– در تاریخ خواهند نوشت که وقتی نیروهای اردوی ملی افغانستان عقبنشینی تاکتیکی میکردند، در هر جبهه شصت-هفتاد سرباز خود را نیز بهصورت تاکتیکی نزد دشمن گروگان میگذاشتند. در این عقبنشینیهای تاکتیکی دهها تانک و موتر و صدها میل تفنگ و صندوق مرمی را به این خاطر تسلیم دشمن میکردند تا دشمن بفهمد که عقبنشینی تاکتیکی است و نیروهای حکومتی روزی برخواهند گشت و از دشمن زبون و ترسو بازخواست خواهند کرد.
– در تاریخ خواهند نوشت که حزب جمعیت اسلامی بیانیه نوشت و حملات وحشیانهی اسرائیل بر مناطق فلسطینی را بهشدت محکوم کرد. جمعیت اسلامی به مردم فلسطین اطمینان داد که هرچند مردم افغانستان هر شب الله الله میکنند که نان فردای خود را از کجا پیدا کنند، هرگز برادران فلسطینی خود را تنها نخواهند گذاشت.
– در تاریخ خواهند نوشت که رییسجمهور افغانستان، محمد اشرف غنی، همیشه خیلی بزرگ میاندیشید. وقتی به او میگفتند معاش سربازان داده نشده، میگفت با این چیزهای کوچک ذهن مرا از تکمیل کردن پروژهی امانالله خان منحرف نکنید. وقتی به او میگفتند در چاریکار سیل آمده، میگفت من فعلا مشغول تدریس اقتصاد غنوی (همان اغنصاد) به رییسجمهور و وزیر مالیهی دولت برزیل هستم. وقتی به او میگفتند فلان مامور در فلان ولسوالی تخلف کرده، میگفت از والی تا چوکیدار تا معلم و قوماندان امنیه همه را برطرف کنید. این رییسجمهور بزرگاندیش آدمهای بیکارهی دولت را جمع میکرد جمع میکرد و وقتی تعدادشان به پانزده میرسید، همهشان را یکجایی از کار سبکدوش میکرد.
– در تاریخ خواهند نوشت که در سال ۱۴۰۰ هجری شمسی اکثر مردم افغانستان هرچه را در دست داشتند بر زمین گذاشتند و وارد میدان «یوتیوب» گردیدند. ژورنالیست یوتیوبر شد؛ استاد دانشگاه یوتیوبر شد؛ دکاندار یوتیوبر شد؛ رهبر حزب یوتیوبر شد؛ زن یوتیوبر شد؛ مرد یوتیوبر شد؛ پیر یوتیوبر شد؛ جوان یوتیوبر شد. یکی از یوتیوبران ویدیویی تهیه کرد که در آن پیرمردی خِرخِر میکرد و یوتیوبر میگفت «دوستها، ببینید که پدرم تاج سرم به چه شکل در حال رحلت از این جهان میباشد».
– در تاریخ خواهند نوشت که حکومت افغانستان مخالفان محترمی داشت بهنام گروه تروریستی طالبان. هر بار که این گروه میخواست یک ولایت را با هیاهو و غالمغال سقوط بدهد و با مشکل برمیخورد و در نتیجه مجبور میشد آن مشکل را از طریق خشونت نظامی حل کند (و هر بار هم موفق میشد)، تمام ارکان حکومت یکصدا میگفتند که برادران، خشونت راه حل نیست، لطفا دست از خشونت بردارید. طالبان میگفتند ما که از طریق خشونت حلش کردیم. حکومت میگفت «درست، ولی خشونت راه حل نیست».
– در تاریخ خواهند نوشت که رییسجمهور مملکت میگفت پنجاه درصد عواید گمرکی ما حیف و میل میشوند. اگر کسی از او میخواست که جلو این حیف و میل را بگیرد، میگفت «مقدار برقی که ما میتوانیم از بند سروبی و برونته و درونته تولید کنیم، میتواند نصف کشور زیمبابوه را از تاریکی نجات بدهد. تنها معدن حاجیگک ما میتواند چین را در سال ۲۰۹۵ میلادی با شکست قطعی مواجه کند».
– در تاریخ خواهند نوشت که حاجی محمد محقق، مشاور ارشد رییسجمهور، و عطامحمد نور، مشاور ارشد رییسجمهور در آیندهی نزدیک، در ربع اول سال ۱۴۰۰ شمسی کمترین دیدارهای مردمی در بیست سال اخیر عمر خود را داشتند. آقای محقق فقط توانست با هفت و نیم میلیون نفر دیدار کند. آقای نور (بنا بر روایت انجمن سخن مزار شریف) تنها هشت میلیون و چهارصد هزار نفر را به حضور پذیرفت. این در حالی است که داکتر عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحهی ملی، در این مدت چهل و هفت میلیون میهمان داشت و شصت و چهار هزار و سه صد و بیست بار لباس پذیرایی تبدیل کرد.
– درتاریخ خواهند نوشت که در سالهای قبل از فرارِ رییسجمهور از کشور والیهایی که او تعیین میکرد، از شهرهای ممالک دیگر وظیفه اجرا میکردند. والی فاریاب از شهر مینسک در بلاروس، والی بلخ از اسلامآباد پاکستان و والی غزنی از کلکته در هندوستان در خدمت مردم بودند. یکی از والیها به مدت شش ماه و بیست روز در هلیکوپتر وزارت دفاع میزیست و میگریست.