایط مرموز ترور شد.
القاعده مسئول این ترور قلمداد شد اما نیروهای امنیتی عراق هرگز دخالت القاعده در این ترور را ثابت نکردند. «عادل»، برادر دیگر قرداش، پس از صدور حکم بازداشتش از جانب حکومت، به ترکیه فرار کرد.
جگرن احمد میگوید که عادل مدتها در «جبهه ترکمن» فعال بود و نیروهای امنیتی به دلیل «فعالیتهای مشکوک» او در حمایت از القاعده، دنبال او بودند.
عادل همچنان با جبهه ترکمن عراق در ترکیه فعال بود تا اینکه بردارش بهعنوان جانشین البغدادی معرفی شد. هرچند تصاویری از عادل در صفحه فیسبوکی رسمی جبهه ترکمن وجود دارد، اما او دیگر در محضر عموم ظاهر نمیشود و برقراری تماس نیز با وی دشوار شده است. من نتوانستم برای دریافت نظرش درباره اتهامات نیروهای عراقی علیه وی، با عادل تماس برقرار کنم.
«غانیم»، برادر بزرگ قرداش که در دفتر ناحیه المحلبية کارمند بود، به دلیل مشکلات صحی مربوط به کهولت سن درگذشته است. برادران و خواهران باقیمانده وی طبق گفته واحد اطلاعاتی شاهین که اطلاعات جامعی در مورد هریک از آنها دارد، در موصل، تلعفر و المحلبية زندگی عادی خود را دارند.
درگیری داخلی
قرداش یک تشکیلات خسته و فرسوده را به ارث برد. هزاران نفر از رهبران و اعضای این تشکیلات کشته شده بودند و بسیاری از کسانی که زنده مانده بودند در زندانهای عراق و سوریه از پا در میآمدند. داعش قبل از شکست در باغوز سعی داشت مخاصمهای که را از اعتراض صدها نفر از اعضای خارجی داعش نسبت به عدم حضور علنی البغدادی بهعنوان رهبر در میان اعضای این گروه ناشی شده بود، پنهان کند. این اختلافات زمانی به اوج خود رسید که اعضای عراقی رهبری این گروه، رهبری را متهم کردند که آنها را قربانی و در بیسرنوشتی رهای شان کرده است.
الجبوری، دستیار البغدادی، موظف شد تا هدایت نیرویی را برای سرکوب مخالفان به عهده بگیرد. او این مخالفتها را بهعنوان «فتنه» توصیف میکند. او میگوید که نزدیک به ۳۵۰ نفر، که او آنها را «خوارج» مینامد، قصد خود را برای سرکشی علیه سازمان اعلام کرده بودند اما وقتی البغدادی هنوز در منطقه بود، ریشه کن شدند.
عمر میگوید که بیشتر اعضای متمرد از الجزایر و تونس بودند. آنها خواستار کنارهگیری البغدادی و تعیین خلیفه جدید بودند. این خواسته منجر به یک زدوخورد شدید در میان ردههای داعش شد. این درحالی بود که ائتلاف ضد داعش با شدت هرچه تمام حمله کرده بود.
خطر زندانها
زندانهای عراق و سوریه مملو از اعضای گروههای جهادی و اکثرا اعضای داعش هستند. بهرغم سرکوب و شکست نهایی پروژهای که آنها برای منطقه در نظر داشتند و تا حدی آنرا تطبیق کردند، بسیاری از آنها هنوز به خشونت بهعنوان ابزاری برای رسیدن به هدف خود اعتقاد دارند. هدف آنها ایجاد «خلافت اسلامی» مطابق با عقاید افراطی است که آنها دارند.
از جمله چهرههای برجسته سازمان داعش که در آنزمان به البغدادی نزدیک بودند، یکی هم «حسام ناجی» است که درحال حاضر به خاطر رهبری قوه مقننه این سازمان و ارتباط نزدیکش با رهبران رده بالای این گروه، یکی از زندانیهای با ارزش واحد اطلاعاتی شاهین به شمار میرود.
وقتی ناجی را در زندانی فوق محافظت شده در نزدیکی بغداد ملاقات کردم، ضعیف و فرسوده بهنظر میرسید. بعدا فهمیدم که اداره زندان به دلیل آنچه «تأثیر منفی» وی بر بقیه زندانیهای توصیف میشود (زیرا او به طور مداوم از زندانیها میخواسته که عقاید افراطی خود را حفظ کنند) او را در سلول انفرادی نگه میدارند.
ناجی تنها چند هفته پس از تسلط داعش بر موصل دستگیر شد. پیش از آن او بهعنوان مقام مذهبی در شهر فلوجه که در آنزمان تحت کنترل داعش بود فعالیت میکرد. یک روز او از طرف یک رهبر داعشی تماسی دریافت کرد که از او خواست به موصل سفر کند و در آنجا بهعنوان معاون قاضی منصوب شود. اما این تماس را نیروهای امنیتی عراق ردیابی کردند و ناجی قبل از رسیدن به موصل دستگیر شد.
هرچند ناجی از پاسخ به سوالات من در مورد قرداش خودداری کرد، اما نکاتی را درباره نارضایتی خود از تصمیم البغدادی مبنی بر انتخاب قرداش بهعنوان جانشینش، به زبان آورد. از همه مهمتر اینکه از نظر ناجی این انتخاب به اتفاق آرا نبود و به گفته وی «بدخواهان قرداش بیشتر از حامیان وی بودند.» با اینحال، ناجی این را انکار نمیکند که اعلام خلافت اسلامی در عراق و شام، لحظهای بود که همه از سالها قبل انتظارش را داشتند.
ناجی توضیح داد که به همین دلیل است که اعلام خلافت به خودی خودی پایان راه و هدف نهایی نیست. بلکه گامی است که باید قبل از ظهور «مهدی» برداشته میشد. طبق روایات مسلمانان مهدی یک مرد عادی با نام محمد بن عبدالله است که طی آنچه که «آخرالزمان» خوانده میشود، قیام خواهد کرد و «عدالت و اسلام واقعی را گسترش میدهد و جهان را از شر و بیعدالتی پاک میکند و با دشمنان دین میجنگد.»
هزاران عضو زندانی داعش اعتقاد راسخ به این ایده دارند. بسیاری از اندیشکدهها و مراکز تحقیقاتی متخصص در مطالعه افراطگرایی آنها را بهعنوان «بمب ساعتی» توصیف میکنند که اگر آزاد باشند هر لحظه ممکن است منفجر شوند.
در ماه جولای ۲۰۱۳ داعش توانست در حملهای بر زندان «ابوغریب» و «الحوت» صدها زندانی را از زندان آزاد کند. در میان این زندانیها اعضای ارشد داعش نیز وجود داشت که احتمالا سال بعد در برنامهریزی و اجرای عملیاتی که در نتیجه آن داعش کنترل موصل و چندین شهر دیگر در عراق و سوریه را به دست آورد، نقش اصلی را ایفا کردند.
ناجی همانند اکثر زندانیانی که من ملاقات کردم، این اتهام را که اقدامات داعش مسلمانان سنی منطقه را وارد یک بحران تمام عیار کرد، رد میکند. او دست داشتن داعش در تخریب و نابودی شهرهای سنینشین سوریه و عراق را که منجر به آوارهشدن ساکنان آن شد و به گروههای شیعه تحت حمایت ایران امکان داد کنترل مناطق استراتژیک دو طرف مرز را به دست گیرند، رد میکند.
اکثر این زندانیان استدلال میکنند که اگر ائتلاف جهانی شکل نمیگرفت، پروژهی آنها هرگز شکست نمیخورد و مهم نبود که قدرتهای محلی در عراق و سوریه چقدر با شور و حرارت علیه آنها بسیج شده بودند. آنها معتقدند که در درجه اول حملات هوایی شدید و نفوذ اطلاعاتی پیشرفته ائتلاف و نیز ناکامی جوامع سنی در حمایت از این گروه بود که شکست آنها را رقم زد. آنها به هیچ وجه نمیپذیرند که داعش در زمان قدرت خود، علیه همان جوامعی که این گروه از آنها انتظار حمایت داشت، به نام شریعت مرتکب جنایت و قساوت شد.
قرداش در سوریه
هم واحد شاهین و هم «سرویس مبارزه با تروریسم» دولت عراق معتقدند که قرداش در حال حاضر در مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه در شرق رود فرات پنهان شده است. سرویس مبارزه با تروریسم معتقد است که او هرازگاهی از مرز وارد عراق میشود.
ائتلاف ضد داعش همچنان هرازگاهی در مناطقی که از جنوب «حسکه» تا فرات را در بر میگیرد، عملیات هوایی و حملات زمینی انجام میدهد و هرچند از دستگیری و کشتهشدن برخی از رهبران داعش در جریان این عملیاتها خبر داده است، اما در گزارشهای آنها هیچ گاه اشاره به حضور قرداش در این منطقه نشده است. همچنین آنچه قابل توجه است این است که از زمان شکست این گروه در سال ۲۰۱۸-۲۰۱۹ بخشهای زیادی از این منطقه در نزدیکی مرز عراق، شاهد حضور امنیتی حداقلی بوده و تقریبا هر روز شاهد ترور و آدم کشی است.
سرویس مبارزه با تروریسم عراق و نیروهای دموکراتیک سوریه در بیانیههای جداگانه در ماه می سال ۲۰۲۰ اعلام کردند که ائتلاف جهانی موفق شده است که در یک حمله هوایی «حاجی تیسیر»، «فرماندار عراق» از جانب داعش، را در محل اقامت وی در استان دیرالزور سوریه در شرق فرات بکشد. هردو طرف ادعا کردند که آنها اطلاعاتی را دریافت کرده بودند که محل اقامت وی را افشا میکرد.
با اینحال، من از یک منبع اطلاعاتی عراقی که ارتباط نزدیک با نیروهای امریکایی دارد، شنیدم که حاجی تیسیر (که نام اصلیاش معتز نعمان عبد نایف است) هنوز زنده است. این اطلاعات ممکن است توضیح دهد که چرا نام وی هنوز از فهرست تروریستهای تحت تعقیب وزارت دادگستری ایالات متحده با پاداش ۵ میلیون دالری برای اطلاعاتی که منجر به کشف محل اقامت وی شود، خط نخورده است.
به گفته واحد شاهین قرداش درحال حاضر با همکاری آنچه «کمیته متنفذ» شناخته میشود، درحال کار روی ایجاد یک ساختار جدید برای داعش است. «سامی جاسم محمد الجبوری» (معاون قرداش) معروف به «حاجی حمید»، بهعنوان رییس این کمیته عمل میکند. «بشار خطاب الصمیدعی»، معروف به «حاجی زید» و تیسیر به همراه گروهی از رهبران نواحی نظامی پیشین داعش که اکثرا عراقی هستند، از جمله سایر اعضای این کمیته هستند. هدف این کمیته بازسازی نهادی داعش براساس مجموعه قواعدی است که بسته به شرایط امنیتی از یک مکان به مکان دیگر فرق میکند.
بازگشت به تاکتیکهای زرقاوی
داعش در عراق و سوریه غیرمتمرکز شده و از طریق شبکهای از «رابط»ها گروهکهای خود را در دو طرف مرز اداره میکند. جنگجویان داعش در مناطق دورافتاده مستقر میشوند و از پناهگاههای موقتی برای برنامهریزی و عملیات استفاده میکنند. استراتژی آنها تضعیف صفوف نیروهای دولتی از طریق جنگ فرسایشی در گسترههای وسیع و خالی از سکنه است؛ آنها با ارعاب جوامع سنی مانع تشکیل «شوراهای بیداری» شبهنظامیان سنی میشوند؛ و شیعیان را، همانطور که در حملات داعش بر «سامرا» مشاهده شد، با هدف قراردادن زیارتگاههاشان به چرخه خشونتهای فرقهای میکشانند.
حملات این سازمان از یک منطقه به منطقه دیگر متفاوت است. حملات داعش در صحرای سوریه در غرب فرات، جایی که این گروه هنوز بر نقاط خاصی از یک منطقه بزرگ که در آن ارتش سوریه و روسیه و همچنین برخی از جناحهای شیعه نیز فعالیت میکنند، کنترل دارد، بیرحمانهتر و خشونتبارتر است و درگیریها اغلب ساعتها طول میکشد. این چنین حملات تلفات گسترده به همراه میآورد. نمونه آن حمله داعش در شب سال نو بود که در نتیجه آن ۴۰ سرباز ارتش سوریه در راه بازگشت به خانه برای تعطیلات عید کشته شدند.
در همین حال گروهکهای داعش در شرق فرات (جایی که نیروهای ائتلاف فعالیت میکند) بهویژه در استان دیرالزور، حسکه و رقه اکثرا سران قبایل عرب را که متهم به همکاری با نیروهای دموکراتیک سوریه هستند، هدف قرار میدهند.
حملات داعش در عراق علیه نیروهای امنیتی به استانهای بیشتری از جمله دیاله، صلاح الدین، کرکوک و نینوا و همچنین برخی از ساحات انبار گسترش یافته است. این حملات معمولا ضربتی و سریع است و نیروهای امنیتی فرصت زیادی برای مقابله به مثل ندارند. دههای شخصیت قبیلهای که احتمالا با نیروهای دولتی و همچنین «نیروهای بسیج مردمی» همکاری داشتهاند نیز در این مناطق هدف حملات داعش قرار گرفتهاند. (نیروهای بسیج مردمی پس از پایان رسمی جنگ علیه داعش در این مناطق فعال شده است.)
از آخرین باری که داعش در حملات خود در بغداد یا سایر شهرهایی که به باور سرویسهای اطلاعاتی تحرک این گروه بیشتر است، از موتر بمب استفاده کرده است، دو سال میگذرد. این را میتوان چنین تفسیر کرد که داعش موثریت این رویکرد را مورد ارزیابی قرار داده و احتمالا بی سروصدا تصمیم گرفته از موتر بمب استفاده نکند. هرچند در گذشته اتکای این گروه به موتربمب طی نبردهایش برای بازپسگیری شهرهای عراق تلفات قابل توجهی به نیروهای امنیتی وارد می کرد اما اغلب به تلفات غیرنظامیان جوامع سنی نیز منجر میشد. با اینکه این سازمان از همان روزهای اول رهبری زرقاوی معتقد بوده که تلفات غیرنظامی از نظر شرعی بهعنوان خسارت ناخواسته جهاد قابل توجیه است اما این تلفات باعش افزایش نارضایتی جوامع سنی شد که این سازمان مدعی نمایندگی از آنهاست.
الگویی که از عملیات داعش از زمان شکست این گروه در باغوز شکل گرفته نشان میدهد که داعش بهطور فزاینده افراد مهم جوامع سنی سوریه و عراق را که از نظر این گروه با نیروهای امنیتی برای شکستدادن خلافت همکاری کردهاند، هدف قرار داده است.
برپایه برآورد پنتاگون حدود ۱۰ هزار جنگجوی داعش همچنان در دو کشور فعال هستند. هرچند با توجه به شرایط موجود در مناطق فعالیت این افراد و نیز مشکلات ارتباطی اعضا و رهبری، سازماندهی و هماهنگی این افراد نمیتواند آسان باشد، اما داعش همچنان قادر به انجام مجموعهای از حملاتی شده است که صدها نفر در نتیجه آن کشته و زخمی شدهاند.
سرویسهای امنیتی عراق اما میگویند که آمار ارائهشده توسط چندین سازمان غربی از جمله سازمان ملل متحد در مورد داعش اغلب اغراقآمیز بوده و اصرار دارند که داعش ضربه بزرگی را متحمل شده است و اکنون به مراتب ضعیفتر از گذشته است.
در همین حال دگرجنرال «عبدالوهاب السعدی»، رییس سرویس مبارزه با تروریسم عراق به من گفت که جنگجویان باقیمانده داعش در مخفیگاههای طبیعی در مناطق بیابانی و دورافتاده و همچنین در مناطقی با پوشش انبوه درخت مخفی شدهاند. السعدی گفت که استخبارات عراق تمام جزئیات و اطلاعات مربوط به رهبر جدید داعش را در اختیار دارد اما او دیگر تهدید نیست. او میگوید که حتا اعضای بازداشتشدهی داعش میگویند که آنها با یک «شبح» بیعت کردهاند. آنها در بازجوییها در مورد رهبرشان میگویند که اصلا نمیدانند او کیست و چه شکلی است.
با این حال جگرن احمد معتقد است که رهبر جدید داعش فقط در چند ماه اول پس از رسیدن به رهبری این سازمان «شبح» بود و دلیل آن نیز موانع ارتباطی بود که منجر به تأخیر دریافت آنچه درون داعش بهعنوان اسناد بیعت شناخته میشود و شخصا توسط اعضای معتبر رهبری سازمان رد و بدل میشود، شده بود. در مناطقی مانند نینوا، البدیه و الجزیره، جمع آوری اسناد بیعت بیش از چهار ماه طول کشید.
«دوام» بهرغم شکست
آنچه مسلم است این است که فصل آخر این تجربه خونین هنوز نانوشته باقی مانده است. بسیاری از عواملی که به شکلگیری این نسخه از پدیده جهادگرایی منجر شد، هنوز هم وجود دارد و شکاف ها در ساختارهای عراق و سوریه (مهمترین مراکز قدرت داعش) در نبود عنصرِ آورنده وحدت ملی بین مردم، عمیق تر شده است.
رهبران داعش در سرمایهگذاری روی روایت قربانی بودن اهل سنت در هردو کشور موفق شدند اما نتوانستند پویاییها بین قدرتهای منطقهای و بینالمللی را درست برآورد کنند و در نتیجه پروژهشان نتیجه معکوس داد و فاجعهای با ابعاد گسترده ایجاد کرد که پیامدها آن هنوز ادامه دارد و کل منطقه بهویژه ساکنان سنی آن را متأثر کرده است. در چنین وضعیتی قرداش، خلیفه بدون خلافت فعلی این گروه، چگونه میتواند این بار برآیند متفاوتی را تضمین کند؟
بسیاری از اعضای زندانی داعش که طی این چند سال در سوریه و عراق با من گفتوگو کردند، شکست داعش را قبول نداشتند. آنها اصرار داشتند که ایده دولت اسلامی و داشتن خلافت اسلامی که با موفقیت در سوریه و عراق تأسیس شد، در سراسر جهان اسلام، از آسیای شرقی تا غرب آفریقا، گسترش یافته است.
اکثر کارشناسان سازمانهای جهادی معتقدند که داعش تحت رهبری قرداش در مرحله تجدیدقوا و بازآرایی سازمانی قرار دارد که ممکن است چند سال طول بکشد. و با توجه به خروج کامل نیروهای امریکایی از عراق و سوریه تا ماه سپتامبر، پایانیافتن عملیات ضد داعش ائتلاف جهانی و حضور به ۱۰ هزار جنگجوی فعال در صفوف داعش، دیری نخواهد گذشت که هردو کشور دوباره شاهد دوره دیگری از خشونت مذهبی باشند که از آن احتمالا هیچکس و هیچ چیز در امان نخواهد ماند.
فراس کیلانی خبرنگار ارشد بیبیسی است. نسخه اصلی و طولانیتر این گزارش را در این لینک در وبسایت بیبیسی عربی بخوانید.